برای خوانندگانی هم که با دنیای اندیشه چندان آشنا نباشند رمانِ عاشقانه خواهد بود. خواننده از هر یک از این دو گروه که هست، با تمام کردنِ رمان بدون شک به یک باورِ مشترک در باره آن میرسد، و آن عنصرِ قوی غافلگیری است. عنصری که هم در شکل و هم در محتوا و هم حتی در چاپ و چینش فصلها، خود را نشان داده است. تنها وقتی خواننده به انتهای داستان میرسد و آخرین صفحه را میخوانَد، عمقِ این غافلگیری را درک میکند. از همین رو گفتن از تمامی وجوهِ غافلگیری در این رمان، بهمعنای گرفتن لذتِ درک این غافلگیری از خواننده است. این غافلگیری حتی در طرحِ روی جلد و انتخاب نامِ فصلها هم خود را نشان داده است. حتی در تکرارِجملهای از نیچه که بر پشت جلد نقش بسته است.
شاید بتوان گفت درونمایه تالار فرهاد با یکی از افکارِ افلاطون، در باره یادآوری خاطرات، پیوند خورده است. افلاطون بر این باور بود روحِ هر انسانی، پیش از آنکه در جسمِ او حلول کند، در سرزمینی موسوم به «مُُثل» اقامت داشته است. بر این اساس، هر انسانی ذاتاً دانشی دارد که به زندگی پیشینِ روح او مربوط میشود. او میگفت برخی از انسانها گاهی خاطراتِ آن زندگی را به یاد میآورند. علاوه بر افلاطون و برخی دیگر از فیلسوفانِ یونانی، بعضی ادیان هم، همچون دینِ بودا و هندو و حتی مسیحیت، دربرگیرنده باورهایی از زندگی گذشته افراد در قالبِ اندیشهی تناسخ هستند. و ظاهراً همین اندیشه فلسفی است که در تار و پودِ تالار فرهادِ عباس پژمان تنیده شده است.
بحث در اینباره که چرا برخی آدمها از همان نخستین نگاه در دل مینشینند و آشنا جلوه میکنند، و برخی اما انسان را از خود میرمانند و کوهی از انرژی منفی بر سرش آوار میکنند، بهخودی خود جذاب است، اما داستانِ عاشقانه و زبانِ روانِ نویسنده تالار فرهاد از همه اینها دلنشینتر است. زبانی که از همان نخستین صفحه کتاب، خواننده را با داستان همراه میکند. رمان تالار فرهاد را نشر اسم منتشر کرده است.
- مدرس تاریخ و رمان نویس
8131685