گوناگون 23:58 - 03 بهمن 1398
نمی‌توان تنها به آمار دانشجویان زن و کارمندان زن استناد کرد. مهم‌تر از زن و تحصیل‌کرده و فعال مدنی بودن احساس شکوفایی است. حتی اگر نمادین یا نمایشی باشد خبرهایی از این دست برای دیگران دل‌گرم کننده است. یکی از دلایل شیوع افسردگی در جامعه‌ی ما همین احساس ناشکوفایی یا محدود بودن رشدهایی این‌گونه به افراد و گروه‌های خاص است.

۱۰ نکته درباره‌ی  ۶ وزیر زن در کابینه‌ی  لبنان

به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «در دولت جدید لبنان (به ریاست و نخست‌وزیری حسان دیاب) که روز چهارشنبه معرفی شد، ۶ تن از مجموع ۲۰ وزیر کابینه زن‌اند. همچنین برای نخستین بار در لبنان و کل کشورهای عربی یک خانم به عنوان وزیر دفاع انتخاب شده است.

درباره‌ی این ۶ وزیر زن ۱۰ نکته را می توان ذکر کرد:

۱. این خانم ها برآمده‌ی جامعه مدنی‌اند. یعنی در سطح جامعه فعال و شناخته شده بوده و حالا به دولت پیوسته اند. از این رو هویت و منبع مالی خود را به مقام دولتی گره نزده اند و اصطلاحاً آویزان نمی شوند و به مقام و منصب خود نمی چسبند و اگر احساس کنند برنامه های اصلی را انجام داده اند و کار خاص دیگری ندارند، کنار می روند و به متن جامعه بازمی گردند و اگر هم ببینند نمی توانند کاری از پیش ببرند به همان جایی که بوده اند بازمی‌گردند.

علت چسبیدن به میز و منصب در برخی جاهای دیگر بیشتر جنبه انتفاع یا پرستیژ شخصی دارد؛ حال آن که شخص هویت خود را باید جای دیگر اخذ کند و بعد وارد مسئولیت دولتی و حکومتی شود. خانم وزیر دفاع که به عنوان معاون نخست وزیر هم منصوب شده ۲۰ سال تجربه کار علمی و پژوهشی دارد. وزیر ورزش و جوانان نیز مدیریت مرکز آموزش و توانمندسازی توان یابان (معلولین) را بر عهده داشته است. وزیر دادگستری استاد دانشگاه قدیس بیروت است و وزیر کار در یک شرکت خصوصی فعال بوده است و وزیر امور مهاجرت نیز در عرصه رسانه‌ها شناخته شده است.

۲. حضور ۶ زن در کابینه و از مذاهب و طیف‌های محتلف از یک جامعه‌ی متکثر خبر می‌دهد. تکثر و هم‌زیستی از ویژگی‌های جامعه‌ی لبنان است و طبعا در دولت هم جلوه‌گر شده است. اگر در حکومت و دولتی بازتاب گرایش‌های گوناگون و بعضا حتی اکثریت منتخب را نبینیم یا کم باشد از یک‌دستی غیر طبیعی حکایت می‌کند.

۳. این گونه خبرها به اصلاح تصویر ما از کشورهای منطقه و جهان یاری می‌رساند. در ایران تا حرف از لبنان به میان می‌ آید برخی تنها به یاد جنگ‌های داخلی در گذشته یا حزب‌الله لبنان می‌افتند و تصویر کامل در ذهن مردم ما نقش نمی‌بندد. حال آن‌ که لبنان متکثر است و نه سعد حریری تصویر کل لبنان است و نه دیگران و هر یک بخش‌هایی را نمایندگی می کنند. تلقی عمومی از فلسطین هم مغشوش است و خیلی‌ها نمی‌دانند در حال حاضر در یک سرزمین سه دولت (خودگردان به ریاست محمود عباس و غزه / حماس و اسراییل) حضور دارند.

۴. به رغم حضور مسیحیان، لبنان به عنوان یک کشور اسلامی شناخته می‌شود و با این که رییس جمهوری آن از میان مسیحیان مارونی انتخاب می‌شود اما عضو همکاری های اسلامی (سازمان کنفرانس اسلامی) است و انتخاب این وزیران و بعضاً مسیحی از پذیرش این جامعه‌ی مسلمان حکایت می‌کند.

۵. مدارک دانشگاهی این وزیران هم جالب است. همه فارغ التحصیل دانشگاه های معتبرند نه دانشگاه های چون قارچ برآمده و به عنوان یک شخصیت دانشگاهی هم شناخته می شوند. همه ما دیده ایم که هم مجری یک برنامه خانوادگی در کنار آشپزخانه «آقای دکتر» خطاب می شود و هم گوینده تلویزیون. کیلو کیلو دکترا فروخته اند و گاه از بیان یک جمله درست و حسابی انگلیسی که سهل است از فارسی آن هم برنمی آیند. مدارک و دانشگاه های آنان واقعی به نظر می رسد.

۶. در ایران شرط اول برای هر کاری اعتبار و بودجه اعلام می‌شود. کاری که مدیران بلدند هزینه کردن پول است. آن هم پول مفت نفت. حالا که پول نفت به خاطر تحریم‌ها کاهش یافته مدیران با دشواری روبه‌رو شده‌اند. در کشوری ماند لبنان با دولت کوچک و سرزمین کوچک و بودجه‌ی بسیار محدود وزیران می‌دانند پول چندانی در اختیار ندارند و با بودجه‌های محدود در اندیشه‌ی اجرای ایده‌هایی هستند که در سر داشتند. درست است که بودجه خیلی مهم است اما اگر برنامه ای در کار نباشد از صرف پول، کاری برنمی‌آید و سال‌هایی که درآمد سرشار نفتی داشتیم گواه این مدعاست.

۷. جامعه‌ی لبنان، متکثر اما دولت آن حداقلی است. پولی برای ریخت و پاش و بوروکراسی گسترده هم ندارند. سال ۸۵ در سفر به لبنان دیدار و قراری هم در وزارت «اعلام» داشتیم که همان وزارت اطلاع رسانی است. کل ساختمان به جز طبقه فوقانی خالی بود و آنجا هم پیرمردی به اتفاق منشی کار پژوهشی انجام می‌داد. چون نه مجوزی در کار است نه کنترل نه عده ای در کتاب هایی با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه دنبال کلمات ممنوعه می‌گردند و رسانه ها ثبت می‌شوند. البته بعدتر دانستم مدت هاست که ثبت نمی‌کنند و امتیازات قبلی خرید و فروش می‌شود. ولی در هر صورت، دولت حداقلی است و اصطلاحاً سیاست‌گذاری و ریل‌گذاری می‌کنند یا تسهیل.

۸. رشته‌های دانشگاهی و مدارک آنان هم جالب است: خانم زینی لیسانس علوم اجتماعی دارد، خانم وزیر ورزش و جوانان هم، وزیر دادگستری و طبعا پرفسور حقوق است، خانم وزیر کار استاد دانشگاه هنرهای زیباست و خانم وزیر مهاجرت دکتری ادبیات فرانسه دارد ... جامعه‌ی انسانی به مدیرانی که با علوم انسانی آشنا باشند و نه این که مدارک صوری گرفته باشند نیاز دارد. در ایران رشته های غیر فنی و غیر پزشکی عملا تحقیر شده اند و مدارک آنان بیشتر به کار ارتقای اداری کارمندان می‌آید.

۹. درست است که وزارتخانه‌های آنان کوچک و کم‌حجم است اما صرفاً اداری نیست. ما تشکیلات اداری را چنان بزرگ و فربه کرده‌ایم در حالی‌ که شخصی که در رأس آن قرار می‌گیرد عملا به جای وزارت ناگزیر است ریاست کند و به مدیر اداری تبدیل می‌شود. یکی از دلایلی که برخی از ورود رادیکال‌ها به ساختار قوه‌ی اجرایی استقبال می‌کنند این است که بوروکراسی ما هاضمه‌ی بزرگی دارد و همه را درون خود می‌بلعد و سازگار و منعطف می‌کند و  آنان به مرور به شخصیت اداری و بوروکراتیک بدل می‌شوند.

۱۰. نمی‌توان تنها به آمار دانشجویان زن و کارمندان زن استناد کرد. مهم‌تر از زن و تحصیل‌کرده و فعال مدنی بودن احساس شکوفایی است. حتی اگر نمادین یا نمایشی باشد خبرهایی از این دست برای دیگران دل‌گرم کننده است. یکی از دلایل شیوع افسردگی در جامعه‌ی ما همین احساس ناشکوفایی یا محدود بودن رشدهایی این‌گونه به افراد و گروه‌های خاص است.

انتهای پیام


10359305
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است