به گزارش ایسنا، ناشر در معرفی این کتاب نوشته است: «دوچرخهی آبی» سرودهی حسن عالیزاده است؛ شاعری که مخاطبان شعر و ادبیات، پیشتر مجموعه شعر «روزنامهی تبعید» را از او به یاد دارند. شعرهای عالیزاده حال و هوایی نزدیک به «شعر دیگر» دارد.
حسن عالیزاده متولد 1323 شاعری است که هرچند در طی این سالها کمتر به انتشار آثارش تمایل داشته، با این همه در محافل ادبی و هنری، شاعری شناختهشده است.
انتشارات رشدیه که این کتاب را به عنوان نخستین دفتر شعرش منتشر کرده اعلام کرده قصد دارد با نگاهی دوباره به جنبشها و جریانات ادبی گذشته، به انتشار اشعار شاعرانی بپردازد که بیتردید شعر معاصر ایران برآمده از تجربیات ادبی آنان است.
این انتشارات در بخشی از معرفی دفترهای شعر خود آورده است:
«ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮔﺬﺭﺍ، ﺣﺘﯽ ﻫﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺍﺷﺮﺍﻓﯽ بر ﺷﻌﺮ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ﺩﺭﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺷﻌﺮ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺧﻮﺵﺍﺣﻮﺍﻝ ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﺎ ﺗﻮﺭﻕ ﺁﺛﺎﺭی ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﯿﺎﺭیِ ﻧﺸﺮﻫﺎی ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ، ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩست ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺗﺸﻨﻪ ﻣﯽﺭﺳﻨﺪ، ﺳﺒُﮑﯽ ﺗﺤﻤﻞﻧﺎﭘﺬﯾﺮِ ﺷﻌﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ به روشنی ﻋﯿﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺩﺭ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ چنین ﮐﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﻧﺎﺷﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺍﺧﺬ ﻫﺰﯾﻨﻪﻫﺎی ﻫﻨﮕﻔﺖ، ﻫﺮ ﺷﻌﺮی ﺭﺍ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻭ ﻫﺮ ﺑﻪﺍﺻﻄﻼﺡ ﺷﺎﻋﺮ خودخواندهای ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﻮﯾﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺍﻧﻘﻄﺎﻉ ﻓﮑﺮیﺍی ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﻧﺴﻞ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﮔﺬﺷﺘﻪی ﭘُﺮﺍﺗﮑﺎی ﺷﻌﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻟﺰﻭﻡ ﺑﺎﺯﻧﮕﺮی ﺑﻨﯿﺎﺩﻫﺎی ﺷﻌﺮ ﻭ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ، ﺍﻣﺮی ﺣﯿﺎﺗﯽ بهنظر میرسد، چنان ﮐﻪ ﺗﻨﻔﺲ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﻏﺒﺎﺭﺁﻟﻮﺩ، ﻭﺯﯾﺪﻥ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﺭﺍ بهناچار ﻃﻠﺐ خواهد کرد. ﺩﺭ ﻫﺮ ﺳﻨﺖ ﻭ ﺳﺒﮏ ﺍﺩﺑﯽ، ﻫﻤﺎﺭﻩ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺍﺻﺎﻟﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭیِ ﺁﻥ ﺣﻘﯿﻘﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻧﯿﺴﺖ، خود ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓﻀﺎﯾﯽ ﺩﯾﮕﺮﮔﻮﻧﻪ ﺑﯿﺎﻓﺮﯾﻨﺪ. ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﺭُﺷﺪﯾﻪ ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﺩﻓﺘﺮﻫﺎی ﺷﻌﺮ ﺧﻮﺩ، ﺑﻪ ﻧﺸﺮ ﺁﺛﺎﺭی ﻫﻤﺖ ﮔﻤﺎﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﯽﺗﺮﺩﯾﺪ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭼﯿﺰی ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺷﻌﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺍﺣﺘﻀﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ، ﻣﺪﯾﻮﻥ ﻭ ﻣﺮﻫﻮﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ﺷﻌﺮ ﻧﯿﻤﺎﯾﯽ، ﺳﭙﯿﺪ، ﻣﻮﺝ ﻧﻮ، ﺷﻌﺮ ﻧﺎﺏ ﻭ ﺷﻌﺮ ﺩﯾﮕﺮ، ﻫﻤﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻓﺮﺍﯾﺎﺩ ﺁﯾﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺍﻏﺘﺸﺎﺵ ﺍﻣﺮﻭﺯِ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭی ﮐﻪ ﺑﯽﻣﺎﯾﻪ ﺩﻡ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽﺯﻧﻨﺪ، ﺭﻫﺎﯾﯽ ﯾﺎﻓﺖ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺮ، «ﺩﻭﭼﺮﺧﻪی ﺁﺑﯽ» ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺣﺴﻦ ﻋﺎﻟﯿﺰﺍﺩﻩ، ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﺳﺖ. ﺑﺮﺁﻧﯿﻢ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ، ﺁﺛﺎﺭی ﺍﺯ ﻓﯿﺮﻭﺯ ﻧﺎﺟﯽ، ﺑﯿﮋﻥ ﺍﻟﻬﯽ، ﻫﻮﺷﻨﮓ ﺁﺯﺍﺩیﻭﺭ، ﺳﯿﺮﻭﺱ ﻧﯿﺮﻭ، ﺳﯿﺮﻭﺱ ﺭﺍﺩﻣﻨﺶ ﻭ ... ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﺎﻡ ﻧﺨﺴﺖِ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ، ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮐﻨﯿﻢ.
ﺑﯽﺷﮏ ﻋﺰﻡ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻗﺪﺍﻡ، ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯿﻞ ﻭ ﺭﻏﺒﺖ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺣﺮﻓﻪﺍیِ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ، ما ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﯾﺎﺭیﺭﺳﺎﻥ خواهد بود.»
از کتاب «ﺩﻭﭼﺮﺧﻪی ﺁﺑﯽ»:
«تاریک بود و سرد ولی میشکفت
در برقبرق نقره و زبرجد و فیروزه چهرهات
بیبیم مرگ دست سفیدت هنوز سنگریزه باز میکند از شاخهی سفید
در نور مهربان ته آب
نُک میزند به سنگریزهای قزلآلای کور.»
انتهای پیام
6975311