گوناگون 01:35 - 04 اسفند 1396
همشهری آنلاین به‌جای مُسکن‌ها
خانه فیروزه‌ای > الهه صابر:چه چیزی بهتر از این‌که تو هرگز فکر‌های بد را تقویت نمی­‌کنی؟ وقتی با هم به گفت‌وگو می­‌نشینیم خیالم از بابت کلمه­‌هایم راحت است.

تو انگار تصمیم گرفته‌­ای از هیچ جمله­‌ای، دلخور نباشی و همین به گفت‌وگوی من با تو اعتماد‌به‌نفس می­‌بخشد. آدم‌هایی که پیش از گفت‌وگو از دست هم ناراحت می­‌شوند، آدم‌های بی‌ثباتی هستند. اما من از گفت‌وگو با تو یاد گرفته­‌ام که حتی حرف­‌ها نیز نمی‌­توانند آدم‌ها را ناراحت کنند.

نمی­‌دانی چه‌قدر از این‌که در حادثه‌های سخت زندگی، جان نداده‌­ام و حالا زنده هستم، خوشحالم. اگر قرار بود زیر بار سختی­‌ها بمیرم، هرگز فرصت نمی‌کردم از لبخند تو یاد­ بگیرم که زندگی ارزشمند‌تر از هرچیز دنیا‌ست.

من لبخند مطمئن تو را دوست دارم و خیالم از بابت کلمه‌هایم راحت است. تو برای بهتر اندیشیدن آفریده شده­‌ای. کسی که صاف و یک‌دست اندیشه می­‌کند دل دریا‌تری دارد.

من در گفت‌وگو با تو از زبان خودم نمی‌ترسم. زبان آدم، مار زهر‌آلودی است که هر‌لحظه، ممکن است نیشِ کلمه‌ها را در قلب دوستانش فرو­کند. اما حالا من از این مار سر‌گشته، نمی‌­ترسم.

مطمئن باش من درباره‌­ی خودم، به ایمان تازه‌­ای نرسیده‌ام. مطمئن باش من از وابستگی­‌ها،­ وارسته نشده‌ام. من تردید ندارم که هر‌چه هست از شیوه‌ی شنوایی توست. اگر من نیشِ جمله‌ها باشم، تو پاد‌تن همه‌ی حرف‌های زهر‌آلودی.

گوش تو، درمانگاه جمله‌های بیمار است. همیشه مثل مرهم، برای همه‌ی جمله‌ها مهربانی کن. بگذار پیش تو، هر‌کسی خودش را بگوید. جمله‌ها، راز قلب‌­ها را افشا می‌کنند. اما اگر راز کسی را شنیدی، قلب او را رسوا نکن.

کسی که در گفت‌وگو‌هایش زخم زبان نمی‌زند، حتماً قلب پرهیزگاری دارد؛ اما کسی که زخم زبان‌ها را می‌شنود و نشنیده می‌­گیرد، یا جمله‌های زخمی را معالجه می­‌کند و به سلامت به صاحبانش پاسخ می‌دهد، دریا در سینه‌ی او جریان دارد و قلب او پیوسته درحال تطهیر است.

من در گفت‌وگو با تو از جمله‌هایم نمی‌­ترسم. همیشه با زبانم پرهیزگاری می‌­کنم اما هنوز هم اندازه‌ی تو با جانم دریا نشده­‌ام. حرفی بزن که باید از همین حالا، هر‌چه را که به زیبایی دیده‌­ای، زیباتر هم بر زبان جاری کنی.

کسانی که شنوندگان خوبی هستند، کلمه‌ها را هم به درستی ادا می‌کنند. مثل پزشکی که نبض بیمارش را می‌شمارد، گوینده هم با کلمه‌هایش نبض گفت‌وگو را در دست می­‌گیرد.

می‌­شود با کلمه‌ها، گفت‌وگو‌های مرده را احیا کرد. می‌شود به قلب آدم­‌ها، جرئت تپیدن داد. می­‌شود با اشاره‌­ی انگشت سبابه، به شقایقی توجه کرد و زندگی را زنده‌تر از قبل گفت. حتی می‌­شود به جای مُسکن‌­ها، گفت‌وگو‌ها را مصرف کرد.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عکس: سید‌رضا موسوی


9688235
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است