خبرگزاری مهر، گروه جامعه-ناصر جعفرزاده: من شهدای این روستا را خوب میشناسم. شاید کسی به اندازه من این شهدا را نشناسد. آنها خیلی مظلوم بودند و با مظلومیت به شهادت رسیدند؛ همانند مولایشان امام حسین (ع) سرشان را بردیدند. هنوز صدای آنها و نالهها و ضجههای «زلفعلی بیات» از پشت بیسیم در گوشم میپیچد، در آخرین لحظات که در جبههای غرب در محاصره نامردان گرفتار شده بودند و کاری از دست ما بر نمیآمد.
اینها را رئیس کمیته امداد امام خمینی (ره) می گوید، وقتی برای بررسی وضعیت محرومیت روستای آق بلاغ وارد زادگاه شهیدان بیات می شود.
فتاح که پس از زیارت مزار شهدا در جمع اهالی روستا حاضر شده است، می گوید: آن روز دیر رسیدیم و عزیزانمان به شهادت رسیدند. امیدوار بودیم بتوانیم بعدها به این مردم خدمت کنیم اما باز هم دیر رسیدیم.
ما نوشداروی پس از مرگ سهرابیم
روستای «آق بلاغ» از توابع بخش مرکزی شهرستان زنجان امروز حال خوبی ندارد. این روستا با حدود ۸۰۰ نفر جمعیت از کمترین خدمات رفاهی برای یک زندگی حداقلی برخوردار است. «چشمه سفید» که روزگاری به خاطر کشاورزی پر رونق خود در منطقه می درخشید حالا با خشکسالی چندین ساله بخش زیادی از زمینهای حاصلخیز خود را از دست داده است. جوانان روستا بیشترشان در جستجوی زندگی بهتر و برخورداری از مواهب حیات مدرن به زنجان مهاجرت کرده اند و پیرمردها و پیرزنها در سرمای زمستان زیر کرسی خزیده اند و به سقف بلند خانهها خیر شده اند و برای خوشبختی جوانترها دعا می کنند. گلایه ای هم اگر هست در سینه می ماند تا دل کسی نرنجد.
پرویز فتاح می گوید: امروز آمدن ما نوشداری پس از مرگ سهراب است اما امید داریم که بتوانیم بخشی از مظلومیت این روستا را مرتفع کنیم. آق بلاغ محروم است. دور است و گاهی از ذهن مسئولان جا می ماند.
اینجا قرعه ادامه تحصیل به نام پسربچهها خورده است
رقیه بیات دهیار روستای آق بلاغ هم می گوید: جوانان بیکارند، گاز نداریم و آب لوله کشی دچار مشکل شده است. درآمد خانواده ها به دلیل خشکسالی به شدت کاهش یافته است به طوری مردها توان اداره خانواده را ندارند. خانه ها در حال تخریب است و اهالی بضاعت ترمیم آنها را ندارند. مسائل بهداشتی دامن روستا را گرفته است و تنها مدرسه آق بلاغ هم زهوارش در رفته و در حال تخریب است. دانش آموزان ناچارند چندین کیلومتر را با پای پیاده در سرمای زمستان و زیر برف و کولاک طی کنند تا خود را به مدرسه ای دیگر برسانند. مدرسه راهنمایی که اصلا وجود ندارد و نزدیک ترینش ۲۰ کیلومتر فاصله دارد. خانواده ها غالبا فرزندان پسر خود را با سرویس به مدرسه راهنمایی می فرستند تا شنبه بروند و چهارشنبه برگردند اما دخترها همین شانس را هم ندارند.
نبود مدیریت در آب روستا سبب شده که با وجود بارندگی خوب، روستای آق بلاغ در فصل تابستان با مشکل کم آبی مواجه شود. اگرچه حفر چاههای جدید در حال انجام است و بودجه دولتی هم به همین منظور پیش بینی شده و مجوزهای ازم از سازمان محیط زیست گرفته شده است.
خانم بیات می افزاید: به دلیل مسائل فرهنگی خانواده ها کمتر نسبت به اعزام فرزندان دختر خود به مدرسه شبانه روزی تمایل نشان می دهند و همین سبب بیسوادی و کم سوادی دختران شده است. ۲۰ پسربچه آق بلاغی در مدرسه شبانه روزی تحصیل می کنند اما برای دخترها باید کار فرهنگی انجام شود تا خانواده ها مانع ادامه تحصیل آنها نشوند.
در چهره دختربچه ها که خیره شوی شوق تحصیل را با وجود دورافتادن چندساله از مشق و کتاب میبینی اما تا زمانی که معلم و کلاس راهنمایی در روستا برپا نشود این شوق باید در نطفه خاموش شود و امیدها به ناامیدی بیانجامد.
جوانان بیکارند؛ پرسه در پیامرسان و کوچههای آق بلاغ
جوانها در اطراف روستا پرسه می زنند. حسین یکی از این جوانان است. وقتی از او در مورد وضعیت اشتغالش می پرسیم، با فارسی دست و پا شکسته و لهجه آذری می گوید: در روستا و اطراف کار نیست زیرا هیچ کارخانه یا کارگاهی وجود ندارد که در آن مشغول شویم. صبح تا شب در کوچه پس کوچه ها پرسه میزنیم تا غروب که به خانه برمیگردیم. کشاورزی دیگر رونق گذشته را ندارد و بسیاری از زمینهای زراعی و باغها خشکیده اند زمینی هم اگر مانده تنها برای کار یک یا ۲ نفر کفایت می کند و خانوادهای ۳-۴ پسر داشته باشد حتما ۲ نفرشان بیکار می مانند.
علیرضا هم جوانی ۲۴ ساله از روستای آق بلاغ است. ازدواج نکرده و دلیل آن را بیکاری می داند. می گوید: در گذشته جوانان روستا در سن من صاحب ۲-۳ فرزند بودند اما امروز هزینه های زندگی خیلی زیاد شده و از توان ما خارج است. علیرضا بیشتر ساعت روز را با پیام رسانهای موبایلی مشغول است و به گفته خودش با چند نفر در زنجان صحبت کرده تا کاری برای او مهیا کنند اما تا زمان پیدا شدن کار درست و درمان گاهی گله داری می کند که درآمد چندانی را نصیبش نمی کند.
با این حال کاوه حقیقی بخشدار مرکزی زنجان نظر دیگری دارد. او معتقد است که ذهنیت جوانان نسبت به اشتغال در اثر گسترش ارتباطات با شهرها تغییر کرده است. امروزه بسیاری از جوانان روستاهای زنجان کشاورزی را شغل نمی دانند و با وجود زمینها مرغوب و آب کافی، جوانان تمایلی به کار روی زمین ندارند.
۲۰ روستای منطقه خالی از سکنه شده است
حقیقی ادامه می دهد: باید با فرهنگ سازی موجب ماندگاری جوانان در روستا شویم زیرا بسیاری از آنها مهاجرت کرده و شهر رفته اند. آنها هم که مانده اند فقط به دنبال مشاغل اداری هستند و با اینکه وامهای اشتغال زایی به میزان خوبی وجود دارد، اما جوانان از این موقعیت استفاده نمی کنند. روستاهای اطراف زنجان و به ویژه آق بلاغ برای کشت و پرورش گل محمدی بسیار مرغوب هستند به طوری که هر کیلو گل محمدی ۸۰ هزار تومان و هر کیلو عصاره گل محمدی تا حدود یک میلیون تومان خرید و فروش می شود.
دولت حمایت خوبی از این صنعت انجام می دهد و تسهیلات ۳ درصد هم ارائه می دهد برای پرورش گیاهان دارویی و گل محمدی اما استقبال خوبی انجام نمی شود.
به گفته مقامات محلی، بخش مرکزی زنجان شامل ۱۴۰ روستا است که طی سالهای گذشته ۲۰ روستا در اثر مهاجرت فزاینده، خالی از سکنه شده است و اگر با همین روند پیش برویم تا چند سال آینده تعداد روستاهای خالی از سکنه بیشتر هم میشود.
بخشدار مرکزی معتقد است اگر حمایتهای دولتی بیشتر شود و رونق اقتصادی در منطقه حکمفرما شود، میتوان جلوی مهاجرت جوانان را گرفت. وقتی شرایط بهداشتی خوبی در روستاها تامین نمی شود، روستاییان به طور طبیعی جذب شهر می شوند. در حال حاضر اگرچه روستای آق بلاغ دارای خانه بهداشت است اما از پزشک و پرستار مقیم خبری نیست. پزشک فته ای یکبار به روستا سر می زند اما روستاییان نمی توانند منتظر حضور پزشک باشند تا مریض شوند.
سقف خانهها بلند مثل آرزوهای جوانان
وضعیت مدارس منطقه هم از وضع بهداشت بهتر نیست. تنها مدرسه روستا که یک مدرسه ابتدایی است در حال تخریب است و اگر قول مساعد رئیس کمیته امداد برای بازسازی روستا نبود تا چند ماه آینده شاهد تخریب کامل این مدرسه بودیم. از سویی نبود سرویس روزانه برای مدرسه راهنمایی سبب شده که دختران دانش آموز ترک تحصیل کنند که همین سبب تداوم چرخه بیسوادی و بازتولید فقر می شود.
در کنار ترمیم مدرسه ابتدایی روستا، رئیس کمیته امداد که از منازل تعدادی از مددجویان این سازمان در روستای آق بلاغ هم بازدید کرده است، قول ترمیم و بازسازی تمام منازل در حال تخریب را می دهد. منازلی که سقفهای آنها همانند همت اهالی ساخورده آنها و آرزوهای جوانانش بلند است.