در سال ۷۴ از آموزشگاه تئاتر، با مدیریت حمید سمندریان فارغ التحصیل شد. در سال ۸۰، کارشناسی نمایش با گرایش بازیگری گرفت و در سال ۸۹ فارغ التحصیل کارشناسی ارشد نمایش با گرایش کارگردانی از دانشگاه هنر و معماری تهران شد. در فیلمهای سینمایی از جمله عملیات مهد کودک، از تهران تا بهشت، آخرین بار کی سحرو دیدی و... همچنین در سریالهای درحاشیه، شاهگوش، شوخی کردم، خانواده آقای خوشبخت، نامهها، آب پریا، بانکیها، چرخ گردون و... ایفای نقش داشته است. سالهاست که کارنامه هنری درخشانی، در زمینه تئاتر دارد. در تئاترهایی چون عشقآباد، عروسی خون، شبهای آوینیون، والس مرده شوران، بازرس، الوتریا، یک مکاشفه، این تابستان فراموشت کردم، هملت و... ایفای نقش داشته است. البته او در کنار بازیگری، کارگردانی هم میکند و بهخاطر نمایش «آرامش از نوعی دیگر»، تندیس بهترین کارگردانی را در پنجمین جشنواره تئاتر بانوان در سال ۸۵ کسب کرد. لوح تقدیر بهترین بازیگر زن، از جشنواره فجر را برای نمایش «شبهای آوینیون»، در سال ۷۸ دریافت کرد و در سال ۹۲، کاندیدای بهترین بازیگر زن در بخش بینالملل جشنواره فجر، برای نمایش «هملت» شد. این بانوی هنرمند کسی نیست جز شبنم فرشادجو که این شبها با سریال گسل، از شبکه یک سیما مهمان خانههای ماست. با این هنرمند به گفتوگو نشستهایم تا از زندگی، کار و سریال گسل برایمان صحبت کند.
- آیا تعلق خاطری به محلهای که در آن بزرگ شدهاید، دارید؟
- با توجه به رفتارهایی که گفتید، خلق و خویی پسرانه داشتید؟
بله! درست میگویید. همیشه موهایم کوتاه بود. دلم نمیخواست در چهاردیواری خانه محبوس باشم. دلم میخواست در کوچه و بیرون از خانه باشم. خانواده هم مخالفت نمیکردند و زیاد گیر نمیدادند. این وضعیت هنوز هم ادامه دارد و کودک درونم را حفظ کردهام.(با خنده)
- در دوران مدرسه، بچه درسخوانی بودید؟
نه! دانشآموز باهوش اما بیطاقت و بهطور کلی همه را عاصی کرده بودم! در همان محله خودمان به مدرسه رفتم. در دوران دبستان، به مدرسه حضرت زینب(س) رفتم. بهخاطر اینکه زمان جنگ بود، مدرسهمان دو شیفته بود. دخترها صبحی و پسرها بعد از ظهری بودند. راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه خواجه عبدالله انصاری، درس خواندم. وقتی دبیرستانی بودم مدیر و ناظم از دستم شاکی بودند و انضباطم، ۱۰ بود. چرخهای ماشین ناظمم را پنچر میکردم. روی دیوار و پشت بام مدرسه راه میرفتم. آب را داخل کیسه میریختم و بچههایی که در حیاط مدرسه، راه میرفتند؛ خیس میکردم. دست آخر بهخاطر شیطنتهایم مرا از دبیرستان اخراج کردند و برای ادامه تحصیل، به مدرسه ارشاد رفتم.
- از چه زمانی متوجه شدید، به بازیگری علاقه دارید؟
در همان دوران دبیرستان و در ۱۵،۱۶ سالگی، متوجه علاقهام به بازیگری شدم. وقتی ۱۷ ساله شدم، در کلاسهای استاد سمندریان شرکت کردم و چیزهای زیادی از ایشان یاد گرفتم. درحال حاضر هر آنچه را که در آن کلاسها آموختم، به شاگردانم یاد میدهم.
- گفتید شاگردانتان؛ درموردشان توضیح بیشتری میدهید؟
هفت شاگرد دارم که بین سنین ۸تا ۱۵سال هستند و به آنها تئاتر حرفهای، آموزش میدهم. سه، چهار نفر از این بچهها، استعداد فوقالعاده شگرفی دارند که میتوانند در آیندهای نهچندان دور خوش بدرخشند.
- در کارنامه هنریتان، فعالیتهای تئاتر زیادی داشتید و کارهای سینمایی کمتر، دلیل خاصی دارد؟
دلیل خاصی ندارد. حقیقتش را بخواهید، پیشنهاد کاری سینمایی کمتر داشتهام؛ برای همین بیشتر در تئاتر فعالیت میکنم.
- چرا تئاتر؟
همه میدانند که تئاتر مقولهای مجزاست و با سینما و تلویزیون فرق دارد! درست مانند این است، بگویید کارمند بانکی که در قسمت حسابداری کار میکند، چه تفاوتی با کارمندی که پشت صندوق مینشیند، دارد؟ فرق تئاتر با سینما و تلویزیون از زمین تا آسمان است. اگر بخواهم درمورد تفاوتهای کار کردن در تئاتر با سینما و تلویزیون بگویم، باید سه ساعتی در اینباره صحبت کنم. فقط میتوانم بگویم بهخاطر علاقهام وارد تئاتر شدم و انتخاب همیشگیام، تئاتر خواهد بود.
- با توجه به سالها فعالیتتان در عرصه تئاتر، فکر میکنید کدام تئاترتان بهتر بوده است؟
در تئاترهای زیادی اجرا داشتم. تمام تئاترهایم خوب و دوست داشتنی بودند و تا به حال تئاتر بدی نداشتم.
- خیلی از گروههای تئاتری، گلهمندی زیادی از نبود مخاطب و امکاناتشان دارند و میگویند تئاتر مورد ظلم واقع شده است. نظر شما در اینباره چیست؟
چهکسی گفته تئاتر مورد ظلم واقع شده؟! ما در تهران تماشاگر داریم و مشکلی در این زمینه نداریم. سالنها معمولا پر هستند و تئاتر در سبد فرهنگی خانوادهها حداقل در تهران قرار دارد. اگر شما بخواهید برای دیدن تئاتری بروید، خیلی راحت میتوانید از طریق سایتهای اینترنتی، بلیتها را با تخفیف ویژه تهیه کنید. مردم بیشتر دوست دارند تئاتر کمدی ببینند، برای همین است که سعی میکنم بیشتر تئاترهای کمدی اجرا کنم تا مخاطب بیشتری جذب کنم. البته سعی میکنم به جای اجرای کمدی در سطح نازل، کار کمدی خوب و تأثیرگذار داشته باشم تا مردم ببینند و لذت ببرند. بهنظرم تئاتر هنوز هم مخاطب خودش را دارد.
- معیارهای شما برای انتخاب نقشهایتان چیست؟
اگر متن خوب باشد و گروه خوبی دور هم جمع شده باشند، نقش را میپذیرم.
- از سریال گسل بگویید و اینکه چطور شد نقش را پذیرفتید؟
ویژگی خاص و خوبی که سریال گسل دارد، این است که در آن، علاوه بر نقشهایی که به آقایانی مانند امکانیان، درخشانی و... داده شده، به نقشهای خانمها به خوبی پرداخته شده است. دیده شدن بهتر خانمها در این سریال، به توانایی و هنر نویسندگی آقای علیرضا بذرافشان برمیگردد که نقشهای متفاوتی را در مورد خانمها نوشته است. از نقش سام درخشانی گرفته تا عرشی مامان و نقش من که بعد از چند قسمت اول، تا به آخر سریال پررنگتر میشود. گسل کار خوبی بود و تم کاریاش طوری بود که پرداخت به خانمها به اندازه آقایان بود و همین باعث شد تا کار را بپذیرم.
- در این سریال چه نقشی دارید؟
نقش خواهر آقای بیژن امکانیان را بازی میکنم. در این سریال نامم فرصت است.تقریبا در بیش از ۳۰ قسمت این مجموعه ۴۰ قسمتی، حضور دارم.
- خصوصیات نقش فرصت، چقدر به زندگی واقعیتان نزدیک است؟
فرصت، هیچ شباهتی به من ندارد. او یک خانم برجساز است که همه به او مهندس میگویند؛ درصورتی که مهندس نیست! برجسازی که ملاکهای خاص خودش را دارد و در کار بساز و بفروش است.
- تداوم حسی در سریالی ۳۰،۴۰ قسمتی، مطمئنا کار آسانی نیست، چطور از عهده این کار برمیآیید؟
از دی ماه سال گذشته، کار را شروع کردیم و تا چند روز آینده فیلمبرداری به پایان میرسد. در طول این مدت کارگردان خوب کار، بهشدت حواسش جمع بود. اگر از نقشم کمی فاصله میگرفتم یا تداوم حسی اولیه را نداشته باشم، اخطار میدهد و تأکید میکند که جدی باش! در نقش فرصت باش و در همان فضا باقی بمان. سنت بالاست، لوس حرف نزن! وقتی میبینم تمرکز کارگردان زیاد است و ریزبینانه، نکات را یادآوری میکند، تداوم حسیام را حفظ میکنم.
- کار کردن با گروه سریال گسل چگونه است؟
خیلی عالی است. بهنظرم گروه خوبی دور هم جمع شدهاند. اگر در آینده، به من پیشنهاد کار دهند، حتما قبول میکنم. با آقای بذرافشان و چگینی ارتباط کاری خوبی دارم و در طول این چند ماه، دوستان خوبی برای هم بودیم تا جایی که اگر کمکی نیاز داشته باشند، دریغ نمیکنم. از دل و جان برای کارم مایه گذاشتم و حتی ماشینم را سر لوکیشن آوردم تا از آن برای فیلمبرداری در صحنه استفاده کنند.
- بازخورد مردم را از این سریال، چطور ارزیابی میکنید؟
از قسمتی که بازیام روی آنتن رفت، بازخوردهای خوبی دریافت کردم. بیشتر کسانی که کارم را دیدند، گفتند ایفای نقشم خوب بوده و نسبت به سایر کاراکترهایی که در سریالهای قبلی داشتم، متفاوت ظاهر شدم. باید قسمتهای بیشتری از سریال پخش شود تا ببینم بازخوردها، به چه شکلی خواهد بود.
- این روزها فیلم سینمایی «گذر موقت» روی پرده سینما در حال اکران است که در آن ایفای نقش داشتید. درموردش کمی توضیح میدهید؟
گذر موقت به کارگردانی افشین هاشمی، یک فیلم شریف کمدی و خوب است که در مورد دو پیرمرد است. آنها از خانه بیرون میروند و حین گردش در شهر برایشان اتفاقاتی رقم میخورد. تمام بازیگران این فیلم سینمایی، از بازیگران تئاتر هستند و بازیهای خوبی ارائه دادند. من و خانم شقایق فراهانی در این فیلم، نقش دو پرستار را ایفا میکنیم.
- چطور وارد عرصه تلویزیون شدید؟
یادم نیست کی وارد تلویزیون شدم. واقعا نمیدانم، نخستین کار تلویزیونیام چی بود؟!
- فکر میکنید مردم شما را بیشتر با کدام نقش میشناسند؟
آنهایی که اهل تئاتر نیستند، مرا بیشتر با سریال «درحاشیه» آقای مهران مدیری، در نقش هاله، خواهر سیامک انصاری میشناسند.
- خودتان کدام نقشتان، بیشتر به دلتان نشسته است؟
در سریال «شوخی کردم» مهران مدیری، در آیتمی به نام «خانواده بیشعور» حضور داشتم که مربوط به ماجراهای زن و شوهری بود که بیپول بودند و فرزندشان معتاد شده بود اما با ذوق و شوق و خنده زندگی میکردند. یک ربع قبل از ضبط این آیتم، هفت، هشت صفحه دیالوگ به من میدادند و میبایست از بر میشدم. دیالوگها را باید با سرعت زیادی میگفتم تا نقشم، تأثیرش را به خوبی روی مخاطب بگذارد؛ همین باعث شد تا این کار، به دلم بنشیند.
- در کارنامه هنریتان، کار کردن با کارگردانهای مطرحی به چشم میخورد. خودتان با کدام کارگردان راحتتر بودید؟
خدا را شکر، تا به حال در محیطهای خوبی کار کردم. از بهرام بیضایی و داوود میرباقری گرفته تا دکتر علی رفیعی، بذرافشان و مدیری که همه آنها در کارشان عالی و درجه یک بودند. در کنار تمام این اساتید به من خوش گذشته و ایفای نقشهایی که برایشان داشتم، دوست دارم.
- ماندگاری یک بازیگر به چه عواملی بستگی دارد؟
خیلیها، یک شبه میآیند و پلههای ترقی را طی میکنند و معروف میشوند. این افراد مانند ستارههایی هستند که در یک شب برق میزنند و در دیگر شبها، هیچ فروغی ندارند و از بین میروند. تداوم داشتن یک بازیگر، به اخلاق خوب و انتخاب درست نقشهایش، بستگی دارد. فکر میکنم بازیگرهای باهوش، همیشه این کار را انجام میدهند و هیچوقت حذف نمیشوند. ممکن است در یک برهه زمانی، کمرنگ باشند و سرشان بهخاطر تدریس، ازدواج یا سفر شلوغ باشد اما همیشه محبوب هستند.
- فکر میکنید یک بازیگر، چقدر میتواند در جذب مخاطب به سمت تلویزیون مؤثر باشد؟
در جایگاهی نیستم تا به این سؤال، پاسخ دهم! یک بازیگر دوست دارد کارش دیده شود و از هر فرصتی برای بهتر دیده شدن استفاده میکند. بازیگر تمام زحمتش را میکشد اما مسئولان صدا و سیما هستند که میتوانند با ارزشیابی و نوع نگاهشان باعث جذب مخاطبان شوند. من نقشم را انتخاب میکنم، انتخاب بعد کار دیگر با من نیست و دیده شدن آن در شبکه خانگی و در تلویزیون به عوامل مختلفی بستگی دارد. من بهعنوان بازیگر نقشم را با تمام توانم خوب ایفا میکنم. مانند مردهشورها که هیچ وقت نمیگویند این مرده را میشوییم و آن یکی را نمیشوییم! کارم را به بهترین نحو انجام میدهم اما نمیتوانم نظری در این مورد بدهم.
- بهترین تجربهای که از دنیای بازیگری بهدست آوردید؟
فکر میکنم صبوری است، که هنوز به دستش نیاوردم! بهنظرم، صبوری نکته مهمی است! یک بازیگر باید برای قبول کردن نقش، صبور باشد. وقتی نقشی به او پیشنهاد میشود و دلش با آن نیست یا از پذیرش آن نقش، خوشحال نمیشود، نباید فقط به صرف داشتن کار، نقش را قبول کند. بعضی وقتها پیشرفت در «نه» گفتن است. صبوری باعث میشود تا بازیگر راحتتر «نه» بگوید و بهخاطر پول یا دیده شدن، سر فلان کار نرود؛ نقشی که دوستش ندارد و دلش با آن نیست! شخص من هم باید، صبوریام را بیشتر کنم تا گرفتار چنین چالشی نشوم.
- به آینده کاریتان، چگونه نگاه میکنید؟
نمیدانم! فعلا در حال تدریس هستم و احتمالا برای تدریس تئاتر، به یکی، دو شهرستان بروم. دلم میخواهد یکی از کارهای آقای بیضایی را کارگردانی کنم؛ نمیدانم این روزها فرصت شروع این کار را دارم یا نه؟! چون این روزها بهعنوان کاپیتان تیم اسکواش، بیشتر درگیر بازیها و تمرین هستم. باید تمرکز کنم و منتظر بمانم بعد از پخش سریال گسل پیشنهاد کاری دارم یا خیر؟ تا طبق آن برای آیندهام، برنامهریزی کنم.
- آخرین تئاتری که از دیدن آن لذت بردید، چه بود؟
آخرین تئاتر را هفته گذشته، به نام «شب دشنههای بلند» دیدم که راجع به نویسندهای قدیمی بود.
- آخرین فیلم چطور؟
دوماه پیش فیلم سینمایی «رگ خواب» را نگاه کردم و از دیدنش خیلی لذت بردم.
- دغدغه اجتماعی این روزهایتان چیست؟
متأسفانه برخی از مردم، خیلی بیفرهنگ شدهاند! این بیفرهنگی را در ۲۰ سالی که رانندگی میکنم، به وضوح دیدهام؛ چه آن زمانی که تازه کار بودم و چه الان که حرفهای رانندگی میکنم! رفتار بعضی از رانندهها و حتی برخی عابرین پیاده، واقعا نامناسب است. فقر فرهنگی را به چشم میبینم و این موضوع، بهشدت اعصابم را بهم میریزد. وقتی پیرمردی را در حال عبور از خیابان میبینم و اینکه رانندهها، اصلا توجهی به سن و سالش ندارند و با بوقهای ممتد، باعث آزار خودشان و سایرین میشوند، ناراحت میشوم. برعکس رانندهای که با سبز شدن چراغ، قصد عبور دارد اما بیفرهنگی رهگذران باعث میشود تا حق تقدم رعایت نشود، بهشدت دلخورم میکند. خیلی از مشکلات شهری، بهخصوص بیفرهنگی درمورد ترافیک و موضوعات مربوط به آن، مرا اذیت میکند.
- ورزش چه جایگاهی در زندگیتان دارد؟
ورزش برایم خیلی مهم است. بهنظرم یک خانم، به جای اینکه عمل زیبایی کند، بهتر است ورزش کند. ورزش را فقط معطوف به جسم نکند، بلکه فکر و مغزش هم ورزش کنند. همه مردم احتیاج دارند ورزش کنند، اما بازیگرها، حتما باید ورزش کنند. ورزش باعث میشود تا مغزمان آمادگی این را داشته باشد تا دیالوگ حفظ کند و تمرکز مان را بالا ببرد. علاوه بر جسممان، مغزمان هم باید آماده باشد. یک بازیگر باید با ورزش از نظر جسمی آماده باشد و مراقب باشد، اضافه وزن نداشته باشد. یک بازیگر همانطور که برای صدا و بیانش وقت میگذارد و تمرین میکند، باید واحدی به نام ورزش روزانه برایش وجود داشته باشد.
- ورزش خاصی انجام میدهید؟
در نوجوانی بسیار پرهیجان و پرشروشور بودم و با علاقهای که داشتم به سمت ورزش دو و میدانی و پرش طول رفتم. در سالهای ۷۱ تا ۷۳، قهرمان دوی با مانع کشور شدم و رکورد زدم. در همان سالها، قهرمان پرش طول کشور شدم. بعد قهرمانی، شرکت در کلاسهای تئاتر، کنکور و بعد هم دانشگاه باعث شد تا از میادین قهرمانی فاصله بگیرم؛ هرچند همیشه ورزش میکنم. دو سالی است کاپیتان تیم اسکواش هستم و در کنار آن، شنا هم میکنم.
- اهل مطالعه هستید؟
نسبت به سابق این روزها مطالعه کمتری دارم اما تقریبا هفتهای یک کتاب میخوانم. کتابی که این روزها کنار تختم قرار دارد و میخوانم، کتاب «کاش کسی جایی منتظرم باشد» نوشته خانم «آنا گاوالدا» است. کتاب دارای داستانهای کوتاه است و خیلی راحت میتوانم، هر داستان را بخوانم. این روزها فرصت کمی دارم و حتی فرصت دیدن سریال جذابی مانند شهرزاد را ندارم و نمیتوانم سیدیاش را ببینم، چه برسد به اینکه مطالعه کنم.
- چند کتاب تأثیرگذار روی زندگیتان را که توصیه میکنید خوانندگان ما آنها را بخوانند، معرفی کنید.
کتابهای خانم «مارگاریت دوراس» را دوست دارم. کتابهای «میلان کوندرا» را خیلی دوست دارم که مهمترینش «بار هستی» است که تأثیر زیادی روی من گذاشت و حتی فیلمش را که ساخته شد، بعدها دیدم. بهنظرم تأثیرگذاری یک کتاب به حال آدم هم، بستگی دارد و اینکه آن کتاب چقدر میتواند فضای ذهنی فرد را بهخودش معطوف کرده و از آن درس بگیرد. یکی از کتابهای خیلی جذابی که خواندم، «هزاران خورشید تابان» نوشته خالد حسینی بود که تأثیر بسزایی روی شخص من داشت. کتاب « جهان هولوگرافیک» که آقای مهرجویی آن را ترجمه کرده است، واقعا بینظیر است. این کتاب راجع به هولوگرام فیزیک کوآنتوم و راجع به خداست که فلسفهام را نسبت به زندگی و جهان هستی تغییر داد. اینکه هر کسی به دنیا میآید و باید کاری انجام دهد. خواندن این کتاب را به همه توصیه میکنم.
- ارتباطتان با فضای مجازی چطور است؟
با فضای مجازی ارتباط خوبی دارم و صفحهای با نام خودم، در اینستاگرام دارم. خوشبختانه تاکنون مورد اهانت قرار نگرفتم و همه کاربران، ارتباط خوبی با من دارند. فقط در روزهای انتخابات، بهخاطر جناجبندی که داشتم، کمی نقطه نظرات و برخوردهای نامناسبی دریافت کردم. برای هر کس با انتخابی که داشت، احترام قائلم و به دل نمیگیرم.
- بارزترین خصوصیت اخلاقیتان چیست؟
خیلی رک هستم و هر چیزی را که بخواهم، بیپرده میگویم! البته نمیدانم باید بگویم خوشبختانه یا متأسفانه، بسیار پرانرژی و صادق هستم.
- چقدر انتقادپذیر هستید؟
هر کسی مرا نقد کند، اگر منطقی باشد؛ میپذیرم! حتی اگر یک کودک خردسال باشد.
- اگر دلتان بگیرد، چه میکنید؟
اگر دلم بگیرد، رانندگی میکنم! در تنهاییام موزیک گوش میدهم و سعی میکنم با گریه، خودم را آرام میکنم.
- ارتباطتان با خانوادهتان چطور است؟
ارتباط خیلی خوبی با خانوادهام دارم و با پدر و مادرم در یک خانه زندگی میکنم.
- اگر به شما یک قلم و کاغذ بدهند، روی آنچه جملهای مینویسید؟
مینویسم: « این نیز بگذرد!»
- برای سفر، چه شهری را پیشنهاد میدهید؟
معمولا برای سفر به شمال کشور میروم، چون هم خوش آب و هواتر است و هم نقطه خلوتی سراغ دارم که از دیدن آن فوقالعاده لذت میبرم. آن نقطه خلوت کلاردشت، استان مازندران است که دارای جنگلها و مناطق فوقالعاده بکر و زیبایی است. خواهرم در کلاردشت زندگی میکند و همین باعث شده تا زیاد به این منطقه زیبا سفر کنم. جزیره کیش را هم خیلی دوست دارم و در سال چند باری به آنجا سفر میکنم. دوستان زیادی در کیش دارم. این جزیره زیبا، از مقاصد گردشگری است که با برنامهریزی و هماهنگی قبلی به آن سفر میکنم.
- در پایان چه صحبتی با خوانندگان ۶و۷ همشهری، در سراسر کشور دارید؟
قرار نیست محیطزیست ما تا ابد به این شکل باقی بماند! بعضیها وقتی برای سفر به دل طبیعت میروند، زبالههایشان را در آن رها میکنند. بعد از کباب درست کردن، حتی ژلهای اشتعالزا را کنار منقلهایشان که بیشتر از سنگهای اطرافشان درست کردهاند، رها میکنند؛ بیآنکه بدانند این مواد تجزیه ناشدنی است و باعث تخریب طبیعت میشود. شاید سیاهی سنگها به مرور زمان از بین برود، اما موادی مانند بطری آب، کیسه نایلون و خیلی از موادی که امروزه از نفت درست میشوند و در طبیعت رها میشوند؛ چطور؟ خیلی ناراحت و غمگین میشوم، وقتی بار سفر را میبندم و در طول سفرم به نقاط مختلف کشور، نخالههایی میبینم که در کنار جادههای کشور وجود دارد. یا اینکه در طول مسیر، زباله را میسوزانند و بوی متعفن زباله، پلاستیک سوخته و... فضا را پر میکند. همه این کارها و مشاهده تمام مواردی که باعث بیاحترامی به طبیعت و محیطزیست اطرافمان میشود، حالم را بهشدت بد میکند. وقتی میبینم برای برخی افراد اصلا مهم نیست، زبالهها و نخالههایشان را در بیرون شهر رها کنند، یا در مسیر رودخانهها آشغال میبینم؛ اعصابم بهم میریزد و اذیت میشوم. حتی گربهها هم، زبالههایشان را چال میکنند. توصیه میکنم مردم مهربان ما، حافظ محیطزیست باشند و به آن احترام بگذارند.
- منبع: ۶و۷ همشهری
9429757