نخستین محکوم به مرگ، شهریور سال 84در درگیری در مراسم جشن تولد جنایت آفرید. قربانی این حادثه پسر ۲۷ سالهای به نام علی بود که با شلیک گلوله و ضربات قمه جان باخت. 4نفر دیگر از حاضران در نزاع نیز بهشدت مجروح شده و به بیمارستان انتقال یافتند. بهدنبال این حادثه مأموران کلانتری ۱۰۹ بهارستان وارد ماجرا شدند و 14نفر از شرکتکنندگان در نزاع را دستگیر کردند.
در تحقیقات اولیه معلوم شد که این نزاع خونین ساعت ۱۲ شب در یک مراسم جشن تولد خانوادگی در خیابان صفی علیشاه رخ داده و قربانی و شرکتکنندگان در نزاع همگی با یکدیگر آشنا بودند. در این جشن تولد آثار مصرف مشروبات الکلی نیز دیده شده بود و از متهمان ۵ قبضه سلاح شکاری تکلوله کشف شد. برادر مقتول در گفتوگو با همشهری گفت: در میان افرادی که دستگیر شدند یکی از آنها به نام ناصر قاتل اصلی بود که در تحقیقات مشخص شد ضربات قمه او باعث مرگ برادرم شده است.
وی پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد و پس از 11سال حکم قطعی شد و به مرحله اجرا رسید. وی افزود: بعد از این اتفاق، مادرم فوت شد و خواهر و برادر دیگرم هم بهعنوان وراث تعیین شدند. در این مدت بارها خانواده قاتل نزد ما آمدند و درخواست بخشش کردند. مادرم پیش از مرگش درخواستش این بود که قاتل پسرش قصاص شود. پدرم و خواهر و برادر دیگرم هم نظرشان با او یکی بود تا اینکه سحرگاه امروز(چهارشنبه) روز اجرای حکم فرا رسید. من با وکالتی که از اعضای خانوادهام داشتم ساعت 5:30صبح راهی زندان رجاییشهر شدم و به این ترتیب قاتل برادرم به دار مجازات آویخته شد.
- قاتل خانواده
همراه با این مرد، فردی که 4عضو خانوادهای را به قتل رسانده بود نیز به دار آویخته شد. پرونده این قتلعام خانوادگی از روز 23اردیبهشت 92با اعلام شکایت مردی در پلیس آگاهی استان تهران به جریان افتاد. او به مأموران گفت که برادرش به نام رضا به همراه همسر و 2پسردوقلوی 8سالهاش به طرز مرموزی ناپدید شدهاند. این مرد گفت که برادرش ساکن ملارد بود و چند روزی است که از آنها خبر ندارد.
در تحقیقات پلیسی مشخص شد که رضا و خانوادهاش قبل از ناپدیدشدن به همراه مردی به نام ناصر به سفر رفته بودند. بررسیها نشان میداد که ناصر سابقه دار است و همین شک پلیس نسبت به او را برانگیخت. با دستگیری این مرد وی ادعای بیگناهی کرد اما وقتی مأموران در بازرسی از مخفیگاهش سلاح کمری، مدارک هویتی رضا و همسرش به همراه 2حلقه النگو کشف کردند، چارهای جز بیان حقیقت ندید. او گفت: رضا را میشناختم و میدانستم وضع مالی خوبی دارد.
با او طرح دوستی ریختم و پیشنهاد دادم که در تجارتی پرسود با من شریک شود. او را به بهانه خرید عتیقه و گنج به شهرستان بیجار کشاندم. او همراه خانوادهاش آمد و من از قبل 3نفر را برای اجرای نقشهام اجیر کرده بودم. خانواده رضا را برای انجام معامله به باغی کشاندم. در آنجا با همدستانم به سمتشان هجوم بردیم و دست و پایشان را بستیم.
پس از سرقت پولهایی که رضا برای معامله همراهش آورده بود، او و همسرش را با طناب خفه کردم و اجسادشان را در مزارع گندم انداختم. بعد دست و دهان پسرهایش را بستم و در صندوق عقب خودرو گذاشتم. وقتی به تهران رسیدم متوجه شدم آنها بهدلیل نرسیدن هوا به داخل صندوق عقب خفه شدهاند که اجساد آنها را هم رها کردم.این مرد جنایتکار پس از محاکمه در دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد و سحرگاه دیروز به سزای اعمالش رسید.
7925944