به هر عکسی که نگاه کنید، بعد از ذوق و شوق اولیه، وقتی عمیقتر میشوید، غصهای پنهان در دل مینشیند. آدمهای عکسهای قدیمی یا از میان ما رفتهاند یا اگر هستند، پیر شدهاند. جوانها از دیدن عکسهای کودکیشان حسرت میخورند و پیرها از دیدن عکسهای جوانی. هرچند حسرت دومیها خیلی بیشتر از اولیهاست. جوانها شاید هنوز درکی از گذر زمان، مفهوم پیرشدن، عمر و چیزهایی که از دست دادهاند، نداشته باشند اما پیرترها همه اینها را با گوشت و پوست و استخوان درک میکنند. جوانها تازه در حال درک دنیا و اطرافشان هستند، دائم با احساسات جدیدی روبهرو هستند، هر روز اتفاق و ماجرا و داستانی جدید در زندگیشان رخ میدهد و سیل تحولات در سالهای آغاز ورود به جامعه امان این جور فکرها را به آنها نمیدهد.
پیرترها، زندگیشان ثباتی گرفته، از اینها عبور کردهاند و شاید عبور زمان را بهتر درک کنند. آلبوم عکس، پر است از روزهای رفته، آدمهای رفته و چهبسا رؤیاهای برباد رفته. من فکر میکنم ورق زدن آلبوم عکسهای خانوادگی یکی از غمانگیزترین کارهای روی زمین است چون به یاد میآورد قدر چه کسانی را ندانستهایم. بعضی وقتها آنقدر درگیر کار هستی که نمیفهمی دخترت کی 18ساله شد! مگر همین دیروز نبود که کیک تولد 6سالگیاش را فوت کرد؟ موهای برادرت چرا اینقدر سفید شده، او که سنی ندارد؟ چروکهای روی صورت مادر از کجا اینقدر زیاد شد؟ و یاد فلان فامیل میکنی که سالهاست او را ندیدهای و حتی وقتی پدرش فوت کرد تلفنی برای عرض تسلیت به او نزدی. جریان زندگی، بهویژه در سالهای اخیر آنقدر تند شده که هر روز آدم را از خودش غافلتر میکند؛ از گذشتهاش، از دور و اطرافش و از مسیری که باید برود و نرفته است. آلبوم عکسهای خانوادگی آدم را به اصلش برمیگرداند و شاید دلیل اینکه ورق زدن آلبوم عکسهای خانوادگی یکی از غمانگیزترین کارهای روی زمین است، همین باشد که متوجه میشوی داری چکار میکنی!
8058237