به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «انقلاب و نهاد هنر»، در پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد. در این نشست که بهمنظور بررسی تجربه نهادهای انقلابی در حوزه هنر ترتیب داده شد وحید جلیلی، سینا کلهر، حجتالاسلام علی جعفری و محمد پورکیانی، هریک به گزارش و شرح یکی از تجربههای نهادی انقلاب اسلامی در حوزه هنر پرداختند.
محمد پورکیانی دبیر این نشست در ابتدا پس از تبریک اعیاد شعبانیه و هفته هنر انقلاب گفت: در این نشست سه استاد پژوهشگر دربارة ایده مرکزی یک سازمان که بهترتیب حوزه هنری، سازمان اوج و جشنواره عمار توضحات و بررسیهایی را ارائه خواهند داد.موضوع این نشست سازمانها نیستند و اگر هم به سازمان خاصی اشاره میشود از این نظر است که بنا داریم که ایدة آن سازمان را در مقابل ایدة کلان حاکمیت در برابر هنر و ادارة هنر کشف کنیم. بههرحال هر سازمانی درکی از وضعیت ادارة هنر داشته است و همان درک هم باعث شده است که آن نوع از سازمان را جدی بگیرد و تجویز کند.
پورکیانی افزود: منظور ما از این ایده، محور وحدت بخشی است که تمام ساحات دیگر سازمان را جهت میدهد و همة متغیرهای دیگر را جهت میدهد. مدیریتیها عموماً نام راهبرد را بر این مفهوم میگذارند اما تفاوت ایده و راهبرد این است که ایدهها راهبردهای مؤثرند، از این جهت که اجماعی در تمام سطوح سازمان روی این راهبرد پدید میآید. بسیاری از سازمانها راهبرد دارند اما ایده ندارند. به این معنا که در نقطة پیدایش خود توجهی به نقطة اثر خود یا نیروی انسانی که قرار بوده این راهبرد را پیش ببرد نداشتهاند. لذا راهبرهایی کماثر از آنها بهجا میماند که چیزی جز کلماتی در اساسنامهها نیست. در این نشست ما پیشاپیش فرض میگیریم که همة این سازمانهایی که بررسی میشوند، همه در تصور و فهمی از میدان واقعی سیاستگذاری شکل گرفتهاند و عملکردی هم داشتهاند که اکنون میتواند مورد ارزیابی قرار بگیرد.
در ادامه سینا کلهر که با گزارشی از پیدایش و مسیر طی شده حوزه هنری تا به امروز، آغازگر گفتگوهای این نشست بود، مسیر رشد حوزه هنری را به چهار دوره تقسیم کرد و توضیح داد که چگونه حوزه هنری با هدف تأسیس جایی برای گرد هم آمدن هنرمندان باورمند به انقلاب اسلامی پدید آمد.
وی گفت: ماجرا از این قرار بود که گروهی از دانشجویان دانشگاه ملی سابق یا شهید بهشتی کنونی تصمیم میگیرند شرکتی را تأسیس کنند که در حوزه معماری فعالیت میکند و مهمترین ویژگی این شرکت مذهبی بودن افراد و اعضا و دومین ویژگی آن طرفداری از انقلاب اسلامی و مبارزه با رژیم سابق است. درواقع میتوان گفت که هدف اولیه سازمان استفاده از ظرفیت هنری برای فعالیتهای سیاسی بوده است که آنطور که گفته خواهد شد در طول زمان تغییراتی در این هدف بنیادین پدید میآید و رویکردهای متفاوتی در این مسیر مشاهده میشود. پس از این دوران ابتدایی، محمدعلی زم جهتگیری اعتدالیتری را پیش میبرد و با این باور که انقلاب به سرانجام رسیده است و اکنون باید وارد عرصه تولید شد، در چرخشی روشن، تولید آثار هنری را در دستور کار قرار میدهد.
کلهر ادامه داد: پس از دوران مدیریت زم که بالغ بر بیست سال به طول انجامید، با سر کار آمدن دکتر حسن بنیانیان گردشی دیگر در هدفگذاری این نهاد هنری ایجاد شد و بهنحوی حوزه هنری به یک نهاد اداری تبدیل شد. در این دوره آموزش هنرمند محور کار قرار گرفت و سالانه تعداد زیادی هنرجو در رشتههای مختلف پذیرفته میشد. در زمان ریاست محسن مؤمنیشریف بر حوزه هنری میتوان بهنوعی دوره بازگشت به وجه هویتی و انقلابی دانست چراکه اصلیترین خصلت این دوره آن است که به دوره آغازین خود توجه میکند و تلاش کرده است که ایده نخستین خود را پیش بگیرد.
سینا کلهر که تجربیات فراوانی را در عرصه مطالعه سازمانهای فرهنگی انقلاب اسلامی دارد، مهمترین دستاورد نگاه به تجربیات حوزه هنری در این سالها را فهم این موضوع میداند که باید استقلال هنرمند را به رسمیت شناخت وی در این باره گفت: نمیتوان امید داشت که سیاستی را برای مدیریت و کنترل همهجانبه هنرمند در پیش گرفت؛ در مورد هنرمند این استثنا وجود دارد که او دنبالهرو سیاست نیست بلکه سیاست به دنبال آن حرکت میکند و حد و مرزهای خود را با آن تطبیق میدهد.
حجتالااسلام علی جعفری که بهعنوان سخنران بعدی ارائه گزارشی درباره سازمان اوج را بهعهده داشت، مؤلفههایی را برشمرد تا با تمرکز بر آنها شناخت دقیقتری از این سازمان بهدست دهد. این مؤلفهها عبارتند از: ۱. اقتصاد سیاسی ۲. تحقیق و توسعه و منابع انسانی ۳. استاندارهای حرفهای ۴. مخاطب و مخاطب شناسی ۵. نظریه هنجاری ۶. اقتصاد فرهنگ و ۷. فرهنگ انقلابی.
وی افزود: اوج بزنگاه شکلگیری اوج پس از فتنه هشتاد و هشت و زمانی بود که بهنظر رسید که وقت آن رسیده است که ما منتظر نهادهای رسمی فرهنگی جمهوری اسلامی نمانیم و خودمان وارد عمل شویم. بنابراین اولین مؤلفه و انگیزه در شکلگیری اوج، مخالفت با وضع نهادهای فرهنگی رسمی جمهوری اسلامی است. سیستم اقتصادی اوج با همه سازمانهای فرهنگی متفاوت است. به دولت پاسخگویی ندارد و به هیئت امنای خود وابسته است. این نه گفتنها را ادامه میدهد و از جایی به بعد حتی به سازمان قرب هم نه بگوید و وجه هیئت امنایی خود را چیره کند. برای اولین بار در جبهه فرهنگی انقلاب این امکان بهوجود میآید که نهادی وجود داشته باشد که به برخی از سلایق دیگر بهراحتی نه بگوید. در حوزه منابع انسانی در سازمان اوج مدرسه و کارگاه و تربیت همگی دستیار تولید هستند. کسی که نتواند زود وارد عرصه تولید بشود، امکان اینکه وارد عرصه هنری در سازمان اوج بشود را از دست میدهد. از حیث استانداردهای حرفهای سازمان اوج سیاست راهبردی اوج تولید انبوه و کیفیت حداکثری است. یعنی نه این انگیزه را دارد که بهخاطر تولید زیاد از کیفیت دست بکشد و نه این انگیزه را داردکه به خاطر کیفیت از فراوانی تولید خود چشم بپوشد. از نظر مخاطب شناسی در سازمان اوج، تولید در پیوست با توزیع قرار دارد. یعنی اول به مسئله توزیع و مخاطب توجه میشود و سپس دست به تولید میزند. درباره نظریه هنجاری در سازمان اوج نیز باید گفت که در این سازمان خط سبز بسیار مهمتر از خط قرمز است. به این معنا که در سازمان اوج به این توجه میشود که ایدههای پیشنهادی چه میزان با خط سبز اوج یعنی با تمهای محتوایی و مضمونی همگرایی دارد و اگر این همگرایی وجود داشته باشد، تلاش میشود که مسائل خط قرمز حل بشود. از حیث اقتصاد فرهنگ، سازمان اوج هزینهکرد برای برندینگ سازمانی را مشروع میداند، در سازمان اوج تلاش میشود که در کنار همه محصولات متوسط که جوانان در سازمان اوج تولید میکند، دو سه تا همکاری هم با نیروهای دانهدرشت برای ساخته شدن آثار بزرگ با بیگپروداکشن داشته باشد. سرانجام درباب فرهنگ انقلابی این سازمان، انگیزهها و ولع زیاد سازمان اوج در انجام کارهای نکرده و راههای نرفته را باید مورد اشاره قرار داد که البته این موضوع هم به تأمین مالی و اقتصاد سیاسی و نحوه تعاملش با نهادهای دیگر و با حاکمیت مرتبط است.
وحید جلیلی آخرین سخنران این نشست، در ابتدا مستقیماً درباره جشنواره عمار سخن نگفت و تلاش کرد به مبانی بحث درمورد سازمان و تشکیلات توجه کند.
وی گفت: ما اگر خود را ذیل انقلاب اسلامی تعریف میکنیم، باید توجه کنیم که راجع به سازمان و تشکیلات نیز در مبانی ما تأملات مبارک بسیاری میتوان یافت. شاید در دو دهه اخیر اگر بهجای استفاده از ادبیات مدیریت استراتژیک، تلاش میکردیم از مفاهیم اصلی خودمان استفاده کنیم، پیشرفت بیشتری میداشتیم. در حوزه سازمان ترجیح میدهم، ذیل کلیدواژههایی مثل صف و تعاون و تخاذل صحبت کنم. این کلیدواژهها میتوانند فهم ما را از سازمان و تشکیلات شکل بدهد و علاوهبراین بسیار نوآورانه هم باشند. در تفکر دینی اینگونه آمده است که اساس آفرینش انسان برای تعامل انسانها با یکدیگر در مسیر معرفت است. این یعنی کمال انسان در مسیر تعامل با دیگران اتفاق میافتد. یا از سوی دیگر توصیهای که به پرهیز از تخاذل شده است، مثلاً در خطبه ۳۴ نهجالبلاغه میتواند بسیار راهگشا باشد. یادم هست در زمانی که در حوزه هنری بودم افرادی را برای ما از ایرانخودرو میآوردند تا برای ما از سازمان و اداره صحبت کنند. بهنظر میرسد که در برخی از این مسائل باید به ریشه و به ابتدا بازگردیم. بههرحال ما در شرایط جنگ که تحت عناوینی مثل تهاجم فرهنگی یا شبیخون فرهنگی از آن یاد میشود، قرار داریم. در مورد هنر هم همینگونه است. هنر یکنوع استعداد است و هنرمند یک وجه نخبگی دارد. در مبانی ما آمده است که هر وسعی که به تو داده میشود، تکلیفی را نیز بهعهده تو میگذارد. در شاعری و هنر محض، تا آنجا که ما از قرآن میفهمیم هیچ افتخاری نیست. آیاتی که در قرآن به هنر مربوط است آیاتی هستند که بلافاصله پس از ذکر هنر، از آنها آتش میبارد و تکلیف سنگینی را بهدوش هنرمند میگذارد. غرض این بود که گفته شود در مبانی و منابع دینی ما حرفهای بسیار دقیق و مبارکی وجود دارد، اگر آنها را بهکار بگیریم.
جلیلی در مورد جشنواره عمارتوضیح داد: واقعیت این است که ما آسیبشناسی داشتیم اما به این معنا برنامهریزی نداشتیم. این را هم میخواهم با توجه به آیة شریفة «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا» طرح کنم. این به نظر خیلی غیرمنطقی میرسد که ابتدا جهاد باشد و بعد هدایت. مسئله این است که خود راه نمایدت که چون باید رفت. برخی از اتفاقاتی که در مرحلة عمل میافتد، اصلاً در اتاق فکرها بهدست نمیآیند. چنین معرفتهایی خداوند به افرادی میدهد، که اهل عمل باشند و از خود هزینههایی در کار داده باشند. نمونة کوچکی از این منظور را میتوان در کار بچههای زاهدان عمار دید که زمانی که میخواستند لوحی به برگزیدگان بدهند، امضا یزدان گلدوی را پای این لوحها گذاشتند. یزدان بچة چهار سالهای بود در فیلم «یزدان تفنگ ندارد» که پدرش عامل انتحاری را بغل کرده بود و از مسجد خارج شده بود و به شهادت رسیده بود. یزدان چهارسال داشت و امضایش «بابا» بود. مسئله این است که ما اگر در تهران ۵۰ ساعت هم فکر میکردیم، به چنین ایدهای نمیرسیدیم اما خود حرکت، همین بچههایی را که کف مساجد کار میکنند، به چنین وجدی میآورد.خلاصه اینکه رسیدن به سازمان مستلزم طی فرایندی است. ما باید این فرایند را بازیابی کنیم.
وی ا فزود: نکته دیگر این است که توجه کنید عمار در عین اینکه ممکن است بدیع دیده شود، درواقع بازیابی همان الگوی ابتدای انقلاب است. به یاد دارید که در ابتدای انقلاب در مساجد فیلم نمایش میدادند. سابقة این اتفاق وجود داشت و البته کاری که در جبهة فرهنگی انقلاب اسلامی در حوزة تاریخ شفاهی کارهای جهادی تاریخ انقلاب اسلامی هم در شکلگیری عمار مؤثر بود. از این بابت است که میخواهم بگویم در بحث مهندسی معکوس هم میتوان کار کرد و اتفاقاتی که افتاده است را تحلیل تئوریک کرد. با این بدنة نخبگان علوم انسانی که امروز ظهور کردهاند، یکی از کارهایی که باید انجام شود این است که فضای اندیشگی ما به فضای عملی نزدیک شود. تجربهای که مثلاً سازمانی مثل امور تربیتی در ایران انجام داد، میتواند مثال خوبی داشت. میدانید که جنبش ملی مجاهدین در دهة شصت در هر مدرسهای شعبه داشت. اینطور نبود که بهسادگی بازرگان را باد ببرد و بنیصدر را خواب ببرد و مجاهدین خلق از بین بروند. بچهها شبانهروز کار میکردند؛ دهها هزار هستة مقاوت فرهنگی در این کشور شکل گرفته بود. ما نزدیک به بیست هزار گروه سرود در این کشور داشتیم اما اکنون شما دو کتاب نمیبینید که دربارة این گروهها نوشته شوده باشد. اما در مقابل میبینیم که روشنفکرها دربارة یک گروه تئآتر در دهة چهل یک کتاب منتشر میکنند در ۷۰۰ صفحة. اینها یک دریا کار است و نکات بسیاری وجود دارد که هنوز به آنها پرداخته نشده است. ما این آمادگی را داریم که عناوینی را که در این ده پانزده سال روی آنها کار کردهایم را در اختیار دوستان قرار دهیم.