گوناگون 22:21 - 12 بهمن 1393
همشهری‌آنلاین:رونمایی از شانه بر موی سپید محفلی بود تا عده‌ای از اهالی فرهنگ در فرهنگسرای نیاوران دور هم جمع شوند و از مشکلات و دل‌خوشی‌های امروز کتاب و ارج نهادن به بزرگان بگویند.

جلسه رونمایی شانه بر موی سپید برگزار شد
  • جلسه رونمایی کتاب شانه بر موی سپید

    مکان: فرهنگسرای نیاوران
  • جلسه رونمایی کتاب شانه بر موی سپید

    مکان: فرهنگسرای نیاوران
  • جلسه رونمایی کتاب شانه بر موی سپید

    مکان: فرهنگسرای نیاوران
  • جلسه رونمایی کتاب شانه بر موی سپید

    مکان: فرهنگسرای نیاوران
  • جلسه رونمایی کتاب شانه بر موی سپید

    مکان: فرهنگسرای نیاوران
  • جلسه رونمایی کتاب شانه بر موی سپید

    مکان: فرهنگسرای نیاوران
  • جلسه رونمایی کتاب شانه بر موی سپید

    مکان: فرهنگسرای نیاوران
  • جلسه رونمایی کتاب شانه بر موی سپید

    مکان: فرهنگسرای نیاوران

احمدمسجدجامعی به خلاقیت ذاتی هنر ایرانی اشاره کرد و محمد بقایی (ماکان) به تفکر خامه‌ای. غلامرضا امامی از تأسف کتاب‌هایی که تیراژ آنها 500 نسخه است گفت و سید فرید قاسمی از شهرتمان به دفن تجربه‌ها. فریدون مجلسی نیز از اهانتی که اهالی این فرهنگ همواره با آن مواجه بودند، یاد کرد. در پایان این جلسه، نویسنده شانه بر موی سپید از آدم‌هایی گفت که سعی کرده‌اند با آثار و تفکراتشان زندگی زیباتری برای همه ما بسازند.

  • محمد بقایی: نام دهخدا حتی بر سر یک پس‌ کوچه تهران دیده نمی‌شود/ غلامرضا امامی: ما دچار آلزایمر فرهنگی شده‌ایم

به گزارش ایبنا جلسه رونمایی کتاب «شانه بر موی سپید» نوشته پژمان موسوی، پنج‌شنبه 9 بهمن، در حالی در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد که شخصیت‌های فرهنگی متعددی مانند منصور اوجی، احمد مسجد جامعی، محمدعلی ابطحی، حجت الاسلام دعایی، سید فرید قاسمی، ایران درودی، لیلی گلستان، سید علی صالحی، کامبیز درم‌بخش، نوش‌آفرین انصاری، توران میرهادی، احمد منزوی، اصغر دادبه، نصرالله پورجوادی، مجید درخشانی و... در آن حضور داشتند.

  • انباشت نشدن تجربه مهم‌ترین مشکل امروز ماست

نخستین سخنران این جلسه رونمایی مهدی رحمانیان، مدیر مسول روزنامه شرق بود که گفت: کتاب «شانه بر موی سپید» حاصل 3 سال تلاش همکاران روزنامه شرق تحت عنوان ضمیمه‌ای به نام ماندگاران است، که امروز به صورت کتاب از سوی نشر پیام به چاپ رسیده.

وی با اشاره به یکی از مقالات خود با نام «انقطاع تجربه» گفت: بزرگ‌ترین مشکل ما انباشت نشدن تجربه است. روزنامه شرق تا کنون 4 بار با توقیف مواجه شده است. همین توقیف‌ها موجب شده تا خبرنگاران و ستون‌نویسان نتوانند انباشت کافی تجربه داشته باشند. اگر روزنامه شرق با چنین مشکلاتی مواجه نمی‌شد، قابلیت تبدیل شدن به یک بنگاه فرهنگی و حتی اقتصادی در منطقه را می‌یافت. نرسیدن به این نقطه، ناشی از عدم توانایی ما نیست. ما منابع عظیمی در اختیار داریم که حرف‌های زیادی برای گفتن دارند. اگر این موانع تا حدودی برطرف شوند، می‌توانیم یکی از بهترین روزنامه‌ها را در سطح منطقه منتشر کنیم.

رحمانیان افزود: گرچه چاپ شدن دو جلد کتاب «شانه بر موی سپید» مهم است، ولی افتخار چندان بزرگی برای ما به حساب نمی‌آید. زمانی باید افتخار کرد که صدها جلد کتاب برای بزرگان و ادیبان و هنرمندان این کشور به چاپ برسانیم.

سخنران دوم این جلسه طبق برنامه قبلی، عبدالرحیم جعفری، موسس انتشارات امیرکبیر بود که به علت بیماری در این جلسه حضور نیافت. او یادداشت کوتاهی برای عذر خواهی و قدردانی بابت چاپ این کتاب برای مهمانان ارسال کرده بود.

پس از خوانده شدن این نامه، کلیپی در جلسه پخش شد که پیش از هر چیز عبارت «به یاد رفتگان» در آن خودنمایی می‌کرد. تصاویر جای گرفته در این کلیپ با شعر آشنای «شد خزان گلشن آشنایی» یکی پس از دیگری به نمایش درآمدند؛ عکس‌هایی از مرحوم دکتر باستانی پاریزی، ابراهیم یونسی، احمد اسفندیاری، ایرج افشار، پرویز رجبی، پرویز شهریاری، جلیل شهناز، حسن احمدی گیوی، حسن کسایی، ستاره فرمانفرماییان، شکوه ریاضی، علی کسمایی، علیرضا فرهمند، غلامحسین بنان، کاظم معتمدنژاد، مجید تهرانیان، محمود عبادیان، مسعود برزین، منوچهری سعیدوزیری، و همایون صنعتی‌زاده. این کلیپ با عبارت «یادشان به خیر و نامشان گرامی» به پایان رسید.

  • مسجدجامعی: خوشحالم که روزنامه شرق جوانمرگ نشد

احمد مسجدجامعی سومین سخنران این جلسه رونمایی بود که گفت: چهره‌هایی که آقای پژمان موسوی در این کتاب جمع کرده، جهانی هستند. ما در حوزه فرهنگ و هنر جهانی هستیم، از حافظ و سعدی گرفته تا چهره‌های معاصر. کسانی که هیچ پشتوانه اقتصادی و سیاسی نداشته‌اند، و حوزه تفکر آنان را به پیش برده است.

عضو شورای اسلامی شهر تهران ادامه داد: در عرصه هنر، گران‌ترین آثار هنری شرق عالم در دست ایرانی‌هاست. از آنجا که «پری‌رو تاب مستوری ندارد» هنر نیز باید عرضه شود. گران‌ترین هنرها را هنرمندان ایرانی دارند و نه هنرمندان ترک یا شبه‌قاره هند یا دیگران. در حوزه سینما، حجم جوایزی که سینمای ایران دارد، با بسیاری از کشورها قابل مقایسه نیست. فرهنگ و هنر ایرانی حتی در قالب‌های جدید، عطر و بویی دارد که آن را از دیگر هنرها متمایز می‌کند. در حقیقت ما با شناسنامه ایرانی وارد عرصه جهانی می‌شویم و با همین شناسنامه تأثیرگذار هستیم. این به معنای بیگانه بودن با ظرفیت‌های امروز نیست. آن کسانی که به ادبیات دوره بازگشت می‌اندیشیدند، به جایی نرسیدند. کسانی که در ادامه آن فرهنگ و ادبیات کهن، چیزی به داشته‌های کهن خود افزودند، منشأ تحول شدند. پس خلاقیت در ذات هنر ایران وجود دارد. گرچه دیگر فرهنگ‌ها به ایران آمدند و ما از همه آنها بهره گرفتیم، ولی ما روح ایرانی به آنها دادیم.

مسجدجامعی ادامه داد: زمانی که سند برنامه چشم‌انداز 20 ساله مطرح شد، پیش‌بینی کرده بودند که ما در 20 سال آینده از بعضی جهات رتبه نخست را از آنِ خود خواهیم کرد. من آن زمان اعتراض کردم و گفتم که ما هم ‌اکنون نیز در عرصه فرهنگ و هنر و تفکر و اندیشه در جایگاه نخست قرار داریم. کسانی که امروز مورد تجلیل قرار می‌گیرند، هر یک در حوزه خود روایتگر این تاریخ شیرین و گوارا و دوست‌داشتنی هستند.

وی افزود: مدتی است که یکی از ناشران مشهور آثار ایرانی را در افغانستان منتشر می‌کند. اخیرا برخی از کتاب‌ها که امکان چاپ در ایران ندارند، در افغانستان منتشر می‌شوند. من از ایشان پرسیدم که آیا شما مطبوعات ایران را نیز به افغانستان می‌برید؟ آن شخص جواب داد: مطبوعات ایران مانند برگ زر در افغانستان طرفدار دارد. این در حالی است که برای نشریات هم هزینه اصلی نشریه، هم سود خود، هم جا به جایی را نیز بر قیمت اصلی می‌افزایم ولی هیچ‌یک از این موجب کاهش میزان خرید مخاطبان نمی‌شود.



مسجدجامعی در پایان گفت: خوشحالم که چاپ روزنامه شرق استمرار پیدا کرد و این روزنامه جوانمرگ نشد. این روزنامه با تداوم خود توانست نسلی از ستون‌نویسان، خبرنگاران و روزنامه‌نگاران را پدید آورد. از طرف دیگر، خوشحالم نسل جوان ما که با کوتاه‌خوانی آشناست، از نوشته‌های کتاب «شانه بر موی سپید» می‌تواند به خوبی استفاده کند.

  • ساکنان کوی معرفت نباید سر در گریبان باشند

این جلسه رونمایی با سخنرانی دکتر محمد بقایی (ماکان) ادامه یافت. بقایی در ابتدا با اشاره به کلیپ پخش‌شده گفت: وقتی آن چهره‌های ماندگار نشان داده شد، گویا همه ما معشوقکان خود را می‌دیدیم و حتی اشک در چشمانمان جمع شد. از دیدن این صحنه‌ها به یاد آن بیت از امیرخسرو افتادم که می‌سراید:

بی‌رخت از پا فتادم، بی‌لبت رفتم ز دست

قدر گل بلبل شناسد، قدر باده می‌پرست

وی درباره انتخاب مناسب عنوان این کتاب گفت: عنوان «شانه بر موی سپید» به اندازه خود کتاب پرمعنا و ارزشمند است. «شانه بر موی سپید» به معنای آراستن نیست. بلکه، در اینجا به معنای نوازش کردن است. در فرهنگ ما، افراد زیادی بوده‌اند که نیاز داشتند، شانه‌ای بر موی آنان کشیده شود، ولی نشد. به رغم نگاه خوش‌بینانه آقای مسجدجامعی، هنوز معایبی در کوی ساکنان معرفت وجود دارد که به واقع دهشتناک است.

نویسنده «تأملات ایرانی» گفت: در تاریخ فرهنگی این کشور، همواره ناله‌هایی در میان نویسندگان و شاعران و اندیشمندان و متفکران ایرانی وجود داشته که نشان می‌دهد جامعه و قدرت حاکم قدر آنان را به درستی نمی‌شناسد. مصداق‌های این شکایت‌ها را می‌توان در اشعار سنایی یافت. در «چهار مقاله» عروضی در باب دبیری، راوی از نویسنده‌ای سخن می‌گوید که در چراغش روغنی باقی نمانده است. سعدی نیز از این زمره خارج نیست. حافظ «تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس» را می‌سراید و صائب در بخت‌برگشتگی اهل هنر می‌گوید:

روزی که برف سرخ ببارد ز آسمان

بخت سیاه اهل هنر سبز می‌شود

در دوران متأخر نیز اکثر نویسندگان و شاعران وضعیت اسفناکی داشته‌اند مانند: سید اشرف الدین گیلانی. و در دوران جدیدتر اشخاصی مانند دکتر عبدالحسین زرین‌کوب و اخوان ثالث، دنیا را در بدترین شرایط مادی ترک کردند. ولی چرا همواره باید اهل فرهنگ و هنر با چنین مشکلاتی مواجه باشند؟



این پژوهشگر در پاسخ به پرسش خود گفت: حدود 20 سال است که اصطلاحی برای این پرسش ساخته‌ام و آن اصطلاح «تفکر خامه‌ای» است. کافی است که نگاهی به نام شهرها و کتابخانه‌ها و خیابان‌های شهرهایمان داشته باشیم. نام هیچ اهل هنر و فرهنگ و ادبی جز حافظ، سعدی، مولوی، فردوسی و خیام دیده نمی‌شود. حتی نظامی و سنایی نیز چندان به حساب نمی‌آیند. چرا کسی درباره غضائری رازی سخن نمی‌گوید؟ چرا در سبزوار نام هلالی جغتایی بر سر درِ هیچ کتابخانه و سالن و حتی کوچه و خیابان دیده نمی‌شود؟ چرا در شهر تهران نام دهخدا حتی بر سر یک پس‌کوچه نیست؟ باور کنید بعد از فردوسی هیچ کسی نبوده که مانند دهخدا برای زبان فارسی 30 سال رنج برده باشد.

وی در انتقاد از نامگذاری خیابان‌های شهر و فراموشی اهل فرهنگ ادامه داد: کافی است که یک ورزشکار به خارج از کشور برود و مقامی کسب کند، بسیار سریع چند ورزشگاه و حتی میدان را به نام او تغییر می‌دهند. ولی هیچ کس به این نکته توجه نمی‌کند که اگر دهخدا و امثال او نبودند، هیچ‌گاه چنین ورزشکارانی امکان رشد نمی‌یافتند. چرا چنین اتفاقی نمی‌افتد؟ زیرا برخی مسولان ذهن فرهنگی ندارند.

وی با اشاره به کتاب زیر چاپ خود با نام «نگرش‌های ایرانی» گفت: آسمان پرستاره فرهنگ ایران باید یک‌جا نگریسته شود. در غیر این صورت، باید با ماهواره یا به قول برخی «عَلَم شیطان» مبارزه کرد. زیرا جوانان ما دیگر با فرهنگ خود آشنا نیستند. من سوگند می‌خورم که صدا و سیما در طول این سال‌ها حتی یک برنامه 30 دقیقه‌ای درباره منوچهری دامغانی تهیه نکرده است. چرا نباید در دهه‌های اخیر چهره‌هایی مانند بهار، دهخدا، مینوی، همایی، فروزانفر، خانلری، معین، شاملو و سیمین‌بانوها پرورش یابند؟

وی در بیان علت این مساله گفت: دستگاه‌های بزرگ فرهنگی ما تفکر خامه‌ای دارند. برخی از چهره‌های سفارشی بزرگ، حتی برای همسایگانشان شناخته‌شده نیستند. چهره ماندگار کسی است که در تاریخ فرهنگی این مملکت ماندگار شود. ایرانی بودن به داشتن کد ملی و شناسنامه مهمور به ثبت احوال نیست. ایرانی بودن یعنی داشتن روح ایرانی، یعنی داشتن روحیه‌ای مانند روحیه ماندگارانی که نامشان در کتاب «شانه بر موی سپید» دیده می‌شود.

این اقبال‌شناس افزود: «وقایع اتفاقیه» 3 ماه زودتر از نیویورک‌تایمز به چاپ رسید ولی عمر «وقایع اتفاقیه» به سرعت به پایان رسید و نیویورک تایمز همچنان یکی از پرتیراژترین و موثرترین روزنامه‌های جهان است که روزهای یکشنبه در 300 صفحه منتشر می‌شود! علت آن است که وقایع اتفاقیه به دستور سلطان صاحب‌قران به یک بولتن مدیحه‌سرایی تبدیل شد. خلاصه آنکه ساکنان کوی معرفت نباید سر در گریبان باشند، قلم‌ها نباید با جوهر دولتی پر شود. کتاب‌ها باید به واقع خواندنی باشد و روزنامه‌ها و مطبوعات باید با حفظ رعایت استاندارهای پذیرفته‌شده حاکمیت به کار خود ادامه دهند.

پس از سخنرانی محمد بقایی (ماکان) این جلسه رونمایی با نشان دادن کلیپی که در آن تصویر بزرگان امروز فرهنگ ایران جای گرفته بود، ادامه یافت. در این کلیپ نام و چهره کسانی مانند: عبدالرحیم جعفری، احمد منزوی، آیدین آغداشلو، بدرالزمان قریب، پرویز کلانتری، حسن انوری، صادق آیینه‌وند، علی‌اشرف درویشیان، محمدعلی اسلامی ندوشن، محمدرضا باطنی، منصور اوجی، منوچهر ستوده، مه‌لقا ملاح و دیگر حاضران در جلسه دیده می‌شد.

  • دانشنامه‌نگاری معاصر ایران از دل روزنامه‌نگاری به وجود آمد

سخنران سوم این جلسه، سید فرید قاسمی بود که گفت: روزنامه و روزنامه‌نگاری، خدمات ارزشمندی به این کشور ارزانی داشته است. دانشنامه‌نگاری معاصر ایران از دل روزنامه‌نگاری به وجود آمد. آنچه بعدها شیوه‌نامه ویرایش نامگذاری شد با روزنامه وارد جهان نوشتاری فارسی شد؛ آن هم با نام «اصول تنقیط و رموز متداوله در محررات فارسی». پیشینه بسیاری از حرفه‌ها را فقط با تورق روزنامه‌های ایران می‌توان یافت. اما این منبع بی‌بدیل به وسیله عاجزانِ از سرعت توأم با دقت، که همه اشتهار خود را مدیون روزنامه و رسانه‌نگاران هستند، گاهی مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد.

این پژوهشگر مطبوعات افزود: برای ما که در کشوری زندگی می‌کنیم که به دفن تجارب شهره‌ایم، روزنامه منبع ارزنده‌ای به حساب می‌آید. تا زمانی که صفحه ترحیم روزنامه‌های ایران در 180 سال اخیر نمایه‌سازی نشود، دانشنامه‌نگاری درستی در کشور نخواهیم داشت. زیرا اکنون دانشنامه‌های زیادی در کشور ما منتشر می‌شود، بی‌آنکه تاریخ دقیق وفات بسیاری از بزرگان را بدانیم. امیدوارم روزی فرا رسد که با استفاده از ابزارهای نو، محتوای مطبوعات ایران در بانک بزرگی قرار بگیرد و بسیاری از اشکالات پژوهشی در حوزه‌های مختلف برطرف شود.

استاد پیشکسوت حوزه روزنامه‌نگاری درباره «شانه بر موی سپید» گفت: این کتاب اهمیت محتوای مطبوعات ایران را نشان می‌دهد. زیرا در دل روزنامه‌ها مطالب ارزشمندی قرار دارد که اگر جمع‌آوری شود، ارزش و اهمیت آن مشخص می‌شود. «شانه بر موی سپید» که در دو مجلد آماده شده، تقریبا شناختنامه 59 تن از نام‌آوران فرهنگ ایران است. اگر بخواهیم به اهمیت این کتاب پی ببریم، کافی است که فقط نام فهرست افراد حاضر در این کتاب را تورق کنیم.

  • قشری که همواره اهانت دیده، وظیفه حفظ تاریخ فرهنگ ایران را بر دوش گرفته است

این جلسه با سخنرانی دکتر فریدون مجلسی ادامه یافت که گفت: حفظ تاریخ فرهنگ ایران را که بس طولانی است، افراد زیادی به دوش نگرفته‌اند. قشر بسیار اندکی از جامعه این وظیفه را پذیرفته‌اند و البته همواره مورد اهانت و تحقیر قرار گرفته‌اند. ولی همین گروه بوده‌اند که فرهنگ این مرز و بوم را از هجوم مغول‌ها در امان نگه داشته‌اند و به دست حافظ و سعدی رسانده‌اند و پس از آن در اختیار افراد جدیدتر قرار داده‌اند. ولی اکثریت مطلق حتی سنگ قبر این بزرگان تاریخ فرهنگ ایران را خرد می‌کنند و می‌شکنند.

وی با اشاره به مراسم بزرگداشت ویکتور هوگو در زمان حیاتش گفت: ویکتور هوگو نویسنده و سیاست‌مدار بزرگی بود. زمانی قرار بود که برای او مراسم تقدیر و بزرگداشت برگزار شود. بعد به این نتیجه رسیدند که فضای کافی برای برپایی این مراسم در اختیار ندارند. آنها پس از تدارک برنامه، ناچار شدند ویکتور هوگو را پشت پنجره‌ای ببرند تا کسانی که فقط خواهان دیدار او در بزرگداشتش هستند، بتوانند از مقابل او عبور کنند و برای چند دقیقه ویکتور هوگو را ببینند. رژه مردم پاریس در آن روزگار 6 ساعت به طول کشید!



این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: امروز پژمان موسوی، روزنامه‌نگار جوان، این کتاب باارزش را درباره بزرگان ایران جمع‌آوری کرده ولی جای تأسف است که کتاب او فقط در 1500 نسخه به چاپ رسیده است. به نظر شما اگر قرار بود این کتاب در فرانسه منتشر شود، باز هم تیراژ 1500 نسخه‌ای می‌داشت؟ با وجود کتاب‌های تکراری از یک منبع که برای بار هزارم با جلدهای طلایی و با بودجه‌های دولتی به چاپ می‌رسند و تا ابد در زندان‌های کتابخانه‌ها جای می‌گیرند و فقط اسمی برای نویسنده به همراه دارند، جایی برای پرورش کتابی مانند «شانه بر موی سپید» باقی نمی‌ماند.

وی افزود: من آرزومند روزی هستم که یارانه کاغذ در این مملکت لغو شود تا آن زمان مشخص شود که نامرد و مرد کیست. و گرنه یارانه‌هایی که به بعضی کتاب‌ها و روزنامه‌ها می‌رسد، و آنها را به رایگان در اختیار مردم غیرخواننده‌اش قرار می‌دهد، هنر نیست. امروز باید به امثال پژمان موسوی بابت شغل روزنامه‌نگاری هم تبریک گفت و هم تسلیت. این گروه شغل شهادت‌طلبانه‌ای دارند. زیرا هنوز روزنامه در این مملکت تعطیل و توقیف می‌شود.

  • از اولین تحولات اخیر صدا و سیما منحل شدن رادیو کتاب بود

پس از پیانوازی مزدا انصاری، دکتر غلامرضا امامی سخنرانی بعدی این جلسه را بر عهده داشت که با اشاره به تیراژ کتاب گفت: خدا را شکر که تیراژ این کتاب 1500 نسخه است. زیرا امروز تیراژ کتاب در کشور ما به 500 نسخه نیز کاهش یافته است. حتی همان 500 نسخه در انبارها باقی می‌ماند و زمان زیادی لازم است تا کتاب توزیع شود و به فروش رسد.

وی با اشاره به تحولات جدید صدا و سیما گفت: صدا و سیمای ایران 170 شبکه رادیویی و تلویزیونی دارد. در تحولات اخیر، اولین کاری که صورت گرفت، رادیو کتاب منحل شد و در رادیو فرهنگ ادغام شد. برنامه‌ای نیز در شبکه 4 پخش می‌شد که گاهی کتاب‌ها و نویسندگان را به مخاطبان معرفی می‌کرد و برخی از این کتاب‌ها به فروش‌های مناسب‌تری می‌رسید. این برنامه نیز منحل شد. اکنون اگر ناشری بخواهد کتابش را در تلویزیون معرفی کند، باید رقم‌های نجومی بپردازد.

این مترجم در ادامه افزود: چه اشکالی دارد که شهرداری تهران با هزینه کلانی که بابت تراکم مالیات و... از مردم دریافت می‌کند، از هر کتابی 100 یا 200 نسخه خریداری کند و به تمام کتابخانه‌های شهر هدیه دهد؟ وزارت ارشاد بودجه انقباضی دارد. ننگ است که کتاب در کشور ما با تیراژ 500 نسخه منتشر می‌شود، یعنی کمتر از عهد قاجار.

نویسنده «آی ابراهیم» افزود: ما دچار آلزایمر فرهنگی شده‌ایم. امروز انقطاع فرهنگی ایجاد شده است. یک زمانی شعر سعدی به دیگر کشورها می‌رفت ولی امروز «شانه بر موی سپید» جایی در کتابخانه‌های شهر ندارد. ما حافظه تاریخی خود را از دست داده‌ایم. و این انقطاع فرهنگی را پژمان موسوی و روزنامه شرق به اندازه خود پر کرده‌اند. نباید این نسل با کتاب قهر کنند. اگرچه امروز انقطاع فرهنگی وجود دارد ولی می‌دانم که همین نسل آینده این مملکت را خواهد ساخت.

امامی درباره این کتاب افزود: با دیدن نام شانه بر موی سپید به یاد این بیت از حافظ افتادم که می‌گوید:

کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب

تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

در این کتاب به زنان و چند چهره نامدار بانوان ایران سهمی داده شده است، گرچه اندک. و همین نشان‌دهنده کمرنگ شدن حکومت مردسالاری است. در این کتاب سهم نویسندگان شهرستانی نیز در نظر گرفته شده است. این کتاب معجونی از هنرمندان و نویسندگان است که مانند کاشی‌های اصفهان تکه‌هایی از نور را در کنار یکدیگر جای داده.

  • حشر و نشر با انسان‌هایی که خیلی انسانند

این جلسه رونمایی با سخنرانی نویسنده کتاب، پژمان موسوی، به پایان رسید. این روزنامه‌نگار با اشاره به این نکته که «شانه بر موی سپید» حاصل 3 سال کار مطبوعاتی و 2 سال آماده‌سازی کتاب است، متنی از پیش آماده‌شده را خواند که در قسمتی از آن نوشته بود:

حاصل سی و اندی سال زندگی‌ام در این کره خاکی، یک دل سیر و گاه البته با آه و سودای روزنامه‌نگاری است و حشر و نشر با انسان‌هایی که خیلی انسانند. انسان‌هایی که وقتی دایره بی‌ادعای دورشان را دور می‌زنی، تازه می‌فهمی که عمرشان چقدر کم به شمار می‌آید و زندگی کمشان است. آدمی است دیگر. گاهی باید بنشیند و برای خودش فکر کند و قدم‌هایش را حتی اگر لرزان باشد، به یاد بیاورد. قدردان باشد برای همه چیزهایی که برایش خوبی آورده‌اند. مثل همین روزنامه‌نگاری. روزنامه‌نگاری را دوست دارم زیرا خیلی خوب به من آموخت که آدم‌ها خیلی بیشتر از آنچه فکرش را می‌کنیم یا از دور می‌بینیمشان، ارزش دارند. اینکه آدم‌ها، همان‌هایی که عمرشان را گذاشتند برای زیباتر کردن دنیای ما، خیلی بیشتر از آنچه هست، محتاج توجه‌اند. این که ما آدم‌ها همیشه یک چیز خیلی بزرگ را در زندگی فراموش می‌کنیم. ما انسان را نمی‌بینیم، ارزشش را قدر نمی‌گذاریم. گاه آنها را در حساب و کتاب‌هایمان و در تعریف و تمجیدهایمان حسابشان نمی‌کنیم.


5753552
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است