به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، علیاصغر مصلح استاد دانشگاه علامه طباطبایی در دومین سمینار «تأملی بر وضع فلسفه در ایران» که پیش از ظهر امروز (یکشنبه 3 بهمن) در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، گفت: در ایران، اهل فلسفه اغلب مشغول کار خود هستند و از نسبت خود با شرایط عمومیتر حاکم بر زندگی و فرهنگ غافلند حتی اگر گاهی به مسائل ملموس اطراف خود میپردازند، چنان در قالب مفاهیم و اصطلاحات فلسفی میمانند که سخنشان دلالتهای مفیدی برای تدبیر زندگی ندارد.
وی با بیان اینکه اهل فلسفه از خرد و عقل سخن میگویند، اما از وضع خرد حاکم بر زندگی خود غافلند، اظهار داشت: اهل فلسفه به چیستی و هستی «فلسفه» و مراد و مقاصد آن پرداختهاند، اما کسی به نقش و وضع آن به عنوان یک رشته در کنار سایر رشتهها، در قالب علوم رایج نمیپردازد، در زمان معاصر که همه امور در ذیل برنامههای اقتصادی ـ اجتماعی تنظیم میشوند، رشته فلسفه و آنچه از آن برون میتراود، تابع شرایط دیگری است. اغلب اهل فلسفه بیتوجه به این وضع به کار خود مشغولند و دور خود میچرخند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه با نظر به آنچه اهل فلسفه بدان مشغولند، سه گونه فعالیت را میتوان فلسفه نامید، عنوان کرد: نخست؛ فلسفه به مثابه علمی در کنار سایر علوم انسانی که به بخشهای محدودی از امور و مناسبات میپردازد، آنچه که فلسفههای خاص یا تألیفی (فلسفههای مضاف) نامیده میشود، نمونه اینگونه فلسفهورزی است. دوم؛ فلسفه به مثابه دانایی به ریشههای فرهنگ و مناسبات زندگی که خاستگاه آن پرسشهای شکل گرفته در زندگی و کوشش برای یافتن ریشهها است و کسانی که در این مسیر سیر میکنند، احتمالاً چشماندازهایی برای درک کلانتر شرایط عالم معاصر فراهم کنند. سوم؛ فلسفه به مثابه دانایی به حقایق، ذاتیات و وجود و مانند آن که فلاسفه بزرگ کلاسیک نماینده آن هستند و به روایتی، اینگونه فلسفه به پایان رسیده است.
وی ابراز داشت: در ایران گروه بزرگی از استادان و فارغالتحصیلان فلسفه، به فعالیتهایی با همین سهگونه جهتگیری مشغولند، اما اغلب از توضیح اساس و نقش و نتیجه فعالیت خود ناتوانند، در کلاسهای درس، در مقالات و پژوهشهای فلسفی مطالب با ارزشی مورد بحث و توجه قرار میگیرد، اما حاصل این فعالیتها مشخص نیست، میزان تأثیر این فعالیتها در تقویم خِرد قوم و دانایی منتشر در زندگی معلوم نیست تداوم این وضع، همراه با توسعه کمّی فلسفهخوانها و محصولات فلسفی! باعث افزایش همهمه و تورم در نوشتهها و گفتههایی در ذیل عنوان فلسفه شده است. این وضع را با تعبیر پریشان حالی میتوان توصیف کرد این پریشان حالی ریشه در شرایط عمومی فرهنگ دارد.
مصلح، گفت: با توجه به ریشهداری و قوت فلسفه نسبت به سایر رشتههای علوم انسانی، فلسفه افضل و احق رشتههاست که از این موضوع پرسش کند و با خودآگاهی نسبت به این شرایط، به راههای خروج از آن بیندیشد، شاید اگر فلسفه از وضع خود بپرسد و پریشانی فعلی را با زبانی ملموس مورد بحث قرار دهد، راه برای گفتوگو درباره وضع علم و دانایی و سپس خرد قوم در زندگی و فرهنگ ایرانی گشوده شود.
وی تصریح کرد: فرهنگ، حاصل کوشش آدمی برای رفع نیازها است و این سؤال مطرح میشود که چرا خردمندان از نیاز مردم نمیپرسند و به جای پرداختن به نیازهای ملموس و اولیه، سراغ نیازهای پیچیده میروند و این کار ادامه پیدا کرده است.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی اظهار داشت: امروز چه بخواهیم یا نخواهیم زندگی اقوام و جوامع براساس وضعی که در توسعهیافتگی دارند تعریف میشوند، حتی وضع دانشگاه، فلسفه تابع وضع توسعه است. مقصود از توسعه، خِرد توسعه است و به یک معنا درک زبان است و توجه به اینکه اگر ما توسعه نیافته باشیم، نشاندهنده خرد و بیتوجهی به اقتضا زمان است.
وی عنوان کرد: چرا اهل خرد بیتوجه به چیزی هستند که اساس کوشش آنها را تعیین میکند، ْآیا خرد اداره زندگی خرد نیست؟ به نظر میرسد ما در شرایطی زندگی میکنیم که یک نوع پریشانی در خردی که زندگی را اداره میکند پدید آمده است،
مصلح، تصریح کرد: بوی وابستگی به نفت در تمام زندگی ما از جمله پژوهشها و کتابهای فلسفی ما میآید؛ یعنی آن آشفتگی که در خرد جمعی ما برای تدبیر زندگی وجود دارد، به وسیله نفت رفع میشود، در تمام امور احساس میشود.
وی ادامه داد: طبق آمار سال 91 تنها در دانشگاه پیام نور بیش از 17 هزار نفر فلسفه میخوانند، شاید بگویم جوانانی هستند که علاقه به فلسفه دارند، اما آیا نهاد دانشگاه برای پاسخ به علاقهها تأسیس شده است؟ و آیا این خودش نشانه پریشانی نیست؟
استاد دانشگاه علامه طباطبایی ابراز داشت: در فلسفه اسلامی، وضع از این هم وخیمتر است. فلسفه اسلامی و آموزش فلسفه اسلامی چه در حوزههای علمیه و چه در دانشگاه باید به طور جدی مورد نقد قرار گیرد و اگر فلسفه به فهم زندگی مناسب و مناسبات آن کمک کند، میتواند بسیار مغتنم و مهم باشد.
وی خاطرنشان کرد: شاید مهمترین کوشش فلسفه اسلامی، بیان عقلی اندرونیات مسلمانان باشد، اما به نظر میرسد که مسلمانان زمان ما، مسلمانان دیگری هستند، اگر اینگونه باشد، کسانی که به فلسفه میپردازند، باید درنگ کنند که فلسفه اسلامی چیست؟
مصلح، گفت: فلسفه اسلامی مانند قبلهنما است و فلسفه غربی شبیه قطبنما است؛ در فلسفه غربی، کوشش برای مفهومسازی همه چیز است، اما فلسفه اسلامی، یک مقصود را دنبال میکند و امروز دیگر چنین مردمانی نمیبینیم. باید نسبت فلسفه با زمان، مشخص شود و بعد آن را در فلسفه اسلامی مورد توجه قرار دهیم.
وی در پایان اظهار داشت: اهل خرد و فلسفه باید پرسشی دوباره از مقاصد خودشان و از نسبت کار خویش با زندگی، فرهنگ و ساختاری که در آن به سر میبرند، داشته باشند. فلسفه میتوانند بپرسد نسبت من با زمانه و زبان قوم چیست؟ و اگر چنین شود، سایر علوم هم میتوانند این قبیل پرسشها را مطرح کنند.
8698129