گوناگون 06:30 - 01 مهر 1393
مادر شهیدان عبدالرضا و محمد رضا زیبایی گفت: از زمان شهادت فرندانم وسایل و حتی تصویر استخوان هایشان و جنازه های آنها را در موزه خانوادگی نگه می دارم و هروز آنها را می بینم.

مادر شهیدی که به خاطر بی حجابی از خانه بیرون نمی رود! +تصاویر

 

به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، مصاحبه با مادر دو شهید جنگ تحمیلی که حالا خود به سمبل مقاومت و ایثارتبدیل شده است باعث افتخاراست صحبت هایی از کهولت سنشو یاری نکردن حافظه برای مرور دقیق تر خاطرات ان زمان ها.

 

مادرفرزندانی که در اوج جوانی برای این مرز و بوم و دفاع از وطن و اسلام به شهادت رسیدند، گفتنی هایی زیبا برای نوشتن داشت که در ادامه می خوانید:







عکسها و وسایل پسرهایتان را همیشه در این ویترین دیواری نگه می‌دارید؟



بله، از همان زمان که شهید شدند این وسایل ها و حتی تصویر استخوان هایشان و جنازه های فرزندانم را در این موزه خانوادگی نگه می دارم.







واکنش دیگران به این موزه خانوادگی چیست؟



همه می گویند چطور طاقت می آورید ولی من هر روز صبح که بیدار می شوم این تصاویر و وسایل و حتی خاک استخوان هایشان را می بینم، دلم با اینا خوشه.

 

 

تحصیلات شهیدان چقدر بود؟



محمدرضا دیپلم که گرفت، رفت جبهه و دیگه نیومد. عبدالرضا چون جبهه بود، نشد دیپلم بگیره.





تو جبهه چکار می کردند؟



بعدا که شهید شدند، فهمیدیم تو جبهه خیلی فعال بودند. خودشون هیچی نمی‌گفتند. می‌گفتند می‌ریم اونجا به سربازها خدمت می‌کنیم.





کی به جبهه رفتند و کی شهید شدند؟



محمدرضا پسر بزرگم  18 سال داشت که برادر کوچکترش جبهه بود، به اصرار ما تا دیپلم صبر کرد. اما بلافاصله بعد از ثبت نام در دانشگاه تهران، سال 62 به جبهه رفت. خیلی نگذشت که در عملیات خیبر مفقود الاثر شد. سالها ما امیدوار بودیم که او اسیر شده باشد. ولی اواخر سال 74 پیکرش به واسطه پلاک، شناسایی و پیدا شد.





عبدالرضا یک سال از برادرش کوچکتر بود،اما یک سال  زودتر از برادر بزرگش به جبهه رفت،وقتی رفت 16 سال بیشتر نداشت. تا آخر جنگ هم توی جبهه بود خیلی کم به خانه برمی گشت . چند باری هم که زخمی و بستری شده بوده، اصلا به خانه اطلاع نمی‌داد.عملیات که تمام می‌شد، عبدالرضا توی جبهه می‌ماند تا این که در عملیات مرصاد درشلمچه به آرزویش رسید.





عمو مرتضی هم که یک سال از محمد رضا بزرگتر بود در 18 سالگی به جبهه رفته و چند روز بعد هم شهید شد. پیکر او هم 5 سال بعد برگشت و در سال 66 به خاک سپرده شد.

 





مسعود شیردل، داماد خانواده هم ازسن 17سالگی تا 25 سالگی  را در اسارت بود است.

 

وقتی خبر شهادت فرزندانتان را می شنیدید و یا جنازه ها را می دیدید گریه هم می کردید؟



ماه رمضان بود در روزنامه نام فرزندم را دیده بودند ولی نام پدرش اشتباه نوشته شده بود،ولی به دلم افتاد که این نام فرزندم است.اینجا بود که فهمیدم محمد رضا شهید شده است،ولی چون فرزندانم دوست نداشتند که گریه کنیم بارها خواستم گریه کنم ولی به احترامشان گریه نکردم اما امروز وقتی در خیابانها می بینم احترام شهیدان را نگه نمیدارند وبا بی حجابی هایشان خون عزیزان ما را پایمال می کنند دلم بدجور می گیرد تصمیم گرفته ام از خانه بیرون نروم تا این بی حجابی ها را نبینم.





به هر حال مرگ فرزند تجربه ناخوشایندی است.





بله، تحت‌ تاثیر قرار گرفتم، اما فرزندی را که در راه خدا می‌دهی، خدا هم صبرش را می‌دهد.





حالا سال‌ها از آن روزها که شما خاطراتش را تعریف می‌کنید می‌گذرد. تا به حال شده در خلوت خودتان به این دو پسر فکر کنید؟

بله، فکر می‌کنم، اما خدا را شکر می‌کنم که  به راه خوبی رفتند.

 





اولین خانواده شهیدی که رهبر انقلاب در بجنورد به خانه‌شان آمد، خانواده شهیدان «زیبایی» بود چه حسی داشتید؟



یکی از بهترین روزهای زندگیمان ورود ایشان به خانه ما بود و لحظه ای که اقا وارد شد وبه پدر بچه ها می گفت: خدا ان شاء الله شهدای عزیز شما را با پیغمبر محشور کند،خدا ان‌شاءالله که بهترین اجر صابران را به شما و خانم و بقیه خانواده عنایت کند را فراموش نمی کنم.حتی آن قرآن هدیه را با جان دل نگه داشته ایم.



وقتی رهبر ویترین موزه خانوادگی را دید چه گفت؟



رهبر رو کرد به ما و گفت :خوش به حال اونها که با بهترین مرگ از دنیا رفتند.





ساعتی نشستن کنار او و مرور خاطرات  مادری که سمبل مقاومت است. و شنیدن این که  جنازه‌های  فرزندانش را دیده و حتی تصاویر جنازه های فرزندانش را هر روز صبح در ویترین دیواری که آن را موزه خانوادگی نامیده و به آنها دل بسته است اما مقابل چشم مردم برایشان اشک نریخته تا حافظ وصیت آنها باشد. برایم جالب بود.





برخی حرف‌های او برایم عجیب بود، با برخی از مفاهیم ذهنی او مانوس نبودم، اما در مجموع مادر شهیدان زیبایی زنی است نماینده یک نسل در حال فراموشی که باید از نو مرور شوند؛ آدم‌هایی که راوی بخشی از تاریخ این کشورند و شنیدن حرف‌هایشان می‌تواند برداشتی را که این روزها برخی از مردم از خانواده‌های شهدا دارند، اصلاح کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بجنا





 


4774884
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است