گوناگون 06:57 - 18 مهر 1394
در این دوره که ارتباط متعارف بین امام (علیه السلام ) و مردم وجود ندارد و علاوه بر اداره جامعه و حل مشکلات آن، مسأله پاسخ به سوالات شرعی مردم به عهده حاکم شرع گذاشته شده است.

خصوصیات نائبان امام زمان(عج) اینگونه است

به گزارش سرویس دینی جام نیوز،‌ می دانیم دوازدهمین وصی پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) به فرمان الهی و به قدرت و حکمت خدای از نظرها پنهان گردیده است و غیبت حضرت دو مرحله داشته است: غیبت صغری و غیبت کبری.



الف: غیبت کوتاه مدت حضرت که از جهت زمانی و از جهت شعاعی محدود بوده است. از نظر شعاعی غیبت حضرت صاحب لامر(ع) غیبتی همه جانبه نبوده و شعاع و دامنه آن محدود بوده است. در مدت غیبت صغری که از سال 260هجری قمری شروع و در سال 329هجری قمری پایان یافت اگر چه امام از نظرها پنهان بود لکن این غیبت نسبت به همه کس نبود بلکه کسانی بودند که با امام ( علیه السلام ) به طور عادی در تماس بودند اینان نائبان خاص امام(ع) بودند که هر یک از طرف آن حضرت به اسم و رسم به وسیله نایب قبلی به مردم شناسانده می شد. اینان نامه ها و سوالات و مشکلات مردم را بر امام ( علیه السلام ) عرضه و پاسخ و راه حل آن را به مردم از طرف امام زمان شان ابلاغ می نمودند. و گاهی گروهی از مردم به وسیله آنان به دیدار امام ( علیه السلام ) بار می یافتند.



بنابراین در دوره غیبت صغری پیوند مردم با امام زمان ( علیه السلام ) از طریق نایبان خاص که چهار نفر و همگی از علما و بزرگان شیعه و مورد تأیید مستقیم امام ( علیه السلام ) بودند، برقرار بوده است. آنان عبارتند از:



1. نخستین نائب خاص امام مهدی ( علیه السلام ) عثمان بن سعید اسدی عمروی بود ایشان از یاران، اصحاب و شاگردان مورد وثوق امام هادی ( علیه السلام ) و امام حسن عسکری ( علیه السلام ) بود و خود زیر سایه امامت تربیت یافته بود و در دوره آن دو امام نیز وکیل امور ایشان بوده و هر دو امام او را تمجید و تشویق فرموده بودند.(1) او پس از درگذشت امام عسکری( علیه السلام ) از سوی پسرش امام مهدی ( علیه السلام ) به عنوان نایب خاص منصوب گشت و واسطه میان امام و شیعیان شد.



2. ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمروی، متوفای سال 305هجری قمری دومین نایب خاص امام مهدی ( علیه السلام ) است که پدرش یعنی نایب اول امر نیابت را به فرمان امام ( علیه السلام ) به او سپرد و به مدت چهل سال میان امام غایب و شیعیان واسطه بود و قبلا از جانب امام حسن عسکری ( علیه السلام ) نیز توصیف و تمجید شده بود و در مورد وثوق او توقیعات شریفه ای وجود دارد. امام زمان(ع)درباره او فرموده است: محمد بن عثمان که خدا از او و پدرش راضی باشد مورد وثوق من است، نوشته او نوشته من است.(2)



3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی، متوفای سال 326هجری قمری، سومین نایب خاص امام مهدی ( علیه السلام ) می باشد.



4. علی بن محمد سمری، متوفای سال 329هجری قمری، چهارمین نایب خاص حضرت بوده که نیابت با او پایان یافته است.



این چهار نفر از بزرگان، عالمان و زهاد شیعه بودند که در دوره غیبت صغری هر یک پس از دیگری نایب خاص امام زمان(ع) بوده اند و امور مردم را می گذرانده اند.



در دوره غیبت صغری که توأم با نیابت خاصه بوده است امام زمان ( علیه السلام ) اشخاص خاصی را به عنوان واسطه بین خود و مردم معرفی نموده و از این طریق اعمال ولایت می کرده است.



ب: امّا بعد از این غیبت که منتهی به غیبت کبری شد و دوره غیبت کبری و نیابت عامه فرا رسید پیوند امام از طریق نایبان عام آن حضرت که همان فقهای عادل هستند صورت می گیرد و در این نیابت ائمه معصومین ( علیهم السلام ) ضابطه کلی به دست داده تا در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه، از همه جهات و در همه ابعاد، بر او صدق می کند،



نایب امام شناخته شود و به نیابت از امام ( علیه السلام ) ولیّ جامعه در امر دین و دنیای آن باشد.



در این دوره که ارتباط متعارف بین امام (علیه السلام ) و مردم وجود ندارد و علاوه بر اداره جامعه و حل مشکلات آن، مسأله پاسخ به سوالات شرعی مردم به عهده حاکم شرع گذاشته شده است، لذا در همان بیان و کلام ائمه(ع) که مقام نیابت را به فقها تفویض کرده اند، شرائطی را برای متصدی امور جامعه اسلامی بیان نموده اند که اشاره می شود.



1. صلاحیت علمی لازم برای افتاء (فتوا دادن) در ابواب مختلف فقه که از آن به اجتهاد مطلق تعبیر می شود. این یکی از شرائط نیابت امام زمان ( علیه السلام )در دوره غیبت امام زمان ( علیه السلام ) است و فهم کامل آموزه های منسجم اسلام و نیابت از امام زمان(ع) نیازمند کارشناسی دقیق است که در همه ابعاد فقهی، سیاسی و اجتماعی اسلام صاحب نظر باشد و علاوه بر شناخت و استنباط احکام اسلام از متون دینی، درباره جامعه و نیازهای آن مجتهد و کارشناس باشد وگرنه صلاحیت ولایت بر جامعه اسلامی و اداره آن را ندارد، زیرا اینکه امام صادق ( علیه السلام ) فرموده است: «آن کس که حلال و حرام ما را بشناسد... من او را بر شما حاکم قرار دادم...».(3)



ناظر به مجتهد جامع الشرائط است و نظر دارد به کسی که قوانین عبادی، سیاسی و اجتماعی اسلام را از روی استنباط و استدلال شناخته باشد وجود مطلقات و مقیّدات، عمومات و مخصصات کتاب خدا و روایات را بداند و ربط آن را بفهمد.



2. دومین شرط اساسی برای فقهایی که نایب امام زمان ( علیه السلام ) هستند عدالت است که از همه گناهان کبیره و از تکرار صغیره اجتناب نمایند. علم خود را در محدوده حیات خود و جامعه اسلامی پیاده و به آن عمل کند و وظائف دینی خود را به خوبی انجام بدهد، از پیروی هواهای نفسانی اجتناب نموده، از اوامر الهی به خوبی اطاعت نماید، به فتوا، حکم قضائی و ولائی خود عمل کند و در یک کلام از عدالت و تقوای فوق العاده برخوردار باشد.در این باره امام حسن عسکری ( علیه السلام ) فرموده است: «فأما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لامر مولاه فللعوام أن یقلدوه و ذلک لا یکون الا بعض فقهاء الشیعه لا کلهم. یعنی فقیهی که مفتخر به نیابت امام زمان(ع) می باشد باید خویشتن دار، حافظ دین، مطیع اوامر الهی و مخالف هوای نفس خویش باشد».(4)



3. استعداد و توانائی رهبری وکشور داری، بینش صحیح سیاسی ، اجتماعی، مدیریت و شجاعت کافی، سومین شرط ضروری برای نایب امام زمان ( علیه السلام ) می باشد یعنی از نظر تئوری بینش صحیح نسبت به امور سیاسی و اجتماعی داشته باشد، ترفندها و کیدهای دشمنان اسلام را به خوبی بشناسد و از نظر عملی از هنر مدیریت و لوازم آن برخوردار باشد.



امام زمان ( علیه السلام ) خود به این شرط اشاره نموده و فرموده است:... و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلی رواة احادیثنا فانهم حجتی علیکم و أنا حجة الله. در حوادث و پیشامدها به راویان احادیث ما مراجعه کنید که همانا آن ها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر ایشان می باشم.(5)



حوادث واقعه می تواند اشاره به مسائل جدید فقهی باشد که فقیه باید آن را از اصول و کلیات متون دینی استنباط کند، نیز می تواند اشاره به رخدادهای سیاسی ، اجتماعی مربوط به جامعه باشد که فقیه حاکم راه حل آن را با توجه به مبانی دین باید پیدا کند و جامعه را از حالت بن بست خارج سازد. و بلکه می توان گفت احتمال دوم مورد اشاره این کلام نورانی است. امّا ضرورت مراجعه در احکام فقهی و مسائل فقهی امری نبوده که برای شیعیان مخفی بوده باشد و ندانند که در مسائل مستحدثه فقهی به علما باید رجوع کرد.



آنچه گفته شد شرائطی است که از متون دینی گرفته شده و در ضمن این نکته را می رساند که حق ولایت و مدیریتی که فقها در محدوده تشریع و قوانین اسلام بر جامعه مسلمین دارند به اذن امامان ( علیهم السلام ) بوده که خود آنان از طرف خداوند حق حکومت و ولایت را دارند.



حال اگر درعصر غیبت فقهای واجد شرایط فوق، تعدد پیدا کرد، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قوی تر باشد که از ان به اعلم تعبیر می کنند، بر دیگران در امر حکومت و ولایت مقدم خواهد بود.(6)

 

 

 

پی نوشتها:

1. محمد بن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیه، سوم، 1388ش، ج1، ص330.

2. حر عاملی، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت، دوم، 1414ق، ج27، ص140.

3. محمد باقر مجلسی، بیروت، موسسه الوفاء، دوم، 1403ق، ج101، ص262.

4. همان، ج2، ص88، ح12.

5. طبرسی، الاحتجاج، اسوه، اول، 1413ق، ج2، ص282.

6. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، اسراء، اول، 1378ش، ص136 به بعد. محمد رضا حکیمی، خورشید مغرب، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ششم، 1368ش، ص41 به بعد.


7184265
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است