شانههایت میخواهند تکیهگاه مادرت شوند و دستانت که مدام دستان پدر را میخواهند. من طعم تلخ و شیرین این زندگی دخترانه را چشیدهام. من خوب میدانم دختربودن وقتی بغض میکنی یا میخندی چه طعمی دارد.
قضاوتهایی که نشانه گرفتهاند راهرفتنت را، پوشیدنت را، خندیدنت را و تمام انتخابهای کوچک و بزرگ در مسیر دغدغههایت را.
وقتی با جزئیاتِ زندگی، زندگی میکنی، وقتی رنگ میگیری با اخمها و شادیها. شکل میگیری با عروسکها، نشان به آن نشان صورتی رنگ. عواطف دخترانه دور تا دورت میچرخد و تو دست دراز میکنی تا بگیری دستان هرکسی که کمک میخواهد و تو میتوانی لبخند بنشانی روی لبانش.
دنیای تو آبی است، پر از صلح، پر از شوق، پر از زندگی. و تو هر روز میایستی روبهروی آینه با موهای بافتهشده با دستان مادر و میفهمی کیستی و این دنیا چه رنگی است وقتی دختر صدایت میکنند.
9840465