با هم صحبت کردیم. ما با هم رفیق بودیم و رویمان به هم باز بود. حدس میزدم که ممکن است برای رفع امور مالی نیاز داشته باشد، اما هرگز به زبان نیاورد.موقعی که همهچیز تمام شد و تمام قرارهای کاری را گذاشتیم، پرسید: «مجید میشود 3ماه حقوق رو یک جا بدهند؟» گفتم: «بله، چرا نشود»و همه سعیام را کردم که البته منتهی به 2ماه حقوق شد. میخواهم بگویم در همان عالم دوستی و رفاقت، غرور پاک عزتطلباش را داشت و حفظ هم میکرد. روزنامهنگار باید از این جشن غرور داشته باشد؛ همان جوری که حسین قندی داشت.
فکر میکنم حسین قندی را باید از 3وجه شناخت؛ یک وجه فعالیت و پویش حرفهای او بود. وجه دوم تالیفات او بود که در برخی از موارد سراغ سوژهها و عناوینی میرفت که کسی کار نکرده بود، مثل روزنامهنگاری تخصصی. وجه سوم مرتبط با پیوند آموزش و پژوهش است که کتابهایی که نوشته بود را تدریس میکرد.با توجه به این 3وجه بسیاری از خاطرات من به انضباط و اخلاق حرفهای در اتاق تیتر مربوط میشود. او خلاقانه تیتر میزد و البته از تیترهایش با استدلال دفاع میکرد. با این حال اخلاق حرفهای هم داشت، وقتی میدید تیتر دیگران درستتر است، بلافاصله قبول میکرد. حسین قندی هم غرور پاکی داشت و هم متواضع بود.
6255798