وبگردی 08:32 - 12 شهریور 1393
مسعود ده‌نمکی در وبلاگ شخصی‌اش:
«خورشیدی» برای اینکه ثابت کند علی‌رغم فرماندهی دسته، خود را کوچک‌تر از همه می‌داند شروع کرد به بوسیدن و پاک کردن گرد و خاک پوتین‌های تک‌تک بچه‌ها.

اینجا همان مدینه فاضله‌ای است که وعده‌اش را داده بودند

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس مسعود ده‌نمکی در وبلاگ شخصی‌اش نوشت: بعد از چند روز آموزش و تمرینات فشرده نظامی گروهان را برای راهپیمایی و آشنایی با منطقه به اطراف اردوگاه کورزان بردیم؛ مسیری طولانی را پیاده‌روی کردیم؛ گردان هنوز تجهیزات دریافت نکرده بود و فقط من یک سلاح با خودم حمل می‌کردم.

در مسیر برگشت به اردوگاه ناگهان با صدای انفجار یک نارنجک در اطرافمان ستون را متوقف کردم، بعد از شکست منافقین در عملیات مرصاد عده‌ای از آنها با لباس‌های مبدل در منطقه دیده شده بودند. شناسایی آنها از خودی‌ها خیلی سخت بود.

چندنارنجک دیگر در اطراف‌مان منفجر شد، با خودم گفتم شاید آنها از نیروهای خودی باشند و ما را با ستون منافقین اشتباه گرفته باشند و شاید هم آنها جز منافقین باشند و ما در کمین افتاده باشیم چند تیر هوایی شلیک کردم.

آنها هم چند تیر به سمت من شلیک کردند. تیرها بعد از برخورد به صخره‌ها کمانه می‌کردند، در این مدت فرصتی پیش آمد و نیروهای گروهان در پشت صخره‌ها سنگر گرفتند.

با صدای بلند از هویتشان پرسیدم و آنها هم با زبان فارسی از هویت‌ ما پرسیدند. منبع و جهت صدا را که شناسایی کردم چند تا از بچه‌های قدیمی گروهان را با ایما و اشاره از چند جهت به سمت منبع صدا فرستادم تا در صورت درگیری به آنها نزدیک شده باشیم. موقعیت آنها بهتر از ما بود، آنها بر بالای ارتفاعات بودند و ما در دره و سینه‌کش کوه بودیم.

 

تا بچه‌های ما خودشان را زیر سخره‌ها و سنگرهای نیروهای مهاجم برسانند با چند سؤال فنی از آنها و پاسخ‌های آنها متوجه شدم که احتمالاً آنها نیروهای دژبان‌ و نگهبان مقرهای لشکرهای هم‌جوار هستند.

به آنها گفتم اگر شلیک‌ نکنند خودم به تنهایی نزد آنها می‌روم آنها هم قبول کردند، اولش فکر کردم وقتی این حرف را بزنم حتماً برخی از نیروها مانع از این کار من می‌شوند و مثلاً می‌گویند تو فرمانده گروهان ما هستی و  اگر تو را اسیر بگیرند آن وقت ما چه بکنیم؟  اما اینطور نشد و کسی به من اعتراضی نکرد! نه اینکه ترسیده باشم ناخودآگاه یاد بچه‌های قدیم‌تر جنگ افتادم که در این جور مواقع برای فداکاری با هم رقابت می‌کردند.

 

قبل از اینکه به سمت نیروهای ناشناس بروم اسلحه را به دست پیک گروهان دادم و گفتم هر اتفاقی برای من افتاد و وقتی من شروع به داد و فریاد کردم تو آتش تهیه به سمت ما و به سمت صخره‌ها بریز تا نیروهای گروهان عقب بکشند و پراکنده بشوند؛ دست‌هایم را بالا بردم و آهسته آهسته خودم را به نیروهای ناشناس رساندم.

دروغ چرا با خودم توقع داشتم برخی از نیروهای جدید به عنوان تعارف هم که شده مانع از این بشوند که من خودم را  تسلیم کنم چون بدون حضور فرمانده همیشه شیرازه نیروها زود از هم می‌پاشد. 

به یاد از خودگذشتگی بچه‌های قدیمی گردان افتادم. ایام عملیات والفجر 8 در فاو سید محمد ابوالمعالی از طلبه‌های باصفای محله‌مان بود که با هم در گردان و در یک گروهان و در یک دسته بودیم.

در حال پیشروی در جاده فاو ام‌القصر بودیم. خط شکسته شده بود و درگیری به شدت ادامه داشت. با شلیک دوشکاها و تیربارها نیم‌خیز می‌شدیم و گاهی می‌نشستیم و گاهی ستون به هم می‌خورد ولی هر بار که به خودم می‌آمدم می‌دیدم سید در جلوی من حرکت می‌کند وقتی دلیلش را پرسیدم گفت چون تو بچه‌تر هستی و پدرت مخالف جبهه آمدن تو بوده بگذار اگر به کمین عراقی‌ها برخوریم من نفر جلویی باشم تا درگیر بشوم و تو در امان بمانی!

اما از این جور شجاعت‌ها در بین بچه‌های روزهای آخر جنگ خیلی خبری نبود و اگر هم بود همان نسل قبلی و به قول خودمان آدم‌های ثابت پای کار جنگ و  بازماندهای نسل کربلای 5 بودند. یک قول و نظر در جبهه وجود داشت که اخلاص و نورانیت بچه‌های اوایل جنگ بیشتر بود این را همه می‌گفتند، می‌گفتند خدا در هر عملیات خوب‌ترها و گل‌های سرسبد سپاه‌اش را گلچین می‌کند و هر بار عده‌ای از صافی خدا رد می‌شوند.

خوبترها در عملیات‌های قبل از رمضان رفتند؛ واقعاً اخلاص بچه‌های شهید عملیات خیبر مثال‌زدنی بود. بعد هم در ‌عملیات بدر خیلی‌ها که خاص بودند شهید شدند و بعد در والفجر 8 دیگر کف‌گیر به ته دیگ خورد و در کربلای 5 و 8 هم ته‌مانه‌های آن نسل نورانی رفتند و حالا دیگر در عملیات مرصاد تک گل‌های این باغ هم پرپرشده بودند و جنگ به آخر راه رسیده بود.

وقتی خودم را تسلیم می‌کردم با اینکه تقریباً مطمئن بودم آنها جزو منافقین نیستند ولی به هر حال باید احتیاط می‌کردم تا خدای نکرده این شک دو طرفه به فاجعه تبدیل نشود. با مقداری مذاکره مسئله حل شد.

دژبان‌ها که رفتند  نیروها را روی صخره‌ ای ‌نشاندم و از آنها خواستم روی تکه کاغذهایی که بینشان تقسیم کردم  نقطه نظراتشان را درباره این گردان و گروه‌ها و سبک کار من و مشکلات احتمالی بنویسند. نمی‌دانم اسمش را می‌شود تقلید گذاشت یا نه؟ ولی این همان کاری بود که وقتی دفعه اول به جبهه آمدم مسئول دسته ما انجام داد.

عجب شبی بود یک شب سرد در زمستان سال 64  و در پادگان دوکوهه، رزم شبانه مفصلی داشتیم حسابی تکانمان دادند. شلیک‌ها و انفجارهای بی‌امان و راهپیمایی طولانی نفس همه را بریده بود.

وقتی کار تمام شد نزدیک اذان صبح همه ما را کنار خاکریزی نشاندند. خورشیدی اسم مسئول دسته ما بود. بعد از موعظه‌های اخلاقی مفصل با توجه به نزدیک شدن ایام اعزام به خط پدافندی مهران و احتمال شهادت برخی از بچه‌ها همه را قسم به حضرت زهرا داد که هیچ کس در قبال کاری که او می‌خواهد انجام دهد از جای خودش بلند نشود و بعد برای اینکه ثابت کند علی‌رغم فرماندهی دسته، خود را کوچکتر از همه می‌داند شروع کرد به بوسیدن و پاک کردن گرد و خاک پوتین‌های تک‌تک بچه‌ها.

با این کار او، صدای گریه و شیون بچه‌ها بلند شد. هر کسی با خدای  خودش نجوا می‌کرد عجب کلاس اخلاقی بود. او می‌خواست تا حلالش کنیم عملیات نزدیک بود و می‌ترسید در دوران مسئولیتش حق کسی ضایع شده باشد یا ناخواسته بی‌احترامی نسبت به کسی شده باشد (و یا در همین رزم‌های شبانه با داد و فریاد و شلیک باعث ترس کسی شده باشد.)

با خودم ‌گفتم خدای من اینها دیگر کی هستند اینها همان نمونه انسان‌های کاملی هستند که در کتب عرفانی  خوانده بودم فکر می‌کردم دیگر امثال آنها را باید در افسانه‌ها جست‌وجوکرد، اینجا همان مدینه فاضله‌ای است که وعده‌اش را داده بودند.

 

انتهای پیام/

 


4633211
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها

مهمترین اخبار وبگردی

وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» انواع مختلفی از رفتار‌های پدر‌ها وجود دارد که عامل آسیب‌های دوران کودکی و مسائل مربوط به روابط بزرگسالی دختران‌شان هستند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» در طول نهضت ملی شدن صنعت نفت، امام خمینی بیشتر به پیگیری مسائل حوزه و کار تدریس و تالیف و مشاوره با آیت‌ا... بروجردی و تقویت دستگاه مرجعیت مشغول بودند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» کمتر کسی اسم جانباز شهید «احد ترشیچی» را شنیده است. مرد مجاهدی که ۱۴ سال رنج جانبازی را تحمل کرد و سرانجام روز ۱۵ فروردین ۱۳۷۵ به خیل شهیدان پیوست.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» در آستانه برگزاری نوبت اول آزمون سراسری ۱۴۰۳ قانون رسیدگی به تخلفات و جرایم آزمون‌های سراسری، مجازات‌هایی را برای متخلفان کنکور پیش‌بینی کرده است.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» حادثه فرقان از عبرت‌های تاریخ انقلاب است. افرادی متدین، نمازخوان، نماز شب خوان و دائم روزه‌دار با شعار اسلام آمدند و بهترین آدم‌های متدین انقلاب را به شهادت رساندند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» استفاده از ظرفیت سازمان‌های منطقه‌ای برای روابط دو‌جانبه، امتیازی است که می‌تواند به روابط تهران و اسلام‌آباد عمق بخشیده و منجر به همگرایی بیشتر دو کشور شود.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» میلیاردر زاغه‌نشین لقب مرد میانسال اهل بجنورد است که سال‌هاست عشق زباله شده و دیروز ۹۰ خاور زباله با دستور قضایی از داخل خانه ۳۰۰ متری‌اش بیرون آمد.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» صهیونیست‌ها امروز بیشتر از هر روز دیگری درحال سبک و سنگین کردن مزایا و معایب باقی ماندن در سرزمین‌های اشغالی هستند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» تحلیلی بر چرایی تاکید رهبر انقلاب بر قدرت‌نمایی در دوران پسابازدارندگی را از نظر می‌گذرانید.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» با آغاز فصل اجاره و نقل و انتقال مسکن، مجرمان سایبری بیکار ننشسته و آگهی‌های دروغین اجاره به قیمت پایین‌تر از عرف بازار را ثبت کرده و از شهروندان بیعانه هم می‌گیرند.

مشاهده مهمترین خبرها در صدر رسانه‌ها

صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است