گوناگون 10:52 - 03 اسفند 1396
خانه فیروزه‌ای > الهه صابر:وقتی برای اولین‌بار می­‌فهمی گل، خار هم دارد، دیگر به سختی می‌توانی به گل‌بودن گل‌ها فکر کنی.

بی‌­تردید، همه‌ی جوانه‌ها روزی از روی شاخه‌­ها به زمین می‌ریزند، اما وقتی که تو این تقدیر را می­‌فهمی، دیگر بهارت آن بهار همیشگی نخواهد بود.

اگر فقط یک‌بار تصور کنی که تمام یک قضیه را فهمیده‌­ای، بعد از آن نیز تقلا می­‌کنی از همه­‌ی واقعیت­‌ها سر در بیاوری. حتی هر ‌از ‌گاهی گمان می‌­بری که شاید کاسه‌ای زیر نیم‌­کاسه باشد و اتفاقاً کاسه‌­ها و نیم‌­کاسه­‌ها را هم پیدا می­‌کنی، اما خیلی زود تعجب می­‌کنی از این‌که دنیا چرا این‌قدر شلوغ و نا‌امن است؟

این، جای تعجب ندارد. کسی که مثل دانشمندها موشکافی می‌­کند، دیگر وقت عکس‌انداختن با زندگی، رغبت نمی­‌کند به دوربینِ خوشحالی، بگوید: «سیب». او فقط دنبال چیزهایی می‌گردد که تصور می­‌کند دیگران از آن‌ها غافلند. اما فهمیدن چیزی که اخلاق آدم را تند و بی­‌حوصله می­‌کند، چرا باید از یک غفلتِ اختیاری جالب‌­تر باشد؟

آینه چه تقصیری دارد، اگر ما به روی او لبخند نمی‌­زنیم؟ مگر فهمیدن واقعیت‌ها چه اندازه ارزش دارد که حقیقت زندگی را به آن‌­ها می‌­فروشیم؟

من که می‌­گویم آدم اگر از بعضی چیز‌ها سر در نیاورد، اما شاد و آسوده زندگی کند، خیلی بهتر از آن است که ذره‌­بینِ شکاکی دست بگیرد و از روی ردِ مورچه‌های بدگمانی، لانه‌ی تاریک اندوه را پیدا کند.

لا‌به‌لای شکاف دیوار‌های آجری، هم می‌­تواند حشره باشد و گرد و غبار، هم گاهی گل رونده می‌­روید و کار سبزش حسابی بالا می­‌گیرد. با صخره‌های سنگی، هم خزه هم‌نشینی می‌کند، هم آب روشن دریا. شب، پرده­‌ی سیاه روز است، اما تنها جلوه‌گاه درخشان ستاره‌­ها، همین ظلمت بی‌انتهای اوست.

با این وصف، به نظر می‌رسد بهتر است به‌جای ریز شدن در زشتی‌ها و زیبایی‌ها، انتخاب کنیم و با زیبایی‌ها زندگی کنیم. از قدیم گفته‌اند: «هر‌که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند»1.

در فهم کار دنیا، احتیاجی به دانشمند‌بودن نیست. فهمیدن بعضی از واقعیت‌ها، آدم تشنه را از چشمه­‌ی شیرین حقیقت، دور و دور‌تر می­‌کند. مثل دانشمندی که می‌­تواند شکافنده‌ی هسته‌ی اتم­‌ها باشد اما هنوز به قلب خودش نفوذ نکرده یا کسی که پا روی وسعت ماه و مریخ می­‌گذارد، اما وسوسه‌های وجود خودش را پایمال نمی‌کند.

اگر‌چه فردی خردمند ممکن است بتواند دانشمند بزرگی بشود، اما یک دانشمند  به صرف دانستن واقعیت­‌ها هرگز نمی‌­تواند خردمند بزرگی باشد.

دانشمند از آفاق می‌پرسد، اما خردمند از خمیر‌مایه­‌ی وجود خودش. دانشمند از درک زشتی‌های دنیا در‌نمی­‌گذرد، اما خردمند از اصلاح زشتی‌های درون خودش. دانشمند در حال نقد و بررسی محیط است که خردمند بر وجود خودش احاطه پیدا می‌­کند و آن‌جا که دانشمند از معایب دنیا می­‌گریزد، خردمند بر دل کاغذ‌پاره‌ای می­‌نویسد: «هر‌که عیب خود بگوید از همه بالا‌تر است»2.

ـــــــــــــــــــــــــــــ

1. مصرعی از حافظ شیرازی

2. مصرعی از صائب تبریزی

 

 


عکس: مهبد فروزان

9687436
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است