اکنون سؤال اصلی این است که آیا اقتصاد ایران در سال 95 توانست از این آزمون، سربلند بیرون بیاید و آیا سال 96میتواند سال مطلوبی برای اقتصاد ایرانزمین محسوب شود. جمشید پژویان، اقتصاددان در گفتوگو با همشهری، برای پرداختن به اقتصاد 95 و توصیف آن، از گذشتههای دور شاهد میآورد تا روشن کند که آنچه در سال 95 بر اقتصاد کشور گذشته است ریشه در کجا داشته و در ادامه در سال 96چه بر سر این اقتصاد خواهد آمد.
او اقتصاد تاجرمآب کشور را به نقدمیکشد و معتقد است اگر در به روی همین پاشنه بچرخد، اقتصاد 96نیز چندان توفیری با اقتصاد 95یا سالهای قبل از آن نخواهد داشت.
اقتصاد ایران یک خصلت بارز دارد که پیش از پرداختن به اقتصاد 95و 96باید به آن توجه کنیم. مسئله از اینجا شروع میشود که ما بهطور نهادینه یک کشور صنعتی نیستیم و سابقه این مسئله به زمانهای دور برمیگردد؛ ما از زمان رونق جاده ابریشم، تاجر بودهایم و از زمانی که نفت پیدا کردیم نیز همان کسوت تجارت را در قالبی نو ادامه دادیم. کارمان این بود که نفت را با کالاهایی در خارج کشور معاوضه کنیم؛ کالاهایی که در کشورهای دیگر چندین نفر برای تولید آن کار کرده بودند. در نتیجه این فرایند، هم مسئله بیکاری و هم مسئله عدمفعالیت صنایع کشور جزو مشکلاتی محسوب میشود که از قدیم در این اقتصاد مبتنی بر تجارت وجود داشته است. ازاینرو تولید صنعتی در ایران بیمعنا بود. بعدها که تغییراتی داده شد و برخی صنایع در داخل ایران شکل گرفتند نیز عمدتا کالاهای واسطهای مورد نیاز تولید را از طریق واردات تأمین کردیم؛ در نتیجه صنعت کشور بسیار وابسته به وارداتی شد که در ازای درآمدهای نفتی انجام میشد. در این میان گرچه برخی صنایع کشور دارای استقلال بودهاند اما بهطور کل، وابستگی به واردات، مشکل غالب اقتصاد و صنعت ایران بوده و هست.
بهعبارت دیگر مشکلاتی نظیر بیکاری و رکود بخش صنعت از گذشته جزو خصایص اقتصاد ایران بوده اما زمانی که تحریمهای اقتصادی اعمال شدند و یکباره درآمدهای نفتی کشور به یک سوم رسید، آن بخش از واردات کالاهای واسطهای که سهم اصلی واردات ما را شامل میشد تا حد زیادی متوقف شد و صنایع به واسطه این مشکل، دچار رکود شدند. قاعدتا باید در طول این مسیر تلاشهایی در جهت شکل دادن به صنایع و ساماندهی وضعیت اقتصاد کشور صورت میگرفت اما از دیرزمان، اعمال چنین سیاستهای ساختاری که بخواهد مشکلات نهادینه و عدمکاراییها و اختلالات بازارهای اقتصاد را رفع کند بهوسیله هیچ دولتی انجام نشد. شاید بهترین سیاستی که در این زمینه میتوانیم نام ببریم همان سیاست اصلاح قیمتهای نسبی و هدفمندی یارانهها بود که متأسفانه این سیاست نیز به هدف اصلی و نتیجه دلخواه، یعنی راهاندازی و نوسازی بخش صنعت دست نیافت و بهصورت ابتر باقی ماند. اقتصاد سال 95نیز میراثخوار همین وضعیت بوده و مسلما تا وقتی این مسائل برطرف نشود نمیتواند تغییری در روند اقتصادی کشور ایجاد کند.
- پس شما معتقدید نرخ بیکاری که در تابستان 95به 12.7درصد رسیده، نتیجه سیر طبیعی اقتصاد ایران است؟
بله، این چهره عریان اقتصاد ماست که بخش تولید آن توانایی ایجاد تقاضا برای جذب نیروی کار عرضه شده به بازار را ندارد.
- در سالهای اخیر و بهویژه در سال 95برای اینکه زمینه توسعه و رشد در اقتصاد کشور ایجاد شود، تلاشهایی برای کنترل برخی شاخصهای اقتصادی ازجمله شاخص تورم و نرخ سود بانکی انجام شد. آیا این اقدامات نیز نمیتواند اقتصاد سال 96را نسبت به سال قبل در مسیر بهتری قرار دهد؟
مسئله این است که چنین اقتصادی را باید با یک سری سیاستهای ساختاری، روبهراه کرد و بهکارگیری سیاستهای کلان اقتصادی در اینجا هیچ کاربردی ندارد. سالهاست دولتهای مختلف برای رفع مشکلات اقتصادی کشور با استفاده از سیاستهای کلان تلاش میکنند؛ نمونه بارز آن هم تلاش برای کاهش دستوری نرخ سود بانکی است. دیرزمانی است که رفع مشکلات به این شیوه پیگیری میشود؛ درحالیکه مشکلات اقتصاد ایران ساختاری است و با راهکارهای کلان اصلاح نمیشود. سیاستهای کلان فقط برای خارج کردن اقتصاد از شوکهایی که به آن وارد میشود، کارایی دارند. یک اقتصاد جاافتاده، مانند جادهای است که همهچیزش درست باشد؛ حالا فرض کنید در یکی از گردنههای این جاده برف سنگینی باریده و شما با یک ماشین سالم و روبهراه در حال عبور از این گردنه هستید.
در این وضعیت، مهارت عبور از این برف و یخبندان به مثابه استفاده از سیاست کلان برای ساماندهی یک اقتصاد جاافتاده است. حال اگر جاده خراب و خودروی شما معیوب و خاموش باشد و در یکی از گردنههای آن هم برف سنگینی باریده باشد، شما به صرف داشتن مهارت، قادر به عبور از این شرایط نخواهید بود. در این حالت تا وقتی معایب را برطرف نکنید نمیتوانید حرکت کنید؛ حتی اگر جاده خراب را کاملا ترمیم کنید. رفع همه مشکلات ساختاری اقتصاد ما، نیازمند بهکارگیری راهحلهای خرد اقتصادی است چراکه سیاستهای کلان اقتصادی نمیتواند به ساختار اقتصاد ورود کند.
- درباره سیاست اصلاح قیمتهای نسبی و هدفمندی یارانهها صحبت کردید که به هدف مطلوب نرسیدهاند. آیا اجرای درست این سیاستها میتوانست گرهی از کار اقتصاد ایران باز کند؟
اوایل که بحث هدفمندی شروع شد، اقتصاددانان زیادی به آن اعتقاد نداشتند. اکثر اقتصاددانان ما کلان هستند و با مسائل اقتصاد خرد آشنایی عمیقی ندارند؛ به همین دلیل وقتی هدفمندی شروع شد جنجال به پا کردند که حالا قیمتها 200درصد رشد میکند و بازارها به هم میریزد و فلان میشود و بهمان؛ درصورتی که هدفمندی، مهمترین و بزرگترین سیاست اقتصادی بود که میتوانست به اصلاح ساختار اقتصاد ایران کمک کند؛ متأسفانه در ادامه اجرای این سیاست، ناقص عمل کردند و نتوانستند آن را به هدف اصلی برسانند چراکه بالا رفتن نرخ تورم هر سال فاصله قیمتهای دستوری را نسبت به قیمتهایی تعیین شده از سوی مکانیزم بازار افزایش داد و از آنجا که مصرفکننده سبد خود را براساس قیمتهای نسبی انتخاب میکند، کار به جایی رسید که آثار هدفمندی از بین رفت ودوباره توجه به میزان مصرف انرژی کم شد.
قیمتهای نسبی، یکی از مشکلات اساسی و جدی در اقتصاد کشور ماست که بدترین کارکرد آن، دادن علائم غلط به اقتصاد است. اجرای هدفمندی میتوانست حداقل این مشکل جدی اقتصاد ایران را رفع کند.
- با توجه به توضیحاتی که درباره اقتصاد کشور، بهویژه اقتصاد سال 95دادید، برآورد شما از تحولات اقتصاد در سال 96چیست؟
در سال 95رشد اقتصاد ششماهه نخست به 7.4درصد رسید که تقریبا بهطور کامل ناشی از افزایش فروش نفت و درآمدها بود اما این درآمدهای نفتی به فرض تداوم دیگر در رشد اقتصادی سال 96اثرگذار نیست و تکرار نخواهد شد. در سال آینده در بهترین وضعیت، حالت فعلی حفظ خواهد شد. یک نکته مهم اینکه بخش نفت هیچگونه ارتباط پسین و پیشین با اقتصاد ایران ندارد و نمیتواند در اقتصاد تحرک ایجاد کند. پس نمیتواند بهعنوان پیشران اقتصادی، دیگر بخشها را تحریک کند؛ ضمن اینکه این بخش اشتغالزایی هم ندارد، در نتیجه مشکل اشتغال را نیز نتوانسته و نمیتواند حل کند. وضعیت مابقی بخشهای اقتصاد را نیز که توضیح دادم و بهنظر نمیرسد در سال 96تغییر قابل توجهی را تجربه کنند.
- به هر حال قرار است اقتصاد ایران سرمایه خارجی جذب کند و بهواسطه ایجاد اشتغال، افزایش تولید اتفاق بیفتد آیا سال96 فرصتی برای وقوع این اتفاقات است؟
نمیشود. تا زمانی که در بر همین پاشنه میچرخد مطمئنا نه سرمایه خارجی خواهد آمد و نه صنایع راه خواهد افتاد. نه اشتغال ایجاد خواهد شد و نه رونق. زمانی که بازده در بخش صنعت ما حدود 6تا 7درصد باشد و بازده بازارهای غیرمولد چندین برابر این، زمانی که پایینترین بهرهوری عامل کار و سرمایه را داریم و بازارهایمان دچار اختلال و اغتشاش فراوانند و غیررقابتی هستند، وقتی گروههایی غیرخصوصی و حتی غیردولتی در بازارها نفوذ دارند و بخش عمده اقتصاد کشور بهوسیله سازمانها و تشکیلاتی خاص اداره میشود و بخش عمده اقتصاد را به روال و روشی که خودشان میخواهند مدیریت میکنند، وضعیت اقتصاد چطور باید بهتر شود! اینها نه بخش خصوصی هستند که حداکثرکننده سود از راه درست باشند و منجر به رقابت و کارایی شوند و نه از بخش دولتی هستند که حداقل به وسیله برخی سازمانها مانند دیوان محاسبات و وزارت اقتصاد، خزانهداری و... تحت کنترل و نظارت باشند. این یکی از مشکلات جدی اقتصاد ماست و تازمانی که تغییر نکند طبیعتا وضعیت کلان اقتصادمان نیز بدون تغییر باقی خواهد ماند.
- اگر سال دیگر در همین زمان از شما پرسیده شود اقتصاد 96را چگونه دیدید، تصور میکنید چه پاسخی بدهید؟
اگر در به روی همین پاشنه بچرخد همینها را و چه بسا بدتر از اینها را خواهم گفت چراکه وضعیت اقتصاد با روالی که اکنون میبینم کاملا در مسیر نزولی است.
8957347