سیاسی 01:19 - 09 مرداد 1393
گزارشی جالب از ناگفته های رابطه ترور کندی و رژیم صهیونیستی
در 5 ژوئن 1958 بنگوریون بخش تحقیق و زیربنا را به عنوان یک مرکز جدید تحقیق و توسعه در وزارت دفاع تجدید سازمان کرد. مرکز جدید «رافائل» نام گرفت، کلمه اختصاری مرکز توسعه تسلیحات به زبان عبری. مأموریت رافائل توسعه سیستمهای تسلیحاتی بازدارنده، پیچیده و پرقدرتی بود که رژیم صهیونیستی نمیتوانست آنها را از جای دیگری خریداری کند.
سرویس سیاسی ٰ«فردا»؛ حدود پنجاه(50) سال پیش، در روز ۲۲ نوامبر سال ۱۹۶۳ میلادی، جان فیتز جرالد کندی(معروف به جان اف کندی)، رئیس جمهور ایالات متحده در حالی که در خودروی روباز لیموزین در کنار همسرش ژاکلین کندی نشسته و از شهر دالاس تگزاس بازدید میکرد، در مقابل چشمان هزاران نفر از مردم حاضر در خیابان و میلیونها بیننده تلویزیونی به ضرب چند گلوله به قتل رسید.
این حادثه در ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه ظهر در خیابان الم استریت شهر دالاس رخ داد و کندی جابهجا کشته شد. ماجرای ترور و قتل جان کندی رئیسجمهور ایالات متحده یک معمای بزرگ در تاریخ و سیاست این کشور است. در همان روز، جانسون معاون رئیسجمهور، به مقام ریاستجمهوری آمریکا منصوب شد. در هر حال، جوان ۲۴ سالهای به نام لیهاروی اسوالد - که از طبقه پنجم یک انبار کتاب واقع در مسیر کاروان ریاستجمهوری ۳ گلوله شلیک کرده بود و تعادل روانی نداشت- به عنوان قاتل اصلی کندی معرفی شد. دو روز بعد، اسوالد در کمال ناباوری در مقابل چشمان پلیس توسط جک روبی صاحب یک بار رستوران شهر دالاس به ضرب گلوله کشته شد. جک روبی در سال ۱۹۶۴ میلادی به مجازات مرگ محکوم شد، اما دادگاه تجدیدنظر حکم را لغو کرد و قبل از اینکه او دوباره محاکمه شود، در شرایط مشکوکی در زندان درگذشت. هنوز با گذشت بیش از 50 سال، علیرغم گزارشها، کتابها و شواهد، ماجرای قتل کندی در هالهای از ابهام قرار دارد.
فرضیه تحقیق حاضر این است که بین تلاشهای رژیم صهیونیستی برای دستیابی به تسلیحات هستهای در دهه 1960 و ترور جانافکندی رابطه بسیار معنیداری وجود دارد و احتمالاً سران و بنیانگذاران رژیم صهیونیستی در ترور جانافکندی نقش اساسی داشتند. اگر این فرضیه ثابت شود، آنگاه نقابی بزرگ از فریبکاریهای بینالمللی مقامات رژیم صهیونیستی برداشته خواهد شد.
آنچه موجب تقویت این فرضیه میشود عبارتست از پیچیدگی و مبهم بودن مسئله ترور جان اف کندی، توانائی جوخههای ترور رژیم صهیونیستی در برنامهریزی و اجرای این امور و سابقه بسیار طولانی صهیونیستها در حذف فیزیکی بیرحمانه کسانی که به نظر این رژیم وجودشان برای امنیت رژیم صهیونیستی خطرناک است و ...
در ادامه به نشانههایی که موجب شکلگیری این فرضیه شده، اشاره میگردد.
رژیم صهیونیستی و امنیت
نخستین مسئله برای رژیم صهیونیستی مسئله «بودن یا نبودن» و به عبارتی دیگر «باقی ماندن یا فنا شدن» است. برقراری ثبات و امنیت از بدو ایجاد رژیم صهیونیستی تاکنون، اولویت اول را در تلاشهای این رژیم به خود اختصاص داده است. به همین دلیل از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی در سال 1948، تلاشها و تفکرات راهبردی به منظور دستیابی به سلاح هستهای به این اعتبار که از مهمترین سلاح های بازدارنده است، آغاز شد.
علاقه بنگوریون به فعالیتهای هستهای
بنگوریون اولین نخستوزیر رژیم صهیونیستی به دلایلی چون هالوکاست، دشمنی اعراب، نگرانی از تشکیل ائتلافی از کشورهای عربی و یک حمله مشترک از سوی تمام ارتشهای عربی علیه این رژیم، به دنبال دستیابی به سلاحهای اتمی به عنوان" گزینهای برای روز مبادا" بود. از نظر بنگوریون پاسخ مشکلات امنیتی رژیم صهیونیستی در یک سیاست دفاعی فعال و مبتنی بر بازدارندگی بود که در آن، گزینه هستهای نقش اصلی را ایفا میکرد. انگیزه رژیم صهیونیستی برای تولید بمب هستهای کاملاً روشن است، سلاحهایی با قدرت انهدام عظیم، اعراب را به بیهودگی مقابله با این رژیم متقاعد میکرد.
تحقیقات و استراتژی اصلی این رژیم با تأسیس کمیته انرژی هستهای در ژوئن 1952 یعنی حدود 4 سال بعد از تشکیل این رژیم، شکل گرفت. این مسأله اهمیت حیاتی فناوری هستهای را در نظر سردمداران صهیونیست روشن میسازد. در واقع میتوان گفت که طرحهای رژیم صهیونیستی برای تولید سلاح هستهای تقریباً به اندازه خود این رژیم قدمت دارد. اولین رئیس این کمیته شخصی به نام دکتر ارنست برگمن بود. برگمن یکی از مشتاقان جدی دستیابی رژیم صهیونیستی به سلاحهای هستهای بود.
در 5 ژوئن 1958 بنگوریون بخش تحقیق و زیربنا را به عنوان یک مرکز جدید تحقیق و توسعه در وزارت دفاع تجدید سازمان کرد. مرکز جدید «رافائل» نام گرفت، کلمه اختصاری مرکز توسعه تسلیحات به زبان عبری. مأموریت رافائل توسعه سیستمهای تسلیحاتی بازدارنده، پیچیده و پرقدرتی بود که رژیم صهیونیستی نمیتوانست آنها را از جای دیگری خریداری کند.
آمریکا و فرانسه بانیان اصلی فناوری هستهای و تسلیحاتی رژیم صهیونیستی
الف) آمریکا:
همکاریهای هستهای بین آمریکا و رژیم صهیونیستی به طور اصولی و سازماندهی شده از سال 1955و در زمان آیزنهاور آغاز شد. در آن زمان آیزنهاور با ارائه "برنامه اتم برای صلح"، همکاری رسمی و گستردهای را با رژیم صهیونیستی آغاز کرد. کانون اصلی همکاری هستهای بین آمریکا و رژیم صهیونیستی را باید در تأسیس مرکز اتمی سورق [سورک] دانست. ساخت این مرکز در اواخر دهه 1950 میلادی به پایان رسید و در سال 1960 به فعالیت پرداخت. مرکز اتمی سورک به دلیل مساعدتی که به رژیم صهیونیستی در جهت تحول در مباحث و تجارب آن کشور در زمینههای هستهای کرده به"لوسآلاموس رژیم صهیونیستی" ملقب شده است. پس از آیزنهاور، جانافکندی ضمن تداوم حمایتها از رژیم صهیونیستی سعی میکرد این رژیم را از دسترسی به سلاحهای اتمی بر حذر دارد. این امر به ویژه پس از همکاری هستهای بین فرانسه و رژیم صهیونیستی و مکاتبات متعدد کندی و بنگوریون نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی شکل جدی به خود گرفت.
ب) فرانسه
پس از تأسیس رژیم صهیونیستی، فرانسه اقدام به همکاریهای دو جانبه با آن کرد. در آن زمان، تصور فرانسه این بود که مصر به جنگ آزادیبخش الجزایر کمک میکند، بنابراین باید به دشمن مصر یعنی رژیم صهیونیستی کمک نمود. با این تفکر فرانسه منبع اصلی ارسال سلاح به رژیم صهیونیستی گردید. سپس همکاری میان دو کشور در زمینههای علمی بهویژه در زمینه پژوهشهای هستهای توسعه و گسترش یافت.
اعلان ملی شدن کانال سوئز از سوی جمال عبدالناصر در 1956 و همکاری رژیم صهیونیستی در جنگ سوئز، روابط هستهای رژیم صهیونیستی و فرانسه را به بهترین شکل فراهم آورد. چالش مصر در برابر دولت فرانسه(موله) این فرصت را در اختیار شیمون پرز قرار داد که اتحاد فرانسه-رژیم صهیونیستی را تقویت کند. در ملاقاتی بین شیمونپرز و بورژه مانوری وزیر دفاع وقت فرانسه، پرز در جواب سؤال وزیر که "آیا رژیم صهیونیستی حاضر است در یک عملیات سهجانبه (فرانسه، انگلستان و رژیم صهیونیستی)که در آن نقش ویژه رژیم صهیونیستی عبور از صحرای سینا است شرکت کند؟" پاسخ داد که تحت شرایطی حاضر به این کار هست و در پاسخ به یکی از دستیارانش که به وی گفت مجاز به دادن قول مشارکت رژیم صهیونیستی در جنگ نیست، پاسخ میدهد که حاضر است سرش را بدهد، اما این فرصت استثنائی را از دست ندهد. در نهایت شیمون پرز موفق گردید که موافقتنامهای را با فرانسه برای ساخت یک رآکتور هستهای در دیمونا در جنوب سرزمین های اشغالی، نهایی کند.
امضای موافقتنامه دیمونا
در 3 اکتبر 1957 موافقتنامه دیمونا طی دو سری اسناد رسمی بین فرانسه و رژیم صهیونیستی به امضاء رسید. حساسترین و محرمانهترین بخش موافقتنامه با فرانسویها، کارخانه بازپروری بود که در اسناد رسمی به آن اشارهای نشده بود. نکته جالب این است که رژیم صهیونیستی در 20 مارس 1957 یعنی تقریباً شش ماه قبل از قرارداد با فرانسویها، بهعنوان بخشی از برنامه اتم برای صلح، قرارداد ساخت رآکتور تحقیقاتی سورک را با ایالات متحده آمریکا امضاء کرده بود. در شرایطی که اولین رآکتور تحقیقاتی تحت پادمان آمریکا هنوز کامل نشده بود، ارائه یک توجیه علمی برای داشتن دومین رآکتور در دست ساخت و بزرگتر آسان نبود. پس از امضاء موافقتنامه، رژیم صهیونیستی با همکاری فرانسه در پشت پرده و پنهانی در منطقه دیمونا در صحرای نقب، اقدام به تأسیس مهمترین و پیشرفتهترین مرکز اتمی خود موسوم به "مرکز اتمی دیمونا" کرد. مذاکرات اصلی را شیمون پرز به عنوان مدیرکل وزارت دفاع انجام داد و خود وی بر احداث آن نظارت کرد. ساخت این مرکز در سال 1958 شروع و در دسامبر 1963 تکمیل شد.
در کنار ساخت راکتور اتمی دیمونا و پس از آن، همکاری فرانسه و رژیم صهیونیستی بر 3 محور استوار بوده است: اول: فرآوری مواد اتمی- در این خصوص شرکتهای خصوصی فرانسوی در کنار تکمیل رآکتور اتمی، شروع به ساخت یک کارخانه مهم استخراج، آنالیز و جداسازی مواد اتمی در زیرزمین دیمونا کردند. مهندسان و تکنسینهای فرانسوی با سرعت بسیار برای سه سال با دستمزدهای کلان مشغول احداث این کارخانه بودند-. دوم: آزمایشهای هستهای- نظیر همکاری دانشمندان فرانسوی و رژیم صهیونیستیی در آزمایشهای اتمی فرانسه در دهه 1960. این آزمایشها بیشتر به منظور توسعه تسلیحات اتمی بود که بعدها شالوده بمبها و کلاهکهای اتمی رژیم صهیونیستی را تشکیل داد-. سوم: ساخت موشکهای زمین به زمین. در سال 1963 رژیم صهیونیستی مبلغ 100 میلیون دلار به شرکت خصوصی فرانسوی دسالت -که در آن زمان در زمره موفقترین شرکتهای موشکسازی دنیا بود- پرداخت کرد. نتیجه این سرمایهگذاری تولید بیست و پنج موشک با برد 500 کیلومتر موسوم به جریکو- 1 بود. این موشکها قادر به حمل کلاهکهای اتمی بودند. بدون تردید فرانسه طی دو دهه 1950 و 1960 بیشترین کمک را در جهت توسعه و تکمیل فناوری هستهای رژیم صهیونیستی کرده است.
مواضع آمریکا در برابر ساخت دیمونا توسط رژیم صهیونیستی
در چارچوب برنامه اتم برای صلح، آمریکا در ازای حق بازدید و نظارت بر تأسیسات هستهای کشورها، به صادرات تجهیزات مورد نیاز و آموزش کارشناسان کشورهای مورد وثوق میپرداخت. دیمونا به کمک فرانسویها در حال ساخت بود و ظاهراً آمریکا حدود 2 سال از آن بیخبر بود، پس از آنکه آمریکا از ساخت دیمونا مطلع گردید، این سؤالات مطرح شد که چرا اینقدر دیر متوجه این موضوع شدهاند و اینکه اهداف رژیم صهیونیستی از ساخت دیمونا چیست؟
در سال 1960 نظر آمریکا در مورد فعالیتهای هستهای رژیم صهیونیستی تغییر کرد. از مقاصد رژیم صهیونیستی تفسیر جدیدی به عمل آمد، مبنی بر اینکه در جهت کسب قابلیت سلاحهای هستهای قرار دارد و اظهارات برگمن اکنون به عنوان بخشی از تلاش رژیم صهیونیستی برای گمراه کردن ایالات متحده قلمداد میشد( اظهاراتی نظیر معرفی اولیه دیمونا به عنوان یک کارخانه نساجی و یا یک ایستگاه پمپاژ (تلمبهزنی)و...). آیزنهاور برای تهیه اطلاعات اولیه در مورد دیمونا کاری انجام نداد و موجب القای این فکر شد که احتمالاً وی دستیابی رژیم صهیونیستی به سلاحهای هستهای را ترجیح داده است.
اما هنگامی که سایر مراجع دولتی در جریان اطلاعات مربوط به دیمونا قرار گرفتند، دولت آیزنهاور برای ایجاد محدودیت در برابر اشاعه، جدی شد. این تصمیم که باید در برابر اشاعه سلاحهای هستهای رژیم صهیونیستی، محدودیت ایجاد کرد، در هفتههای آخر دوره ریاستجمهوری آیزنهاور شکل گرفت. دولت آیزنهاور که تنها چند ماه قبل افتتاح اولین رآکتور تحقیقاتی رژیم صهیونیستی[سورک] را جشن گرفته بود، در مورد دیمونا چیزی نمیدانست و مصمم بود که توضیحات بیشتر و تعهدات محکمتری دریافت کند، از اینرو برنامه هستهای رژیم صهیونیستی به موضوع حساسی میان دو کشور تبدیل شد.
در مقابل بنگوریون سعی میکرد از فشارها بکاهد تا امکان تکمیل زیربنای فیزیکی یک گزینه هسته ای- تسلیحاتی را فراهم نماید. او انجام بازدید توسط پژوهشگران آمریکایی را منوط به این کرد که بازرسی تحت نظارت رژیم صهیونیستی صورت گیرد. آمریکا در پی آن بود که بنگوریون را مجبور به تغییر طرحهای اصلی خود کند و سعی میکرد با قرار دادن دیمونا تحت پوشش پادمانهای بینالمللی یا گشودن آن به روی پژوهشگران خارجی، بر راستیآزمائی تضمینهای بنگوریون پافشاری کند.
جانافکندی و فعالیتهای هستهای رژیم صهیونیستی
بیشترین سختگیریها و اعمال فشارها بر فعالیتهای هستهای رژیم صهیونیستی از سوی جانافکندی اعمال شد. اشاعه سلاحهای هستهای "کابوس نهانی" کندی بود. دلایل ضرورت کنجکاوی در مورد برنامه هستهای رژیم صهیونیستی از نظر آمریکا عبارت بود از :
1) مخالفت ایالات متحده با اشاعه قابلیتهای سلاحهای هستهای طبق قانون کنگره و خطمشی ثابت دولت؛
2) تحصیل سلاحهای هستهای توسط رژیم صهیونیستی در خاورمیانه تبعات خطرناکی به همراه داشت، که مهمترین آنها احتمال استقرار سلاحهای هستهای شوروی(سابق) در خاک همسایگان تحریک شده عرب رژیم صهیونیستی بود.
چند حادثه در اواخر 1962 و نیمه اول 1963 اتفاق افتاد که دیمونا را در اولویت برنامه کاری سیاست خارجی آمریکا قرار داد، از جمله بحران موشکی کوبا. بحران موشکی کوبا در اکتبر 1962 خطرات عصر اتم را برجسته و جان افکندی را در جلوگیری از اشاعه بیشتر سلاحهای هستهای مصممتر نمود. پس از جلسه کاخ سفید در 18 مه 1963 و اسنادی که سیا در مورد برنامه هستهای رژیم صهیونیستی به کندی نشان داد، وی نامهای به بنگوریون نوشت.
هدف نامه تعیین تکلیف جنبه سلاحهای هستهای رژیم صهیونیستی بود، بدون اینکه به درخواست بنگوریون در مورد یک تضمین امنیتی پاسخ داده شود. نکته قابل توجه این بود که کندی در این نامه مخالفت خود را با "قابلیت سلاحهای هستهای رژیم صهیونیستی" اعلام نمود، نه با "اصل سلاحهای هستهای". این اشاره به قابلیت از نظر سیاسی حائز اهمیت است، زیرا مانع از آن میشد که بنگوریون بتواند بین داشتن قابلیت سلاحهای هستهای و داشتن اصل سلاحهای هستهای تفاوت قائل شود.
کندی تلویحاً نارضایتی خود را از هرگونه تلاشی که منجر به توسعه سلاحهای هستهای شود، اعلام کرد و با اشارهای تهدیدآمیز یا هشداردهنده اظهار داشت که: «اگر تصور شود که دولت ایالات متحده قادر نیست اطلاعات موثقی درباره مسئلهای چون فعالیتهای هستهای رژیم صهیونیستی که برای صلح حائز اهمیت حیاتی است بهدست آورد، تعهد و حمایت از امنیت رژیم صهیونیستی در افکار عمومی کشور ما و در غرب بهطور جدی به مخاطره خواهد افتاد.»
از طرف رژیم صهیونیستی، این نامه هم از نظر شکلی و هم از نظر محتوایی تند و حتی بیرحمانه قلمداد شد. بنگوریون در پاسخ به نامه 18 مه کندی تأکید کرد که دیمونا با کمک فرانسویها ساخته میشود، مشروط بر آنکه هدف آن منحصراً صلحآمیز باشد و این تعهد کاملاً الزامآور است. با این حال، تضمین بنگوریون در مورد هدف رآکتور از صراحت لازم برخوردار نبود. او صریحاً فقط با یک بازدید در سال موافقت کرد. مسئله دیگری که بنگوریون با آن موافقت نکرد، مسئله برنامهریزی بازدیدها بود. بنگوریون اصل درخواست کندی را به نحو مطلوبی پاسخ داد، اما از قبول هرگونه تعهدی در مورد جزئیات آن خودداری کرد.
نامه ژوئن1963 و مسئله دیمونا (دیمونا قرار بود در تابستان 1963 شروع به کار کند)، تندترین و صریحترین پیام کندی به بنگوریون بود. علیرغم تلاشهای بنگوریون برای اجتناب از ورود به یک مقابله سرنوشتساز، پاسخ کندی عزم رئیسجمهور را برای مقابله با مسئلهای نشان میداد که به گفته کندی «برای شما یا دولت شما بدون دردسر نیست، همانطور که برای من یا دولت من اینگونه نیست».
کندی برای آنکه بنگوریون را وادار به قبول این شرایط بکند، از مؤثرترین اهرم موجود نزد رئیسجمهور آمریکا در برخورد با رژیم صهیونیستی استفاده کرد. تهدید به اینکه یک پاسخ نامطلوب، تعهد دولت ایالاتمتحده به رژیم صهیونیستی و حمایتش از آنرا به خطر خواهد انداخت.
کندی شرایط پنج گانهای را که مراکز اطلاعاتی ایالات متحده به او پیشنهاد کرده بودند به روشنی توضیح داد. این پنج شرط عبارت بودند از اینکه یک بازدید در ژوئن یا ژوئیه 1963و قبل از مرحله راه اندازی- یعنی پیش از آنکه رآکتور سوختگذاری گردد- انجام شود، یک بازدید در ژوئن 1964 انجام شود، از آن پس، بازدیدها در هر شش ماه یکبار انجام شود، پژوهشگران به تمامی مناطق سایت و تمام بخشهای مجتمع مانند تأسیسات تولید سوخت یا کارخانه جداسازی پلوتونیوم که ممکن است در جای دیگری قرار گرفته باشد، دسترسی داشته باشند، پژوهشگران وقت کافی برای انجام یک بررسی کامل را داشته باشند. درخواست اصلی کندی برای بازدیدهای شش ماه یکبار بود. سوخت رآکتور دیمونا میتوانست هر شش ماه یکبار یا کمتر جابجا شده و متعاقباً برای استحصال پلوتونیوم نوع تسلیحاتی بازپروری شود. اصرار کندی برای بازدیدهای نیم سالانه به همین دلیل بود. جامعه اطلاعاتی آمریکا این شرایط را حداقل شرایط لازم میدانست.
بنگوریون این نامه را نخواند چرا که در 16 ژوئن 1963 ناگهان از سمت خود استعفا کرد. در نتیجه باربور سفیر وقت آمریکا در رژیم صهیونیستی به وزارت امور خارجه متبوع خود پیشنهاد کرد که تحویل نامه تا روشن شدن وضعیت کابینه به تعویق افتد و در آن موقع نامه با عنوان نخستوزیر جدید ارسال شود.
در 5 ژوئیه 1963 تقریباً ده روز پس از آنکه لوی اشکول بهجای بنگوریون نخستوزیر شد، جاناف.کندی در نامهای به اشکول گفت که چنانچه رژیم صهیونیستی به ایالاتمتحده اجازه ندهد که در مورد فعالیتهای هستهایش اطلاعات مؤثقی بدست آورد، تعهد آمریکا به رژیم صهیونیستی و حمایتش از آن میتواند بهطور جدی به مخاطره افتد.
در 19 اوت پس از شش هفته مشورتهای فشرده، اشکول پاسخ خود به کندی را تحویل سفیر وقت آمریکا در رژیم صهیونیستی داد. این پاسخ شامل تکرار تضمینهای بنگوریون در مورد صلحآمیز بودن نوع و هدف رآکتور دیمونا و یادآوری توافق ویژه با فرانسه (تعهد رژیم صهیونیستی نسبت به اهداف صلحآمیز رآکتور )، بود. با توجه به صمیمیت خاص حاکم بر روابط ایالاتمتحده و رژیم صهیونیستی، اشکول با بازدیدهای نمایندگان ایالاتمتحده از سایت رآکتور دیمونا- هرچند کشور دیگری به ساخت آن کمک کرده بود- موافقت کرد. در مورد تاریخ احتمالی شروع این بازدیدها در اینجا نیز اشکول از رهیافت بنگوریون تبعیت کرد و اعلام نمود که اواخر 1963 زمان مناسبی برای اولین بازدید خواهد بود. در مورد چرخه سوخت رآکتور نیز گفته شد اورانیومی که قرار است استفاده شود متعلق به فرانسه است و کاملاً توسط دولت فرانسه کنترل میشود و پس از مصرف باید به آن کشور بازگردانده شود.
اشکول در اعلام موافقت خود با این موضوع که اولین بازدید قبل از مرحله راهاندازی انجام شود صریح بود، اما در مورد تعداد بازدیدهای بعدی صراحت نداشت. اشکول در پاسخ به انجام بازدیدهای شش ماه یکبار آمریکا از دیمونا بدون آنکه صریحاً به درخواست او اعتراض کند، این حساسترین مسئله را مبهم باقی گذاشت. اشکول مجبور شد برنامهای را بپذیرد که هم به معنی نقض حاکمیت رژیم صهیونیستی بود و هم به معنی عدم برخورد صادقانه با ایالات متحده، برنامهای که منجر به یک تعهد فریبکارانه شد. از اینرو رژیم صهیونیستی بیش از پیش به سمت ناشفافی هستهای لغزید. دولت ایالات متحده بر این اعتقاد بود که تنها یک نظام بازدید سرزده میتواند فعالیت هستهای رژیم صهیونیستی را خنثی کند. رژیم صهیونیستی هرگز با مقررات چهارگانه کندی که در نامه 5 ژوئیه خود به آنها اشاره کرده بود، موافقت نکرد. در واقع اشکول تنها به یک مورد در رابطه با زمان اولین بازدید پاسخ صریح داد و مؤدبانه از سایر موارد طفره رفت.
آمریکا نگران بود که دستیابی رژیم صهیونیستی به سلاحهای هستهای برای ایالات متحده تبعات جهانی به همراه داشته باشد. همانطور که ذکر شد در بهار و تابستان 1963 کندی در رابطه با دیمونا هماهنگترین فشارها تا آن زمان را بر رژیم صهیونیستی وارد کرد. در بهار 1963 کاخ سفید در پی موافقتنامههایی برای محدود کردن تسلیحات بود تا از ورود سلاحهای هستهای و موشکهای بالستیک به خاورمیانه جلوگیری کند. در این زمان بنگوریون چون گذشته حاضر نبود بر سر دیمونا با رئیسجمهور آمریکا وارد یک مقابله سرنوشتساز شود. او نمیتوانست شرایط کندی را برای بازدیدهای شش ماه یکبار آمریکا از دیمونا بپذیرد، بنابراین وقتکشی میکرد. این وقتکشی مؤثر واقع گردید چرا که مدتی پس از استعفای بنگوریون و در زمان نخستوزیری لوی اشکول، رئیسجمهور جان اف. کندی در 22 نوامبر 1963 ترور گردید.
اینکه دلیل اصلی کنارهگیری ناگهانی بنگوریون در 16 ژوئن1963 چه بوده و چرا پس از مدتی(حدوداً شش ماه بعد) کندی به قتل میرسد، هنوز جواب کاملاً روشن و واضحی ندارد.
پس از ترور کندی سیاست عدم اشاعه وی توسط معاونش لیندون جانسون پیگیری شد. انتقال قدرت از کندی به جانسون ماهیت و کار ویژه بازدیدها را تا حد زیادی تغییر داد. در دوره پنج ساله جانسون- اشکول، رژیم صهیونیستی هرگز با بازدیدهای سالی دو بار موافقت نکرد و همواره دلایلی پیدا میکرد تا مانع از انجام این بازدیدها شود. در نتیجه فاصله میان بازدیدها به یک سال یا بیشتر میرسید. ضوابط پیشنهادی کندی هرگز مورد مخالفت صریح اشکول قرار نگرفتند، اما تا زمانی که به اجرا درآمدند، هم از نظر شکل و هم نظر محتوایی تحلیل رفتند. الگوی اساسی که در مذاکرات مربوط به بازدیدهای 1964 و 1965 بنا نهاده شد، در سالهای بعد نیز تکرار شد. همواره یکسری تأخیرهای طولانی وجود داشت که به سیاستهای داخلی رژیم صهیونیستی و ضرورت حفظ محرمانگی نسبت داده میشد. اشکول با درخواست آمریکا برای بازدیدهای سالی دو بار صریحاً مخالفت نکرد، اما فاصله میان بازدیدها به بهانههای مختلف همواره یکسال یا بیشتر بود.
سؤالات:
• آیا اگر جاناف کندی در رأس قدرت باقی میماند و ترور نمیشد، برای رژیم صهیونیستی امکان پیگیری و به نتیجه رساندن برنامه تسلیحات هستهای که با کمک فرانسه به راه انداخته بود، وجود داشت؟
• آیا ترور رئیسجمهور جاناف.کندی توسط صهیونیستها و در راستای رفع مانع از سر راه دستیابی رژیم صهیونیستی به "گزینهای برای روز مبادا" و ارتقای امنیت این رژیم، برنامهریزی و اجرا شد؟
• آیا دستیابی به تسلیحات هستهای و ارتقای امنیت آنقدر ارزش داشت که سران رژیم صهیونیستی ریسک ترور کندی و تبعات بعدی ناشی از افشای احتمالی آن را بپذیرند؟
• آیا سازمانهایی نظیر موساد و زیرشاخههای آن امکان برنامه ریزی و اجرای این ترور را داشتند؟
• آیا اگر روشن گردد که مقامات رژیم صهیونیستی به خاطر دستیابی به تسلیحات هستهای، جانافکندی را ترور کردهاند، افکار عمومی در آمریکا روابط ویژه آمریکا- رژیم صهیونیستی را تحمل خواهد کرد؟ و...
بدون شک برخی از مقامات رژیم صهیونیستی از جمله شخص شیمون پرز که در دستیابی به تسلیحات هستهای نقش اساسی داشته و هنوز زنده است، پاسخ این سؤالات را به خوبی میدانند و باید پیش از مرگ برای پاسخگوئی صادقانه- و نه فریبکارانه- به افکار عمومی آمریکا و جهان فراخوانده شوند.
این حادثه در ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه ظهر در خیابان الم استریت شهر دالاس رخ داد و کندی جابهجا کشته شد. ماجرای ترور و قتل جان کندی رئیسجمهور ایالات متحده یک معمای بزرگ در تاریخ و سیاست این کشور است. در همان روز، جانسون معاون رئیسجمهور، به مقام ریاستجمهوری آمریکا منصوب شد. در هر حال، جوان ۲۴ سالهای به نام لیهاروی اسوالد - که از طبقه پنجم یک انبار کتاب واقع در مسیر کاروان ریاستجمهوری ۳ گلوله شلیک کرده بود و تعادل روانی نداشت- به عنوان قاتل اصلی کندی معرفی شد. دو روز بعد، اسوالد در کمال ناباوری در مقابل چشمان پلیس توسط جک روبی صاحب یک بار رستوران شهر دالاس به ضرب گلوله کشته شد. جک روبی در سال ۱۹۶۴ میلادی به مجازات مرگ محکوم شد، اما دادگاه تجدیدنظر حکم را لغو کرد و قبل از اینکه او دوباره محاکمه شود، در شرایط مشکوکی در زندان درگذشت. هنوز با گذشت بیش از 50 سال، علیرغم گزارشها، کتابها و شواهد، ماجرای قتل کندی در هالهای از ابهام قرار دارد.
فرضیه تحقیق حاضر این است که بین تلاشهای رژیم صهیونیستی برای دستیابی به تسلیحات هستهای در دهه 1960 و ترور جانافکندی رابطه بسیار معنیداری وجود دارد و احتمالاً سران و بنیانگذاران رژیم صهیونیستی در ترور جانافکندی نقش اساسی داشتند. اگر این فرضیه ثابت شود، آنگاه نقابی بزرگ از فریبکاریهای بینالمللی مقامات رژیم صهیونیستی برداشته خواهد شد.
آنچه موجب تقویت این فرضیه میشود عبارتست از پیچیدگی و مبهم بودن مسئله ترور جان اف کندی، توانائی جوخههای ترور رژیم صهیونیستی در برنامهریزی و اجرای این امور و سابقه بسیار طولانی صهیونیستها در حذف فیزیکی بیرحمانه کسانی که به نظر این رژیم وجودشان برای امنیت رژیم صهیونیستی خطرناک است و ...
در ادامه به نشانههایی که موجب شکلگیری این فرضیه شده، اشاره میگردد.
رژیم صهیونیستی و امنیت
نخستین مسئله برای رژیم صهیونیستی مسئله «بودن یا نبودن» و به عبارتی دیگر «باقی ماندن یا فنا شدن» است. برقراری ثبات و امنیت از بدو ایجاد رژیم صهیونیستی تاکنون، اولویت اول را در تلاشهای این رژیم به خود اختصاص داده است. به همین دلیل از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی در سال 1948، تلاشها و تفکرات راهبردی به منظور دستیابی به سلاح هستهای به این اعتبار که از مهمترین سلاح های بازدارنده است، آغاز شد.
علاقه بنگوریون به فعالیتهای هستهای
بنگوریون اولین نخستوزیر رژیم صهیونیستی به دلایلی چون هالوکاست، دشمنی اعراب، نگرانی از تشکیل ائتلافی از کشورهای عربی و یک حمله مشترک از سوی تمام ارتشهای عربی علیه این رژیم، به دنبال دستیابی به سلاحهای اتمی به عنوان" گزینهای برای روز مبادا" بود. از نظر بنگوریون پاسخ مشکلات امنیتی رژیم صهیونیستی در یک سیاست دفاعی فعال و مبتنی بر بازدارندگی بود که در آن، گزینه هستهای نقش اصلی را ایفا میکرد. انگیزه رژیم صهیونیستی برای تولید بمب هستهای کاملاً روشن است، سلاحهایی با قدرت انهدام عظیم، اعراب را به بیهودگی مقابله با این رژیم متقاعد میکرد.
تحقیقات و استراتژی اصلی این رژیم با تأسیس کمیته انرژی هستهای در ژوئن 1952 یعنی حدود 4 سال بعد از تشکیل این رژیم، شکل گرفت. این مسأله اهمیت حیاتی فناوری هستهای را در نظر سردمداران صهیونیست روشن میسازد. در واقع میتوان گفت که طرحهای رژیم صهیونیستی برای تولید سلاح هستهای تقریباً به اندازه خود این رژیم قدمت دارد. اولین رئیس این کمیته شخصی به نام دکتر ارنست برگمن بود. برگمن یکی از مشتاقان جدی دستیابی رژیم صهیونیستی به سلاحهای هستهای بود.
در 5 ژوئن 1958 بنگوریون بخش تحقیق و زیربنا را به عنوان یک مرکز جدید تحقیق و توسعه در وزارت دفاع تجدید سازمان کرد. مرکز جدید «رافائل» نام گرفت، کلمه اختصاری مرکز توسعه تسلیحات به زبان عبری. مأموریت رافائل توسعه سیستمهای تسلیحاتی بازدارنده، پیچیده و پرقدرتی بود که رژیم صهیونیستی نمیتوانست آنها را از جای دیگری خریداری کند.
آمریکا و فرانسه بانیان اصلی فناوری هستهای و تسلیحاتی رژیم صهیونیستی
الف) آمریکا:
همکاریهای هستهای بین آمریکا و رژیم صهیونیستی به طور اصولی و سازماندهی شده از سال 1955و در زمان آیزنهاور آغاز شد. در آن زمان آیزنهاور با ارائه "برنامه اتم برای صلح"، همکاری رسمی و گستردهای را با رژیم صهیونیستی آغاز کرد. کانون اصلی همکاری هستهای بین آمریکا و رژیم صهیونیستی را باید در تأسیس مرکز اتمی سورق [سورک] دانست. ساخت این مرکز در اواخر دهه 1950 میلادی به پایان رسید و در سال 1960 به فعالیت پرداخت. مرکز اتمی سورک به دلیل مساعدتی که به رژیم صهیونیستی در جهت تحول در مباحث و تجارب آن کشور در زمینههای هستهای کرده به"لوسآلاموس رژیم صهیونیستی" ملقب شده است. پس از آیزنهاور، جانافکندی ضمن تداوم حمایتها از رژیم صهیونیستی سعی میکرد این رژیم را از دسترسی به سلاحهای اتمی بر حذر دارد. این امر به ویژه پس از همکاری هستهای بین فرانسه و رژیم صهیونیستی و مکاتبات متعدد کندی و بنگوریون نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی شکل جدی به خود گرفت.
ب) فرانسه
پس از تأسیس رژیم صهیونیستی، فرانسه اقدام به همکاریهای دو جانبه با آن کرد. در آن زمان، تصور فرانسه این بود که مصر به جنگ آزادیبخش الجزایر کمک میکند، بنابراین باید به دشمن مصر یعنی رژیم صهیونیستی کمک نمود. با این تفکر فرانسه منبع اصلی ارسال سلاح به رژیم صهیونیستی گردید. سپس همکاری میان دو کشور در زمینههای علمی بهویژه در زمینه پژوهشهای هستهای توسعه و گسترش یافت.
اعلان ملی شدن کانال سوئز از سوی جمال عبدالناصر در 1956 و همکاری رژیم صهیونیستی در جنگ سوئز، روابط هستهای رژیم صهیونیستی و فرانسه را به بهترین شکل فراهم آورد. چالش مصر در برابر دولت فرانسه(موله) این فرصت را در اختیار شیمون پرز قرار داد که اتحاد فرانسه-رژیم صهیونیستی را تقویت کند. در ملاقاتی بین شیمونپرز و بورژه مانوری وزیر دفاع وقت فرانسه، پرز در جواب سؤال وزیر که "آیا رژیم صهیونیستی حاضر است در یک عملیات سهجانبه (فرانسه، انگلستان و رژیم صهیونیستی)که در آن نقش ویژه رژیم صهیونیستی عبور از صحرای سینا است شرکت کند؟" پاسخ داد که تحت شرایطی حاضر به این کار هست و در پاسخ به یکی از دستیارانش که به وی گفت مجاز به دادن قول مشارکت رژیم صهیونیستی در جنگ نیست، پاسخ میدهد که حاضر است سرش را بدهد، اما این فرصت استثنائی را از دست ندهد. در نهایت شیمون پرز موفق گردید که موافقتنامهای را با فرانسه برای ساخت یک رآکتور هستهای در دیمونا در جنوب سرزمین های اشغالی، نهایی کند.
امضای موافقتنامه دیمونا
در 3 اکتبر 1957 موافقتنامه دیمونا طی دو سری اسناد رسمی بین فرانسه و رژیم صهیونیستی به امضاء رسید. حساسترین و محرمانهترین بخش موافقتنامه با فرانسویها، کارخانه بازپروری بود که در اسناد رسمی به آن اشارهای نشده بود. نکته جالب این است که رژیم صهیونیستی در 20 مارس 1957 یعنی تقریباً شش ماه قبل از قرارداد با فرانسویها، بهعنوان بخشی از برنامه اتم برای صلح، قرارداد ساخت رآکتور تحقیقاتی سورک را با ایالات متحده آمریکا امضاء کرده بود. در شرایطی که اولین رآکتور تحقیقاتی تحت پادمان آمریکا هنوز کامل نشده بود، ارائه یک توجیه علمی برای داشتن دومین رآکتور در دست ساخت و بزرگتر آسان نبود. پس از امضاء موافقتنامه، رژیم صهیونیستی با همکاری فرانسه در پشت پرده و پنهانی در منطقه دیمونا در صحرای نقب، اقدام به تأسیس مهمترین و پیشرفتهترین مرکز اتمی خود موسوم به "مرکز اتمی دیمونا" کرد. مذاکرات اصلی را شیمون پرز به عنوان مدیرکل وزارت دفاع انجام داد و خود وی بر احداث آن نظارت کرد. ساخت این مرکز در سال 1958 شروع و در دسامبر 1963 تکمیل شد.
در کنار ساخت راکتور اتمی دیمونا و پس از آن، همکاری فرانسه و رژیم صهیونیستی بر 3 محور استوار بوده است: اول: فرآوری مواد اتمی- در این خصوص شرکتهای خصوصی فرانسوی در کنار تکمیل رآکتور اتمی، شروع به ساخت یک کارخانه مهم استخراج، آنالیز و جداسازی مواد اتمی در زیرزمین دیمونا کردند. مهندسان و تکنسینهای فرانسوی با سرعت بسیار برای سه سال با دستمزدهای کلان مشغول احداث این کارخانه بودند-. دوم: آزمایشهای هستهای- نظیر همکاری دانشمندان فرانسوی و رژیم صهیونیستیی در آزمایشهای اتمی فرانسه در دهه 1960. این آزمایشها بیشتر به منظور توسعه تسلیحات اتمی بود که بعدها شالوده بمبها و کلاهکهای اتمی رژیم صهیونیستی را تشکیل داد-. سوم: ساخت موشکهای زمین به زمین. در سال 1963 رژیم صهیونیستی مبلغ 100 میلیون دلار به شرکت خصوصی فرانسوی دسالت -که در آن زمان در زمره موفقترین شرکتهای موشکسازی دنیا بود- پرداخت کرد. نتیجه این سرمایهگذاری تولید بیست و پنج موشک با برد 500 کیلومتر موسوم به جریکو- 1 بود. این موشکها قادر به حمل کلاهکهای اتمی بودند. بدون تردید فرانسه طی دو دهه 1950 و 1960 بیشترین کمک را در جهت توسعه و تکمیل فناوری هستهای رژیم صهیونیستی کرده است.
مواضع آمریکا در برابر ساخت دیمونا توسط رژیم صهیونیستی
در چارچوب برنامه اتم برای صلح، آمریکا در ازای حق بازدید و نظارت بر تأسیسات هستهای کشورها، به صادرات تجهیزات مورد نیاز و آموزش کارشناسان کشورهای مورد وثوق میپرداخت. دیمونا به کمک فرانسویها در حال ساخت بود و ظاهراً آمریکا حدود 2 سال از آن بیخبر بود، پس از آنکه آمریکا از ساخت دیمونا مطلع گردید، این سؤالات مطرح شد که چرا اینقدر دیر متوجه این موضوع شدهاند و اینکه اهداف رژیم صهیونیستی از ساخت دیمونا چیست؟
در سال 1960 نظر آمریکا در مورد فعالیتهای هستهای رژیم صهیونیستی تغییر کرد. از مقاصد رژیم صهیونیستی تفسیر جدیدی به عمل آمد، مبنی بر اینکه در جهت کسب قابلیت سلاحهای هستهای قرار دارد و اظهارات برگمن اکنون به عنوان بخشی از تلاش رژیم صهیونیستی برای گمراه کردن ایالات متحده قلمداد میشد( اظهاراتی نظیر معرفی اولیه دیمونا به عنوان یک کارخانه نساجی و یا یک ایستگاه پمپاژ (تلمبهزنی)و...). آیزنهاور برای تهیه اطلاعات اولیه در مورد دیمونا کاری انجام نداد و موجب القای این فکر شد که احتمالاً وی دستیابی رژیم صهیونیستی به سلاحهای هستهای را ترجیح داده است.
اما هنگامی که سایر مراجع دولتی در جریان اطلاعات مربوط به دیمونا قرار گرفتند، دولت آیزنهاور برای ایجاد محدودیت در برابر اشاعه، جدی شد. این تصمیم که باید در برابر اشاعه سلاحهای هستهای رژیم صهیونیستی، محدودیت ایجاد کرد، در هفتههای آخر دوره ریاستجمهوری آیزنهاور شکل گرفت. دولت آیزنهاور که تنها چند ماه قبل افتتاح اولین رآکتور تحقیقاتی رژیم صهیونیستی[سورک] را جشن گرفته بود، در مورد دیمونا چیزی نمیدانست و مصمم بود که توضیحات بیشتر و تعهدات محکمتری دریافت کند، از اینرو برنامه هستهای رژیم صهیونیستی به موضوع حساسی میان دو کشور تبدیل شد.
در مقابل بنگوریون سعی میکرد از فشارها بکاهد تا امکان تکمیل زیربنای فیزیکی یک گزینه هسته ای- تسلیحاتی را فراهم نماید. او انجام بازدید توسط پژوهشگران آمریکایی را منوط به این کرد که بازرسی تحت نظارت رژیم صهیونیستی صورت گیرد. آمریکا در پی آن بود که بنگوریون را مجبور به تغییر طرحهای اصلی خود کند و سعی میکرد با قرار دادن دیمونا تحت پوشش پادمانهای بینالمللی یا گشودن آن به روی پژوهشگران خارجی، بر راستیآزمائی تضمینهای بنگوریون پافشاری کند.
جانافکندی و فعالیتهای هستهای رژیم صهیونیستی
بیشترین سختگیریها و اعمال فشارها بر فعالیتهای هستهای رژیم صهیونیستی از سوی جانافکندی اعمال شد. اشاعه سلاحهای هستهای "کابوس نهانی" کندی بود. دلایل ضرورت کنجکاوی در مورد برنامه هستهای رژیم صهیونیستی از نظر آمریکا عبارت بود از :
1) مخالفت ایالات متحده با اشاعه قابلیتهای سلاحهای هستهای طبق قانون کنگره و خطمشی ثابت دولت؛
2) تحصیل سلاحهای هستهای توسط رژیم صهیونیستی در خاورمیانه تبعات خطرناکی به همراه داشت، که مهمترین آنها احتمال استقرار سلاحهای هستهای شوروی(سابق) در خاک همسایگان تحریک شده عرب رژیم صهیونیستی بود.
چند حادثه در اواخر 1962 و نیمه اول 1963 اتفاق افتاد که دیمونا را در اولویت برنامه کاری سیاست خارجی آمریکا قرار داد، از جمله بحران موشکی کوبا. بحران موشکی کوبا در اکتبر 1962 خطرات عصر اتم را برجسته و جان افکندی را در جلوگیری از اشاعه بیشتر سلاحهای هستهای مصممتر نمود. پس از جلسه کاخ سفید در 18 مه 1963 و اسنادی که سیا در مورد برنامه هستهای رژیم صهیونیستی به کندی نشان داد، وی نامهای به بنگوریون نوشت.
هدف نامه تعیین تکلیف جنبه سلاحهای هستهای رژیم صهیونیستی بود، بدون اینکه به درخواست بنگوریون در مورد یک تضمین امنیتی پاسخ داده شود. نکته قابل توجه این بود که کندی در این نامه مخالفت خود را با "قابلیت سلاحهای هستهای رژیم صهیونیستی" اعلام نمود، نه با "اصل سلاحهای هستهای". این اشاره به قابلیت از نظر سیاسی حائز اهمیت است، زیرا مانع از آن میشد که بنگوریون بتواند بین داشتن قابلیت سلاحهای هستهای و داشتن اصل سلاحهای هستهای تفاوت قائل شود.
کندی تلویحاً نارضایتی خود را از هرگونه تلاشی که منجر به توسعه سلاحهای هستهای شود، اعلام کرد و با اشارهای تهدیدآمیز یا هشداردهنده اظهار داشت که: «اگر تصور شود که دولت ایالات متحده قادر نیست اطلاعات موثقی درباره مسئلهای چون فعالیتهای هستهای رژیم صهیونیستی که برای صلح حائز اهمیت حیاتی است بهدست آورد، تعهد و حمایت از امنیت رژیم صهیونیستی در افکار عمومی کشور ما و در غرب بهطور جدی به مخاطره خواهد افتاد.»
از طرف رژیم صهیونیستی، این نامه هم از نظر شکلی و هم از نظر محتوایی تند و حتی بیرحمانه قلمداد شد. بنگوریون در پاسخ به نامه 18 مه کندی تأکید کرد که دیمونا با کمک فرانسویها ساخته میشود، مشروط بر آنکه هدف آن منحصراً صلحآمیز باشد و این تعهد کاملاً الزامآور است. با این حال، تضمین بنگوریون در مورد هدف رآکتور از صراحت لازم برخوردار نبود. او صریحاً فقط با یک بازدید در سال موافقت کرد. مسئله دیگری که بنگوریون با آن موافقت نکرد، مسئله برنامهریزی بازدیدها بود. بنگوریون اصل درخواست کندی را به نحو مطلوبی پاسخ داد، اما از قبول هرگونه تعهدی در مورد جزئیات آن خودداری کرد.
نامه ژوئن1963 و مسئله دیمونا (دیمونا قرار بود در تابستان 1963 شروع به کار کند)، تندترین و صریحترین پیام کندی به بنگوریون بود. علیرغم تلاشهای بنگوریون برای اجتناب از ورود به یک مقابله سرنوشتساز، پاسخ کندی عزم رئیسجمهور را برای مقابله با مسئلهای نشان میداد که به گفته کندی «برای شما یا دولت شما بدون دردسر نیست، همانطور که برای من یا دولت من اینگونه نیست».
کندی برای آنکه بنگوریون را وادار به قبول این شرایط بکند، از مؤثرترین اهرم موجود نزد رئیسجمهور آمریکا در برخورد با رژیم صهیونیستی استفاده کرد. تهدید به اینکه یک پاسخ نامطلوب، تعهد دولت ایالاتمتحده به رژیم صهیونیستی و حمایتش از آنرا به خطر خواهد انداخت.
کندی شرایط پنج گانهای را که مراکز اطلاعاتی ایالات متحده به او پیشنهاد کرده بودند به روشنی توضیح داد. این پنج شرط عبارت بودند از اینکه یک بازدید در ژوئن یا ژوئیه 1963و قبل از مرحله راه اندازی- یعنی پیش از آنکه رآکتور سوختگذاری گردد- انجام شود، یک بازدید در ژوئن 1964 انجام شود، از آن پس، بازدیدها در هر شش ماه یکبار انجام شود، پژوهشگران به تمامی مناطق سایت و تمام بخشهای مجتمع مانند تأسیسات تولید سوخت یا کارخانه جداسازی پلوتونیوم که ممکن است در جای دیگری قرار گرفته باشد، دسترسی داشته باشند، پژوهشگران وقت کافی برای انجام یک بررسی کامل را داشته باشند. درخواست اصلی کندی برای بازدیدهای شش ماه یکبار بود. سوخت رآکتور دیمونا میتوانست هر شش ماه یکبار یا کمتر جابجا شده و متعاقباً برای استحصال پلوتونیوم نوع تسلیحاتی بازپروری شود. اصرار کندی برای بازدیدهای نیم سالانه به همین دلیل بود. جامعه اطلاعاتی آمریکا این شرایط را حداقل شرایط لازم میدانست.
بنگوریون این نامه را نخواند چرا که در 16 ژوئن 1963 ناگهان از سمت خود استعفا کرد. در نتیجه باربور سفیر وقت آمریکا در رژیم صهیونیستی به وزارت امور خارجه متبوع خود پیشنهاد کرد که تحویل نامه تا روشن شدن وضعیت کابینه به تعویق افتد و در آن موقع نامه با عنوان نخستوزیر جدید ارسال شود.
در 5 ژوئیه 1963 تقریباً ده روز پس از آنکه لوی اشکول بهجای بنگوریون نخستوزیر شد، جاناف.کندی در نامهای به اشکول گفت که چنانچه رژیم صهیونیستی به ایالاتمتحده اجازه ندهد که در مورد فعالیتهای هستهایش اطلاعات مؤثقی بدست آورد، تعهد آمریکا به رژیم صهیونیستی و حمایتش از آن میتواند بهطور جدی به مخاطره افتد.
در 19 اوت پس از شش هفته مشورتهای فشرده، اشکول پاسخ خود به کندی را تحویل سفیر وقت آمریکا در رژیم صهیونیستی داد. این پاسخ شامل تکرار تضمینهای بنگوریون در مورد صلحآمیز بودن نوع و هدف رآکتور دیمونا و یادآوری توافق ویژه با فرانسه (تعهد رژیم صهیونیستی نسبت به اهداف صلحآمیز رآکتور )، بود. با توجه به صمیمیت خاص حاکم بر روابط ایالاتمتحده و رژیم صهیونیستی، اشکول با بازدیدهای نمایندگان ایالاتمتحده از سایت رآکتور دیمونا- هرچند کشور دیگری به ساخت آن کمک کرده بود- موافقت کرد. در مورد تاریخ احتمالی شروع این بازدیدها در اینجا نیز اشکول از رهیافت بنگوریون تبعیت کرد و اعلام نمود که اواخر 1963 زمان مناسبی برای اولین بازدید خواهد بود. در مورد چرخه سوخت رآکتور نیز گفته شد اورانیومی که قرار است استفاده شود متعلق به فرانسه است و کاملاً توسط دولت فرانسه کنترل میشود و پس از مصرف باید به آن کشور بازگردانده شود.
اشکول در اعلام موافقت خود با این موضوع که اولین بازدید قبل از مرحله راهاندازی انجام شود صریح بود، اما در مورد تعداد بازدیدهای بعدی صراحت نداشت. اشکول در پاسخ به انجام بازدیدهای شش ماه یکبار آمریکا از دیمونا بدون آنکه صریحاً به درخواست او اعتراض کند، این حساسترین مسئله را مبهم باقی گذاشت. اشکول مجبور شد برنامهای را بپذیرد که هم به معنی نقض حاکمیت رژیم صهیونیستی بود و هم به معنی عدم برخورد صادقانه با ایالات متحده، برنامهای که منجر به یک تعهد فریبکارانه شد. از اینرو رژیم صهیونیستی بیش از پیش به سمت ناشفافی هستهای لغزید. دولت ایالات متحده بر این اعتقاد بود که تنها یک نظام بازدید سرزده میتواند فعالیت هستهای رژیم صهیونیستی را خنثی کند. رژیم صهیونیستی هرگز با مقررات چهارگانه کندی که در نامه 5 ژوئیه خود به آنها اشاره کرده بود، موافقت نکرد. در واقع اشکول تنها به یک مورد در رابطه با زمان اولین بازدید پاسخ صریح داد و مؤدبانه از سایر موارد طفره رفت.
آمریکا نگران بود که دستیابی رژیم صهیونیستی به سلاحهای هستهای برای ایالات متحده تبعات جهانی به همراه داشته باشد. همانطور که ذکر شد در بهار و تابستان 1963 کندی در رابطه با دیمونا هماهنگترین فشارها تا آن زمان را بر رژیم صهیونیستی وارد کرد. در بهار 1963 کاخ سفید در پی موافقتنامههایی برای محدود کردن تسلیحات بود تا از ورود سلاحهای هستهای و موشکهای بالستیک به خاورمیانه جلوگیری کند. در این زمان بنگوریون چون گذشته حاضر نبود بر سر دیمونا با رئیسجمهور آمریکا وارد یک مقابله سرنوشتساز شود. او نمیتوانست شرایط کندی را برای بازدیدهای شش ماه یکبار آمریکا از دیمونا بپذیرد، بنابراین وقتکشی میکرد. این وقتکشی مؤثر واقع گردید چرا که مدتی پس از استعفای بنگوریون و در زمان نخستوزیری لوی اشکول، رئیسجمهور جان اف. کندی در 22 نوامبر 1963 ترور گردید.
اینکه دلیل اصلی کنارهگیری ناگهانی بنگوریون در 16 ژوئن1963 چه بوده و چرا پس از مدتی(حدوداً شش ماه بعد) کندی به قتل میرسد، هنوز جواب کاملاً روشن و واضحی ندارد.
پس از ترور کندی سیاست عدم اشاعه وی توسط معاونش لیندون جانسون پیگیری شد. انتقال قدرت از کندی به جانسون ماهیت و کار ویژه بازدیدها را تا حد زیادی تغییر داد. در دوره پنج ساله جانسون- اشکول، رژیم صهیونیستی هرگز با بازدیدهای سالی دو بار موافقت نکرد و همواره دلایلی پیدا میکرد تا مانع از انجام این بازدیدها شود. در نتیجه فاصله میان بازدیدها به یک سال یا بیشتر میرسید. ضوابط پیشنهادی کندی هرگز مورد مخالفت صریح اشکول قرار نگرفتند، اما تا زمانی که به اجرا درآمدند، هم از نظر شکل و هم نظر محتوایی تحلیل رفتند. الگوی اساسی که در مذاکرات مربوط به بازدیدهای 1964 و 1965 بنا نهاده شد، در سالهای بعد نیز تکرار شد. همواره یکسری تأخیرهای طولانی وجود داشت که به سیاستهای داخلی رژیم صهیونیستی و ضرورت حفظ محرمانگی نسبت داده میشد. اشکول با درخواست آمریکا برای بازدیدهای سالی دو بار صریحاً مخالفت نکرد، اما فاصله میان بازدیدها به بهانههای مختلف همواره یکسال یا بیشتر بود.
سؤالات:
• آیا اگر جاناف کندی در رأس قدرت باقی میماند و ترور نمیشد، برای رژیم صهیونیستی امکان پیگیری و به نتیجه رساندن برنامه تسلیحات هستهای که با کمک فرانسه به راه انداخته بود، وجود داشت؟
• آیا ترور رئیسجمهور جاناف.کندی توسط صهیونیستها و در راستای رفع مانع از سر راه دستیابی رژیم صهیونیستی به "گزینهای برای روز مبادا" و ارتقای امنیت این رژیم، برنامهریزی و اجرا شد؟
• آیا دستیابی به تسلیحات هستهای و ارتقای امنیت آنقدر ارزش داشت که سران رژیم صهیونیستی ریسک ترور کندی و تبعات بعدی ناشی از افشای احتمالی آن را بپذیرند؟
• آیا سازمانهایی نظیر موساد و زیرشاخههای آن امکان برنامه ریزی و اجرای این ترور را داشتند؟
• آیا اگر روشن گردد که مقامات رژیم صهیونیستی به خاطر دستیابی به تسلیحات هستهای، جانافکندی را ترور کردهاند، افکار عمومی در آمریکا روابط ویژه آمریکا- رژیم صهیونیستی را تحمل خواهد کرد؟ و...
بدون شک برخی از مقامات رژیم صهیونیستی از جمله شخص شیمون پرز که در دستیابی به تسلیحات هستهای نقش اساسی داشته و هنوز زنده است، پاسخ این سؤالات را به خوبی میدانند و باید پیش از مرگ برای پاسخگوئی صادقانه- و نه فریبکارانه- به افکار عمومی آمریکا و جهان فراخوانده شوند.
4358321
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
مهمترین اخبار سیاسی
سیاسی
«باشگاه خبرنگاران» مشاور عالی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گفت: شهید حجازی دارای سبک فرماندهی بود و به زیر ساختها عمق بخشی کرد.
سیاسی
«باشگاه خبرنگاران» رئیس جمهور گفت: به همه مسئولان اعلام کردهام که مطلقا به فساد و مفسد رحم نخواهد شد و در این زمینه اقداماتی را هم انجام دادهایم.
سیاسی
«باشگاه خبرنگاران» نماینده دائم ایران در سازمان ملل گفت: تنها راه عملی برای بازگرداندن صلح به منطقه این است که شورای امنیت اسرائیل را مجبور به توقف جنگ در غزه کند.
سیاسی
«باشگاه خبرنگاران» رئیس جمهور در پیامی درگذشت مرحومه حاجیه خانم معصومه حائری، فرزند گرامی آیتالله شیخ مرتضی حائری و همسر بزرگوار شهید گرانقدر آیتالله سیدمصطفی خمینی را به بیت محترم امام (ره) و خاندان معزز این بانوی مومنه تسلیت گفت.
سیاسی
«باشگاه خبرنگاران» وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح برای شرکت در اجلاس وزرای دفاع عضو شانگهای وارد قزاقستان شد.
سیاسی
«باشگاه خبرنگاران» امیر سرتیپ آشتیانی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح به منظور شرکت در اجلاس وزرای دفاع عضو شانگهای وارد آستانه پایتخت قزاقستان شد.
سیاسی
«باشگاه خبرنگاران» رئیس جمهور با حضور در بخشهایی از مناطق ۱۷ و ۱۸ تهران و استماع مشکلات این منطقه در زمینههای درمانی، آموزشی و بافت فرسوده، دستوراتی را برای رفع این موانع صادر کرد.
سیاسی
«باشگاه خبرنگاران» رئیس جمهور با حضور در منزل شهید علی آقابابایی از شهدای حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق، با خانواده این شهید دیدار و گفتگو کرد.
سیاسی
«باشگاه خبرنگاران» رئیس جمهور ضمن بازدید از طرح توسعه بیمارستان شهدای یافتآباد، در جریان آخرین وضعیت این طرح و موانع و مشکلات پیش روی تکمیل آن قرار گرفت.
سیاسی
«باشگاه خبرنگاران» سفیر و نماینده ایران نزد سازمانهای بین المللی در ژنو گفت: چندجانبهگرایی و دیپلماسی ستونهای اساسی برای تقویت صلح و حفظ اصول مندرج در منشور سازمان ملل متحد و قوانین بینالمللی هستند.