گوناگون 10:47 - 10 تیر 1394
اسماعیل رمضانی:خان هشتم، حکایت یک شب سرد زمستانی است که «سورتِ سرمای دی بیدادها می‌کرد» اما سرپناهی که شاعر یافته بود، کانون گرمی بود «از نَفس‌ها، دودها، دم‌ها، از سماور، از چراغ، از کپّه آتش؛ از دَمِ انبوهِ آدم‌ها»؛

قهوه‌خانه‌ای که در آن مَردِ نَقّال، آتشین پیغام با صدایی گرم و نایی گرم و سکوتی ساکت و گیرا مثل نقطه‌ای در مرکز جنجال قرار داشت و «همگنان خاموش، گرد بر گردش، بکردار صدف بر گرد مروارید، پای تا سرگوش» بودند تا در حکایتی ناب بشنوند چگونه پهلوان هفت‌خان، طعمه دام و دهان خان هشتم شد.

مهدی اخوان‌ثالث، یک‌سال بعد از سرودن این شعر در دی‌ماه 1346، سروده دیگری دارد به نام «آدمک» که روایت دیگری است از همان قهوه‌خانه کذایی، باز هم در یک شب سرد زمستانی اما این بار «سال دیگر، یا نمی‌دانم کدامین سال از کدامین قرن». حالا دیگر آن «راستگو نقال» در سکنجی «سوت و کور و سرد و افسرده» نشسته است و آنکه اکنون نقل می‌گوید «گرگ روبه طرفه طراری است افسونکار » که از درون «جعبه جادوی فرنگ آورد» مشغول فریبکاری است. حالا دیگر «جعبه ی جادوی طرّار فرنگان» [بخوانید: تلویزیون] جای نقال را گرفته و سعی می‌کند به همه بفهماند که «بچه‌ها جان بچه‌های خوب! پهلوان زنده را عشق ست. بشنوید از ما، گذشته مرد، حال را، آینده را عشق است.» و حتی اگر چه آن انبوه خلق از فریبکاری آن حرافک جادو خبر دارند اما همچنان بر گرد آن «پر فن جعبه جادو» - که گویی دزد دین و دنیاشان است- حلقه زده‌اند و هوش و گوش‌شان با اوست.

هیچ شاعری چونان مهدی اخوان ثالث نتوانسته است در چنین فضای شاعرانه‌ای ورود یک تکنولوژی ارتباطی جدید به یک جامعه سنتی و تأثیرات آن بر ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی را به تصویر کشیده و در فشرده‌ترین و ابتکاری‌ترین واژگان و اصطلاحات زبانی، دنیایی از معنا را محصور کند و حتی نشان دهد که چگونه فن آورانه، سوار بر یک تکنولوژی جدید ارتباطی می‌توان یک آدمک (بعد از انقلاب اخوان در مصاحبه‌ای اعلام کرد که منظورش از آدمک محمدرضا شاه پهلوی بوده است) را به جای رستم دستان و سهراب دلاور جا زد. اکنون از روزگار پر شر و شور دهه40 بسی گذشته است. تلویزیون؛ همان «جعبه جادوی فرنگ آورد» دیگر نقال بی‌چون و چرای خانه و کاشانه ماست. از پنجره آن به دنیا می‌نگریم و قصه‌هایش گرم‌کننده محفل ما شده است.

با «ماه عسل»اش گریه می‌کنیم و با «پایتخت» و «خندوانه»‌اش لبخند می‌زنیم. همگام با همه مردم و همراه با همه مسئولان زل می‌زنیم به قابی از تصویر که مخرج مشترک وفاق ما با یکدیگر است. اما دریغ از کانون و محفلی که از نَفس‌ها، دودها، دم‌ها، از سماور، از چراغ، از کپّه آتش و از دَمِ انبوهِ آدم‌ها گرم و روشن شده باشد.


6672359
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است