گوناگون 07:30 - 02 دی 1393
داشت با بچه ها بازی می کرد. یازده دوازده سال بیشتر نداشت. زن دایی صدایشان کرد: ناهار حاضر است. همه گرسنه شان بود و زود سر سفره نشستند.

تا چادرت را سر نکنی، غذا نمی خورم!

 

سرویس مقاومت جام نیوز:

 

داشت با بچه ها بازی می کرد. یازده دوازده سال بیشتر نداشت. زن دایی صدایشان کرد: ناهار حاضر است. همه گرسنه شان بود و زود سر سفره نشستند. اما محمد علی دست به غذا نمی زد.

 

زن دایی تعجب کرد. گفت: مگر گرسنه نیستی؟

 

محمد علی سرش پایین بود. گفت:«می توانم خواهشی از شما بکنم؟ می شود چادرتان را سرتان کنید؟!» زن دایی از این که دید بچه ای با این سن، به این مسائل توجه دارد خوشحال شد. زود چادرش را سر کرد تا محمد علی بنشیند و راحت ناهارش را بخورد.

 

 


5469097
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است