نگاهم به دماسنج ماشین افتاد. اشارهای به آن کردم و گفتم «بله٬ زده ۴۱ درجه است!». نگاهی عاقل اندر سفیه بر من انداخت و با لحنی اعتراضی گفت: «آقا٬ چی میگی؟! ۴۱ درجه کدومه؟! دروغ میگویند! الان حداقل ۵۰ درجه است! اما اینها عمداً دمای هوا رو پایینتر اعلام میکنند تا مجبور نشوند ادارات دولتی و مدارس رو تعطیل کنند! میخواهند مثل برده از مردم بدبخت کار بکشند و جیبهای خودشان رو پُر کنند و....!» صبر کردم تا صحبتهایش تمام بشود و بعد به شوخی پرسیدم «یعنی دماسنج ماشین شما هم مامور حکومت است و عمداً به شما دروغ میگوید که هوا چند درجه است؟» کمی تامل کرد تا پاسخ مناسبی پیدا کند و بعد گفت «راستش انقدر از "اینها" دروغ شنیدیم که دیگه به همه چیز شک میکنیم».
چنین رویکردی مصداق واکنش کودکانه - و توجیه نمودن آن است - که در تمام سطوح جامعه ما رواج دارد. یعنی ما «آگاهیم» که رفتارمان - یا موضعمان- صرفاً یک «واکنش» منفی است و بر هیچ تحلیل و استدلالی استوار نیست٬ اما همچنان از بیان و انتشار آن دریغ نمیکنیم چرا که چنین «واکنش»ی را «حق» خودمان در برابر ناکارآمدیهای «مسئولین» و مسائل کشور میدانیم.
مهم نیست که موضوع «دمای هوا» یا «ژئوپلیتیک» منطقه یا امدادرسانی «جمعیت هلال احمر» پس از وقوع یک زلزله باشد. مهم فقط این است که هر اطلاعات یا آمار یا تحلیلی که از سوی مسئولین سیاسی یا نهادهای دولتی یا رسانههای رسمی به ما میرسد را بلافاصله نفی کنیم و «فریب» و «دسیسه» بخوانیم و موضعی بر خلاف آن بگیرم.
طبیعتاً با چنین روندی٬ «عقلانیت» و «منطق» و «استدلال» و «انتقاد سازنده» و «مطالبهگری» و «مسئولیت شهروندی» در جامعه٬ به تدریج جای خود را به بازار «شایعات» و «کلیشهها» و «نظریههای توطئه» و «اخبار غلط» و «پراکندگی افکار» و «کمپینهای شعاری» و «کارشکنیهای مُخرب» میدهد.
اینچنین است که مثلاً در حین یک بحران طبیعی که «اطلاعرسانی دقیق» و «امدادرسانی تخصصی» تعیینکنندهی مرگ و زندگی برای هزاران قربانی حادثه است٬ عدهای در شبکههای اجتماعی کمپین «تحریم جمعیت هلال احمر» راه اندازی میکنند و از شهروندان میخواهند تا از توجه کردن به رسانههای رسمی و پیروی از راهنماییهای آنها برای کمکرسانی خودداری کنند تا مبادا کمکهایشان به جای زلزلهزدگان ایرانی به سوی مردم سوریه و بحرین و عراق برود!
«شکاک» بودن نسبت به نهادهای قدرت و عملکردشان و طلب «شفافیت» و «گزارشدهی» و «مسئولیتپذیری» از سوی آنها٬ نشانهی بلوغ سیاسی و اجتماعی یک جامعه است. اما این «شکاکی بالغانه» با بیاعتمادی لجوجانه و کودکانه فاصلهی بسیار دارد. یک جامعهی بالغ برای اینکه قادر باشد به سمت «شفافیت» و «نظارت» هر چه بیشتر حرکت کند٬ نمیتواند «همهی » مسئولین سیاسی و نهادهای دولتی و رسانههای رسمی و مراکز آماری موجود در کشور را «دروغگو» و «فریبکار» و «توطئهگر» بخواند و رشتههای اعتماد و همکاریاش را با آنها به طور کامل قطع کند. هرگونه «سازندگی» به حداقلی از اعتماد و همکاری نیاز دارد و هیچ تمدنی تا کنون بر پایهی شایعه و کلیشه و توهم توطئه استوار نمانده.
9545147