به این دو گزینه میشود مثالهای دیگری اضافه کرد؛ آدمهایی که عملا شغل مشخصی ندارند اما با کلیدواژه «کار آزاد دارم»، به همه دروغ میگویند؛ یا کاسبها و مدیران شرکتهایی که برای فرار از مالیات، همیشه مدعی ضرر هستند. آدمهایی هم هستند که برای وارد کردن دیگران به شراکت یا گرفتن وام از بانکها، طرح و زمینه کاریشان را پرسود و با آیندهای روشن نشان میدهند. نمونههای خاصی هم میشود مثال زد که یکشبه و با رانت به ثروت میرسند و همزمان، سعی میکنند با برنامههای پیچیده و گسترده رسانهای، برای خودشان گذشتهای پرشور و معتبر دست و پا کنند.
این قبیل آدمها، اغلب به راستترین شیوهها، بیشترین دروغها را میگویند و برای تکتک آنها دلیل و مصلحتی لحاظ میکنند. هرچند که دیر یا زود، دستشان رو میشود و نقل گفتوگوهای ما مردمان عادی میشوند که شاید خودمان هم بهصورت روزمره دروغ میگوییم یا لااقل راستش را نمیگوییم؛ دروغهایی که اغلب با توجه به کوچکبودن دایره زندگی و تأثیرگذاری ما، کمتر رسانهای و نقل مجالس دیگران میشوند. اما خودمان میدانیم که چه کردهایم و چه گفتهایم و برایش دلیل و مصلحتی دست و پا میکنیم. مثال ساده و غیرمنتظره آن خبری است که از یک کارآفرین در رسانههای معتبر ایرانی منتشر میشود: «یک زن در روستایی دورافتاده با استفاده از وام اشتغالزایی کمیته امداد، مزرعه پرورش الاغ با 150رأس حیوان راهاندازی کرده و زمینه اشتغالزایی برای روستاییان را فراهم کرده است». خبر آنقدر خاص است که پیگیرش شویم، یک پیگیری ساده با جهادکشاورزی استان یزد که پاسخی غیرمنتظره بهدنبال دارد. اصل خبر دروغ نیست اما درست هم نیست. کارشناسی که پاسخ میدهد، میگوید یک مزرعه کوچک بدون مجوز را با استفاده از قدرت رسانهها بزرگ جلوه دادهاند که بهواسطه آن، مجوز و وام کلان و ارزان بگیرند. ماجرای دروغهای بزرگ از همینجاها شروع میشود. به قول قدیمیها تخممرغ دزد شترمرغ دزد میشود.
8671292