گوناگون 16:01 - 17 بهمن 1392
نگاهی به آخرین ساخته‌ی ابراهیم حاتمی کیا به بهانه‌ی اکران در جشنواره‌ی فیلم فجر 32
بولتن نیوز چرا «چ»؟
«چ» روایت دوشبانه روز حضور دکتر چمران(فریبرز عرب نیا) درمقام نماینده‌ی دولت به اتفاق تیمسار فلاحی (سعید راد) و ... درپاوه کردستان است. دکتر وقتی می رسد که شهر در آستانه سقوط است. اصغر وصالی(بابک حمیدیان) فرمانده نیروهای پاسدار با تعدادی رزمنده، تنها حافظان مردم دربرابر هجوم سرتا پا مسلح ضدانقلاب به سرکردگی دکتر عنایت(مهدی سلطانی) است و ...

گروه فرهنگ و هنر-سیّدعلیرضا کیانپور، چندی پیش در اوایل آذرماه، هنگامی که دکتر روحانی برای ارائه‌ی عملکرد دولت«تدبیر و امید» پس از یکصد روز کاری به تلوزیون آمد، شبکه‌ی تهران، اقدام به پخش یکی از بهترین آثار سینمای دفاع مقدس کشورمان، یعنی «آژانس شیشه­ ای» فیلم تاثیرگذار ابراهیم حاتمی کیا کرد و این بازپخش بهانه ای شد برای پرداختن به ابعاد ارزشمند فنّی این اثر ماندگار سینمای ایران.

به گزارش بولتن نیوز، بازی روزگار بار دیگر موجب وقوع نوعی هم­زمانی پخش سخنان آقای روحانی و اکران «چ» فیلم جدید حاتمی­ کیا گردید که البته بی شک بازیگران این بازی نه رئیس جمهور محترم بودند و نه ابراهیم حاتمی کیای سینماگر. درحقیقت این بازی بیشتر با بنده‌ی نگارنده صورت گرفته که در چنین روزی بلیت تماشای«چ» را در اختیار داشتم و پس از مدت ها انتظار برای دیدن فیلمی جدید از حاتمی کیا، شب گذشته و باوجود مصائب شیرین جشنواره‌ی سی و دوم فجر و زمستان زیبای این روزهای تهران، راهی "اریکه‌ی ایرانیان" شدم.



«چ» همان طور که انتظار می رفت، فیلمی پرحاشیه بود و این حواشی جنجالی، همزمان با کلیدخوردن فیلم، کلیدخورد و تا به امروز که حاتمی کیا فیلمش را به جشنواره آورده و درمصاحبه های مطبوعاتی این ور و آن ور به صحبت از «چ»، دکترچمران، "روح خمینی" و ... می پردازد، ادامه یافته است. حاشیه هایی که این بار چندان هم دور از مرکز و محور اهمیت قرارندارند و بعضی از آن ها اتفاقاً مهم تر از متن «چ» قابل بررسی اند. برای نمونه وقتی اخبار عجیب غریب دعواهای حاتمی کیا و عرب نیا را می خوانیم، متوجه می شویم که چگونه حاشیه می تواند متن را تحت تاثیرقرار داده و مسیر به منزل نشستنش را ناهموار سازد.

درخلاصه‌ی داستان فیلم جدید حاتمی کیا، آمده: «چ» روایت دوشبانه روز حضور دکتر چمران(فریبرز عرب نیا) درمقام نماینده‌ی دولت به اتفاق تیمسار فلاحی(سعید راد) و ... درپاوه کردستان است. دکتر وقتی می رسد که شهر در آستانه سقوط است. اصغر وصالی(بابک حمیدیان) فرمانده نیروهای پاسدار با تعدادی رزمنده، تنها حافظان مردم دربرابر هجوم سرتا پا مسلح ضد انقلاب به سرکردگی دکتر عنایت(مهدی سلطانی) است و ... . این یعنی برخلاف انتقادهای وارده به فیلم از این منظر که «چ» نتوانسته حق مطلب درباره‌ی دکترچمران را ادا کند، به نظر می رسد اصلاً قرار نبوده چنین کاری بکند!

ازسویی عده ای نیز چنین انتقاد کرده اند که با این همه ازهمین منظر نیز فیلم دچار نوعی دوگانگی و تناقض در پرداخت داستانی و روایت پردازی است. چراکه درعین حال که زمان فیلم درهمین دو روز خلاصه شده، حاتمی کیا در صحنه هایی کوتاه که در اواسط فیلم و نیز درعنوان بندی پایانی به نمایش می گذارد، تصاویری ویدئویی از خانواده‌ی دکترچمران درکنار ساحلی ناشناس را به نمایش می گذارد تا به ابعادی از متفاوت از زندگی دکترچمران نزدیک شود که این انتقاد نیز از سرکم توجهی و بی دانشی است. درحقیقت آن چه در این تصاویر ویدئویی دیده می شود، به هیچ وجه بخشی از واقعیات زندگی شخصی چمران نیست؛ بلکه تصاویری بیشتر خیالی و کمتر واقعی از خاطرات چمران است که گویی در ذهن او مرور می شوند و آن جا که او کاست را از دوربین بیرون آورده و تمام نوار را تکه تکه می کند، نیز بیشتر به مثابه‌ی تصویری نمادی از درگیری روانی و درونی و شخصیتی چمران با خود و زندگی شخصی اش است، تا بازگوکننده‌ی بخشی از زندگی او به شکل اسنادی. چیزی که به روشنی پیداست این تصاویر اتفاقاً بر روی جنبه‌ی اسنادی فیلم و سینما تکیه نکرده و همین ناشناس بودن، فضا، زمان و مکان تصاویر اثبات این ادعاست.



با این همه «چ» حتماً فیلمی است درباره‌ی شهیدچمران و این انتخاب حاتمی کیا بوده که با نمایش این دو شبانه روز از زندگی پرفراز و نشیب این اسطوره‌ی قهرمان، فیلم شهیدچمرانش را بسازد و با این تفاسیر اگر بخواهیم منصفانه به قضاوت نتیجه‌ی کار حاتمی کیا بنشینیم باید بگوییم که تجربه‌ی «چ» تجربه ای ناموفق بوده است.

حاتمی کیا از معدود سینماگران ایرانی است که به معنای دقیق کلمه فیلم هایش"قهرمان" دارند و با مرور آثار او در دو سه دهه‌ی اخیر به تعداد زیادی از این قهرمانان برمی خوریم که بعضی هاشان نه تنها بار فیلم خودشان را به دوش کشیده اند، بلکه حتی در سینمای کشور ماندگار شده اند و خاطر شده اند. این درشرایطی است که «چ» اولین فیلم حاتمی کیاست که به طور اختصاری به نام شخصی خاص ارجاع می دهد و اتفاقاً نام فیلمی که "حاج کاظم" قهرمانش بود، نه تنها "حاج کاظم"، "ح" یا "ک" نبود، بلکه "آژانس شیشه ای" بود و نمونه های دیگر نیز بی شک نیاز به یادآوری نیستند.

اما این بار ما اسمی خاص در عنوان فیلم حاتمی کیا طرفیم که اگرچه به اختصار درآمده، اما وقتی با یک چنین انتخابی از سوی کارگردانی قهرمان ساز همچون حاتمی کیا روبروییم و از آن مهم تر وقتی این حرف اختصاری به شخصیتی فوق جذاب همچون شهیددکترمصطفی چمران مربوط می شود، انتظارها برای دیدن شخصیتی ماندگار به اوج خود می رسد اما پس از پایان فیلم چه چیزی در جواب این انتظار می بینیم. به راستی، هیچ!

شاید پُربیراه نباشد اگر بگوییم بحث درباره‌ی فیلم جدید حاتمی کیا، یعنی بحث درباره‌ی شخصیت شهیدچمرانی که فریبرز عرب نیا بازی اش کرده و نیز اشتباه نیست اگر بگوییم، با آن که عرب نیا اصلاً بد بازی نکرده، اما شخصیت دکترچمران اصلاً خوب از آب بیرون نیامده و درحقیقت با آن که عرب نیا بازی بدی ارائه نداده، اما به هیج وجه بازی خوب و خاصی نیز نشان نمی دهد و نیز چندان گزاف نیست اگر بگوییم که او در طول فیلم چندان کاری از او سر نمی زند.



چمرانِ حاتمی کیا که بهتر است او را همان«چ» بنامیم تا شهیدچمران، شخصیتی است، مردد، بیش از حدصلح جو و برخلاف انتظار زیادی آرام. «چ» شخصیتی است بیش از حد دورن گرا که گاهی این درون گرایی شبیه به نوعی افسردگی جلوه می کند. «چ» حاتمی کیا که در اکثر صحنه ها در مرکز کادر تصویر شده، نقش فرعی را در تصمیم گیری ها و پیشبرد داستان به عهده دارد و در طول این 2 شبانه روز جز یک بار، کاری که از قهرمانی همچون چمران در آن شرایط انتظار می رود، انجام نمی دهد. «چ» که دربخش های پایانی فیلم، ازسوی اصروصالی، فرمانده‌ی جوان و بیش از حد پرشور و نشاطی که بابک حمیدیان بازی اش کرده، برخلاف انتظار، چمرانِ بازرگان است تا چمرانِ خمینی، در اکثر دقایق فیلم منفعلانه این سو و آن سو می رود و جز در انتهای فیلم که اقدام برای سرک کشیدن به سنگر دشمن، با لباس مبدل و از راهی مخفی به میان دشمن می رود و یک جا با کمک یکی از یارانش با گچ بر روی زمین محل فرود بالگرد را نقاشی می کند(!)، تقریباً کار مهم دیگری انجام نمی دهد. متاسفانه «چ» حتی دوست داشتنی هم نشده و این سکوت طولانی و انفعال بیش از حدش، کمکی به برساختن چهره ای مظلوم درذهن مخاطب نکرده است.

البته فیلم جدید حاتمی کیا از نکات مثبتی نیز برخوردار است که نمی توان نادیده گرفت. اساساً «چ» در اجرا فیلم موفقی است و این توفیق در مسائل تکنیکی نسبت به مسائل مفهومی بیشتر به چشم می آید. درحقیقت همان طور که ضمناً اشاره شد، ایراداتی که درشخصیت محوری فیلم وجود دارد، بیش از آن که به اجرای شخصیت توسط بازیگر مربوط باشد، به تحلیل و رویکرد نویسنده و کارگردان اثر درباره‌ی پرداخت شخصیت بازمی گردد و اتفاقاً این ایرادات به نظر ناخواسته و سهوی نیز نمی رسند و گویا به تصمیم کارگردان و نویسنده‌ی «چ» این گونه شده اند.



اما آن چه به اجرای فیلم بازمی گردد، از تصویربرداری و بازی بازیگران تا تدوین و بیش از همه جلوه های ویژه‌ی فیلم به راستی درسطح قابل قبولی قرار گرفته و با دقت چیده شده است. مطمئناً آن چه توسط جلوه های ویژه به «چ» افزوده شده، اگر نگوییم در سینمای ایران بی سابقه است، بی شک اتفاقی کم سابقه و ارزشمند است و نقطه‌ی اوج آن نیز بازمی گردد به سکانس مربوط به سقوط بالگرد هوانیروز که درلحظاتی تماشاچی را بر صندلی میخکوب می کند.

همچنین فیلم با استفاده و رعایت اصول هالیوودی فیلم اکشن به برخی از اتفاقات کمتر تجربه شده‌ی سینمای دفاع مقدس نزدیک شده و برای نمونه در سکانسی که دعوا و کدروتی شخصی به درگیری یاران چمران و چنددستگی آنان می انجامد، حاتمی کیا توانسته با استفاده از همین تکنیک های سینمایی، تفاوت خودش به عنوان هنرمندی متعهد و مسلمان را با سینماگرهالیوودی در نتیجه گیری مفهومی سکانس که با صدای اذان و توجه دادن به آن، بار دیگر اتحاد را به سنگر یاران بازمی گرداند، مشخص کند و این درشرایطی است که بر روی دیوار پشت سر این یاران نوشته شده: "واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لافرقوا"!



به بیان دیگر روند «گره افکنی-اوج-تعلیق و پایان خوش» به عنوان یکی از فرمول های سینمایی که همیشه جواب داده و معمولاً در سکانس های میانی فیلم برای وصل دو قطعه‌ی فیلم به یکدیگر یا عبور از فصلی از فیلم به فصل بعدی استفاده می شود در سکانس یادشده به شیوه ای کلاسیک بازسازی شده و با آن که در نگاه اول به نظر می رسد، این سکانس کاملاً اضافه بوده و با حذف آن از فیلم اتفاقی رخ نمی دهد، در ادامه متوجه می شویم، قرار است بعد از این سکانس فصلی جدید از فیلم آغاز شده و فصل کهنه، پیش از این سکانس به پایان رسیده است.



یکی از انتقادهایی که معمولاً به سینمای حاتمی کیا ازسوی برخی از منتقدان وارد می آمده، این بوده که فیلم های او گاهی از چارچوب فیلم سینمایی به عنوان اثری هنری خارج شده و تبدیل به بیان نامه ای سیاسی می شوند. این ایراد حتی به درخشان ترین آثار حاتمی کیا، همچون «آژانس شیشه ای» نیز وارد است. با این ها آن چه به این معنی در «چ» اتفاق می افتد، بسیار شور تر از نمونه های قبلی است و قراردادن شعارهای روز در دهان شخصیت هایی که در اواخر دهه‌ی پنجاه و در اوج فضای سیاسی سال های انقلاب نفس می کشند، کار را خراب تر از خراب می کند. به بیان دیگر این درست است که زدن حرف های دوپهلو وسیاسی در آن سال ها و به خصوص در آن فضای ملتهب پاوه و کردستان، از سوی شخصیت های فیلم چندان دور از حقیقت نیست اما وظیفه‌ی نویسنده و کارگردان است که با تلطیف این شعارهای سیاسی از بار منفی آن بکاهند نه آن که برعکس با قرار دادن شعارهای مد امروز به جای شعارهای سیاسی آن زمان، فضا را بیش از پیش نامفهوم سازند.

به طورکلی درخصوص دیالوگ نویسی «چ» باید بگوییم که کمی شعاری و دربعضی مواقع لوس از کار درآمده است. درجای جای فیلم شاهد این هستیم که دو نفر، خیره در چشم های یکدیگر حرف های قلمبه می زنند و بعد با قدرتی قهرمانانه یکدیکر ر ا در بغل هم له می کنند و این اتفاقات در شرایطی رخ می دهد که معمولاً این دیالوگ ها فاقد دیالکتیک حداقلی گفتگوهای روزمره است. 

این ایراد در «چ» تا آنجا پیش می رود که حاتمی کیا دیگر فراموش می کند که در آثار قبلی اش، شعارهای سیاسی را چگونه لابه لای دیالوگ های معمولی و ملموس در دهان شخصیت ها قرار می داده و در این جا حتی به جای شخصیت پردازی نیز شعار سیاسی می دهد. مثلاً در ابتدای فیلم و درمسیر کوهستانی، آنجا که یکی از رزمندگان می خواهد حیوان زخمی را خلاص کند، چمران مانع او شده و می گوید «مگر تو خلقش کردی» و ادامه می دهد«کشتن کار ما نیست». این مورد البته به غیر از ایراد مورد بحث، مثالی خوبی برای ایراد شخصیت پردازی «چ» نیز هست. به بیان دیگر همان طور که گفته شد، چمرانِ حاتمی کیا که از کشتن یک خر زخمی طفره می رود، همان شهیدچمرانی چریکی است که به خاطر فعالیت های چریکی اش و نیز به دلیل قرابت این فعالیت ها با چه گوارا، پزشک آزادی خواه آرژانتینی و دوست صمیمی و یاور فیدل کاسترو، «چ» نامیده می شود. این درشرایطی است که هر بچه مدرسه ای عشق فیلمی هم می داند که باید حیوان زخمی را خلاص کرد.



نکته این جاست که حاتمی کیا با معرفی این چنینی شخصیتش می خواهد بر وجه متفاوت بودن او تاکیدکند. اما همان طور که هیچ کس متوجه نمی شود، معنای این تفاوت چیست و مثلاً چرا کسی نمی خواهد خر زخمی را خلاص کند، گویا خود حاتمی کیا نیز دقیقاً نمی داند چرا «چ»اش خر زخمی را خلاص نکرد و آن چنان که از حواشی مربوط به دعواها و اختلاف نظرهای حاتمی کیا و عرب نیا، عایدمان می شود، به نظر می رسد که حتی عرب نیا، بازیگر نقش «چ» نیز نمی داند چرا در آن صحنه، آن خر زخمی بی نوا را خلاص نکرد: سوالی که بی شک حتی خود خر زخمی نیز پاسخی برایش ندارد!


2921615
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است