خبرگزاری فارس - علی حیدری ؛ شامگاه جمعه بود و مشغول تهیه و ارسال اخبار بودم که ایمیلی از یکی از دوستان خوب کُرد حالم را دگرگون کرد. خبری کوتاه با تاثیری عمیق، درست مانند 5 سال قبل که باعث شد کارم را به پایان نرسانده رها کنم و از محل کار خارج شوم.
5 سال پیش خبر دادند که سید عبدالعزیز حکیم رئیس مجلس اعلای اسلامی عراق که مدتی با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکرد، در گذشت. آن خبر باعث شد که برای مدتی از محل کار خارج شوم و در گوشهای خاطرات با این سید بزرگوار را مرور کنم.
جمعه شب نیز همان حال دوباره دست داد. خبر دادند که «سرلشکر شیرکو» فرمانده جبهه کرکوک در حمله دواعش که از شامگاه پنجشنبه آغاز شده و منجر به کشته شدن بسیاری از رزمندگان کرد و نیروهای ارتش عراق شده بود، جام شهادت را جرعه نوش شده است.
سرلشکر تا پیش از این نیز یک بار دیگر در مقابله با دواعش زخمی شده بود. شجاعت این سردار بزرگ به او اجازه نمیداد که در پشت جبهه مشغول رصد باشد و همواره در خط مقدم حضور داشت.
یاد روزی افتادم که با این مرد بزرگ آشنا شدم. در دفتر فرماندهی منطقه عملیاتی کرکوک منتظر بودیم تا فرمانده بیاید و با هم مصاحبهای داشته باشیم. داخل اتاقی 9 متری وقتی چندین سرتیپ و سرهنگ را یکجا دیدم که آنها نیز منتظر بودند تا سرلشکر بیاید و گزارش کار به او بدهند کمی ترسیدم، از هیبت فرماندهی که منتظرش بودم.
وقتی سکوتِ انتظار جای خود را به همهمه ورود فرمانده داد، بیشتر از هیبت او ترسیدم تا در مقابلم قرار گرفت.
لبخند و احوالپرسی گرم او به زبان شکسته فارسی آبی بود بر آتش اضطراب و چه نیکو رسم ادب و وفاداری را به جای آورد و در ابتدای دیدارمان گفت: فارسی حرف میزنم تا هم زبان فارسیام را مرور کرده و هم با شما ارتباط مستقیم و بیواسطه داشته باشم و حرفهای دلم را بزنم.
مصاحبه ما با مردی از تبار مردان شجاع و غیرتمند کُرد که تمام قد ایستادند تا از هجوم دواعش و غارت آنها از ناموس و وطن خود جلوگیری کنند چند ساعتی طول کشید.
بسیار متواضع، فروتن و مودب اما در کمال شجاعت و صلابت سخن میگفت و در چشمانش هیچ ترس و نگرانی از دواعش در دلش مشاهده نمیکردی، که مصداق همان آیه شریف نشانههای مردان خدا بود که «لاخوف علیهم و لاهم یحزنون».
مصاحبه ما با شیر مرد کرکوک به پایان رسید و وقتی صحبتهای غیر رسمی به میان آمد ضمن یادکردی از حضور چندین سالهاش در ایران در ایام جنگ کردها علیه صدام که منجر به تبعید بسیاری از کردها شده بود گفت: خدا نکند آن روز بیاید اما همیشه در دلم این آرزو را دارم که روزی برسد تا از ایران با هرچه دارم دفاع کنم و زحمات و لطف و مهربانی مردم خوب ایران را سپاسگذار باشم.
پس از مصاحبه علیرغم شرایط سخت منطقه و حساسیتهای حضور تیم خبری ایرانی در آنجا، به سرتیپ همراهش دستور داد که ما را تا جای ممکن و ایمن جلو برده و توضیحات لازم و هرآنچه نیاز داریم را ارائه دهد.
در پایان نیز به درخواست ما برای گرفتن عکس یادگاری با کمال ادب و احترام پاسخ مثبت داد و در پی درخواستمان قول داد تا هر وقت به کرکوک آمدیم، باز بتوانیم ملاقاتش کنیم.
پس از گرفتن عکس و خداحافظی با ما به سرعت پادگان را به سمت شهر برای دیدار با یکی از مقامات عراقی که به دلیل مصاحبه با ما مدت زیادی معطل مانده بود ترک کرد. با رفتنش سکوت عجیبی بر پادگان حاکم شد و ما نیز به همراه سرتیپ کُرد عازم منطقه هویجه شدیم تا از نزدیک از دواعش و فعالیتهای آنها گزارش تهیه کنیم.
پنجشنبه شب شیر کوههای کردستان در راه دفاع از ملت خود، کشور عراق و همچنین مقاومت اسلامی، شربت شیرین شهادت را نوشید و تو گویی که دِینش را به ایران نیز ادا کرد، این بزرگمرد خطه پهلوان خیز کردستان.
جنگ چند ساله سوریه و نیز جنگ چند ماهه عراق بزرگمردان زیادی را به وصال دوست رسانده است که سرداران شهید حمید تقوی، اسماعیل حیدری، محمدعلی الله دادی از ایران، سردار محمد عیسی و جهاد مغنیه از لبنان و نیز صدها شهید عراقی و سوری از جمله آنها هستند که وجه اشتراک همه آنها مقاومت است و ایستادگیشان بر آرمان جهاد و عطش زسیدن به معبود خویش.
شیرکو نیز روزهای گذشته به جمع این سرداران بزرگ رفته و نامش را در صفحه تاریخ مقاومت ماندگار کرد و از ما حرفی نمیماند جز اینکه بگوییم: خداحافظ فرمانده با وفا! سلام ما را به یاران و همسنگران عراقی، ایرانی، لبنانی و سوریات برسان.
5739866