زمینهای را فراهم آورد تا در گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، مدرس درس خارج فقه، مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و مؤلف کتابهایی همچون «نظارت بر قدرت در فقه سیاسی»، «مصلحت در فقه سیاسی شیعه» و «نقد نگرشهای حداقلی در فقه سیاسی» نگاه اسلام و فقه شیعه به مبارزه با ظلم و مقاومت برابر آن را به بحث و بررسی بگذاریم، این
گفت و گو از نظرتان میگذرد:
چرا در اندیشه سیاسی اسلام به مبارزه با ظلم توجه شده است؟
- بر اساس منطق بدیهی، عقل انسانها برای رفتارهایشان جهت گیری مناسب دارند و با مقاومت و مداومت بر آن به هدف میرسند. منطق جهانی نیز به دوگونه تقسیم شده است؛ منطق سلطه و منطق تحت سلطه که عمدتا به کشورهای جهان سوم از آنها تعبیر میشود و چارهای جز توفیق برابر نظام سلطه ندارند وگرنه تا ابد این نظام در پی چپاول فکر و اموال آنهاست.
تاریخ گواهی میدهد پیامبران و اولیای الهی سردمدار مبارزه با ظلم بودهاند.
عقل حکم میکند انسانها بر اساس منطق تصمیم گرفته و تلاش کنند و اگر دشمن در مقابل این حرکت سنگ میاندازد کوتاه نیایند، همانگونه که در زمان پیامبر(ص) به گونههای مختلف سعی میشد ایشان را از هدف بازدارند اما قرآن ایشان را به استقامت و ایستادگی فرمان داده است و وقتی ماجرای تبعید به شعب ابیطالب رخ داد، ایشان مقاومت کرده و تهدید محاصره را به فرصتی برای تربیت نیروهای ممتاز و ترویج اخلاق مداری و خداشناسی تبدیل کردند؛ این فشارها در سالهای بعد نیز ادامه داشت، اما ایشان مقاومت کرده و بنا را بر قبول ظلم و تسامح نگذاشتند و ظلم را نپذیرفتند.
در فقه شیعه چطور؟ چه جایگاهی برای مبارزه با ظلم و استکبار و نپذیرفتن ظلم ظالمان در نظر گرفته شده است؟
- فقه شیعه به ادله مختلف بحث تقابل این دو جریان را - منطق سلطه و منطق تحت سلطه- که سابقه دیرینه ای به درازای تاریخ انبیا دارد بررسی کرده است. بنابر فقه شیعه به چند دلیل و عنوان باید با منطق سلطه مبارزه کرد. نخست بحث نفی سبیل است که در قرآن کریم، درباره آن آیه داریم و بر اساس آن خداوند هیچ برتری برای نظام کفر و سلطه قرار نداده و مسلمانان باید مبارزه کنند و تسلیم نشوند، زیرا در روایت است که اسلام متعالی است و نظامی بالاتر از آن نباید وجود داشته باشد.بنابراین قاعده مفصلی در فقه شیعه برای این مهم وجود دارد؛ به عنوان مثال در حوزه رفتارهای فردی گفته میشود که در بلاد اسلامی ساختمان غیرمسلمانان نباید بلندتر از ساختمان مسلمانان باشد، یا زن مسلمان مجاز به ازدواج با مرد کافر نیست. در عرصههای سیاسی و اجتماعی مهمترین مصداق، آن است که آنها نباید تصمیم گیرنده و حاکم کشورهای اسلامی باشند یا قراردادی میان بلاد کفر و بلاد اسلام بسته شود که موجب سلطه غیرمسلمانان شود یا اگر بلاد کفر به کشورهای اسلامی حمله کردند باید مقاومت شود و این منطق مسلم فقه شیعه است و همه فقها پای آن ایستادهاند.
از طرف دیگر چون عدالت منطق فقه شیعه است و هر چه با آن منافات داشته باشد، قابل پذیرش نیست؛ بنابراین، دین اسلام بویژه فقه شیعه قواعدی دارد که بر ظلم ستیزی تاکید میکند و در این دایره حتی به غیرمسلمانان هم نظر دارد، یعنی نه انسان باید ظلم کند نه مورد ظلم قرار بگیرد.
در حوزه دفاع از مظلوم، نگاه و رویکرد فقه شیعه چگونه است؟
- بنابر فقه شیعه دفاع از مظلوم مورد تأکید است، یعنی فقه شیعه عبور از کنار مظلوم را برنمیتابد، در این فقه سرنوشت همه مسلمانان به یکدیگر گره خورده است و نمیتوان بیاعتنا از کنار یکدیگر عبور کرد، بخصوص اگر مسلمان باشد.
ما در فقه شیعه اصطلاحی داریم که بر اساس آن مرزبندیهای جهانی تعیین میشود، یعنی جهان یا دارالاسلام یا دارالکفر؛ این دوگانه معنایش این است که اگر کسی در سرزمینهای امروزی مسلمان باشد هم ملیت با سایر مسلمانان محسوب میشود و اگر مورد ظلم قرار بگیرد همه باید دفاع کنند و این یعنی مقابله مشترک با ظلم.
در فقه شیعه بحث مرزداری و دفاع از مرز نیز وجود دارد. فقه شیعه مرز را به مرزهای ملی محدود نمی کند، بلکه ملاک دفاع را مذهب و دین میداند، بنابراین هر کشوری کافر باشد و بر دیگر کشورها بتازد، طبیعتا مسلمانان در هر کجای جهان باشند موظف به دفاع و عقب نشاندن آن دشمن هستند. این هم طبیعتا امروزه به مرزهای جغرافیایی محدود نمیشود، زیرا جنگهای اقتصادی، فرهنگی و ... شکل گرفته و در همه این عرصهها مرزبان نیاز داریم.
امروزه مصادیق مختلفی برای این مرزها و مرزبانها وجود دارد که مصلحت نظام اسلامی اقتضا میکند در برابر آنها ایستادگی کرد، یعنی منطق عقلانی حکم میکند، اگر با نظام سلطه در جنگ مداوم فرهنگی، اقتصادی و فرهنگی هستیم راه آن را بدانیم. به تعبیر امیرالمومنین (ع) اگر شما با دشمن در خارج از شهرها نجنگید مجبور میشوید در شهرهای خود با آنها بجنگید.
به تعبیر روایات اگر انسانها بخوابند دشمن او خواب نیست، اگر امروز ما از غزه، فلسطین، سوریه یا لبنان دفاع میکنیم بر این منطق است که باید نفی سبیل از کفار داشته باشیم و وظیفه ماست که ظلم ستیز باشیم و به عنوان مرزبان اسلام از مظلوم حمایت کنیم.
امروز بنا براندیشه سیاسی اسلام و فقه شیعه وظیفه ما در قبال جنایاتی که در فلسطین و غزه میشود، چیست؟
- امروز نمونه بارز دشمن بلاد اسلام در منطقه صهیونیسم است که هم سبیل کفار را مهیا کرده، هم آشکارا ظلم میکند، هم مرزهای سرزمین اسلامی را تهدید میکند و داعیه گسترش یهود از نیل تا فرات را دارد، افزون بر این، عقل حکم میکند اگر با این نظام سلطه در منطقه مبارزه نشود همواره در حال توسعه است و اگر محدود نشود مجبور میشویم در مرزهای نزدیک تر با آن مبارزه کنیم. باید توجه داشت دیگر مذاکره و منطق در مبارزه با این دشمن جواب نمیدهد، آنچنان که تجربه این را ثابت کرده است آنها که در گذشته مقاومت و مبارزه را کنار نهاده و در پی مذاکره رفتند نتیجهای نگرفتهاند و شکست خورده و تحت سلطه نظام کفر قرار گرفتهاند، در حالی که مقاومت حزب ا...، اسراییل را کنار زد.
بنابراین، مبانی فقه شیعه و عقل و تجربه، مقاومت را ثابت میکند و چارهای جز این نخواهیم داشت که در سایه مقاومت و مبارزه با ظلم پیروز خواهیم شد، آنچنان که قرآن کریم میفرماید: «کسانی که ایمان آوردند و سپس استقامت کردند، ترسی بر آنها نیست و محزون نمیشوند.»
مبارزه با ظلم و مقاومت از چه راههایی ممکن است؟
- همواره به تعبیر سیاسیون و نظامیون باید در مقابل هر تکی، پاتکی باشد یعنی در برابر هر تهاجم باید قدرت بازدارندگی باشد، اگر رویکرد نظامی و رو به مرزهاست باید نظامی ایستادگی کرد، اما گاهی نگاه دشمن و رویکردش فرهنگ است، اینجا دیگر چون دشمن ظاهری نیست و اندیشهها و افکار در معرض حمله است، باید از حالت انفعالی مقاومت به رویکرد فعال روی آوریم.
ما در نفی سبیل دو گونه راهکار برای مقابله داریم، یعنی اگر دشمن رفتاری انجام داد باید مقابله کنیم، اما رویکرد ما باید فعال باشد، باید ساختار سیاسی را جوری تنظیم کنیم که هم بازدارنده باشد هم تهاجمی؛ به عنوان مثال رویکرد اقتصادی ما به گونهای باشد که دشمن جرأت حمله نداشته باشد یا در عرصه فرهنگی باید فرهنگ بومی ما قابلیت صدور داشته باشد که اگر این فرهنگ غنی اسلامی و شرعی جای خود را بیابد خواستارانی مییابد و همین سبب بازدارندگی دشمن و ظلم او میشود.بنابراین، مقاومت در فقه شیعه دو رویکرد دارد یکی ایستادگی و دیگری تناسب با هجوم دشمن؛ نمی شود طرف مقابل از حیث نظامی اسلحه به دست بگیرد ما با شمشیر مبارزه کنیم، وگرنه محکوم به شکست خواهیم بود. طبیعتا جدای از بحث عقلانیت که تناسب بین دو سلاح و دو جهت گیری را مد نظر دارد باید در مرحله نخست رویکرد فعال و اثباتی را در نظر داشته باشیم و بسترهایش را فراهم کنیم.افزون بر این، بحث وحدت جهان اسلام یکی از بهترین ابزارها برای مبارزه با ظلم است، اگر همه امکانات و سیاستگذاریها تجمیع شود، طبیعتا نظام سلطه را عقب مینشاند اما در سایه اختلاف، نظام سلطه بهترین استفاده را میبرد و در جوامع اسلامی نفوذ میکند. از این روست که امام خمینی(ره) فرمودند: «اگر وحدت کلمه داشته باشیم دشمن هیچ کاری نخواهد کرد.»
حکومتهای اسلامی چه نقشی در مبارزه با ظلم دارند؟ آیا این موضوع به افراد محدود میشود؟
- ما دو گونه تکلیف داریم اگر نظام اسلامی نباشد، اما فرد مسلمان باشد همه وظیفهها را دارد یعنی نفی سبیل، مبارزه با ظلم، ایستادگی و ...
اما در جامعه ای که نظام اسلامی شکل گرفته مخاطب نخست احکام، نظام مستقر است و باید در مرحلهای بالاتر همه این احکام را اجرا کند و بسترهای نظام اسلامی را شکل دهد و طبیعتا برای نظام اسلامی به عنوان شخصیت حقوقی تکالیف و احکام گستردهای وجود دارد تا به صورت نهادینه و متمرکز برای دفاع از سرزمینهای اسلامی افراد را تربیت و زمینه سازی کند، بنابراین در بحث جهاد و دفاع جز به واسطه سازمان و نهاد و تعلیم و تربیت محقق نمیشود.
4312362