گوناگون 12:43 - 20 آذر 1397

حوزه و رسانه باید مکمل هم باشند/ بیان تدریجی با شیوه هنجارسازی

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر مشروح جلسه بیستم درس خارج فرهنگ آیت الله محسن اراکی است که در ادامه می خوانید؛

گفتیم که دو نوع بیان ترویجی وجود دارد، تدریجی به نحو هنجارسازی و تدریجی به صورت ترغیبی، که تا حدودی این دو نوع در احکام با هم متفاوت هستند.

تبیین اقسام بیان تدریجی با شیوه هنجارسازی

بیان ترویجی نوع اول که بیان ترویجی هنجارسازی است هم دو قسم دارد؛ گاهی ترویج یک هنجار ناشناخته است یعنی یک چیزی در حال حاضر هنجار نیست و می‌خواهیم آن را تبدیل به هنجار کنیم. یک چیزی هنوز بین مردم معروف و متداول نشده است و می‌خواهیم آن را متداول کنیم. مثلاً می‌خواهیم کاری کنیم که مردم در عروسی‌ها این کار را کنند یا در غم‌ها و سوگواری‌ها و جشن‌های خود این رفتار را داشته باشند. نوع دیگر، تبدیل یک هنجار به هنجار دیگری است. نوع اول بیان ترویجی -که برای هنجارسازی است- این است که چیزی که هنجار نیست را هنجار کنید، چیزی که معروف نیست را معروف کنید.

نوع دوم این است که چیزی که در جامعه منکر است را به معروف تبدیل کنید یا بالعکس چیزی که در جامعه به عنوان معروف است را به منکر تبدیل کنید. به عبارتی یک هنجاری را به هنجاری دیگری تبدیل کنید یا یک چیزی را که در جامعه به عنوان معروف شناخته شده است را به منکر تبدیل کنید تا در جامعه این ناهنجار شود. یعنی هنجار را به ناهنجار مبدل کنید. یا یک چیزی که در جامعه ناهنجار است، ناهنجار به این معنا که جامعه از این رفتار نفرت دارد. این رفتار را می‌شناسند، منتها از انجام چنین رفتاری دوری می‌کنند. حال این را در جامعه با بیان ترویجی به رفتار معروف تبدیل کنید. خلاصه تبدیل منکر به معروف یا تبدیل معروف به منکر هم یک نوع بیان ترویجی است.

ابتدا راجع به احکام بیان ترویجی هنجارسازی توضیح دادیم، منتها هنجارسازی قسم اول؛ یعنی ترویج چیزی که اصلاً در جامعه هنجار و شناخته شده نیست را انسان با بیان ترویجی، ترویج کند. حکم این نوع بیان ترویجی اجمالاً این است؛ اگر فعل، رفتار و منفعتی بر آن بار شود، یا منشأ دفع ضرری باشد، حالا چه منفعت، منفعتی باشد که در شرع به عنوان منفعت مردم بر آن تأکید شده است؛ مانند نماز و روزه و حج، انفاق بر فقراء؛ «وَ الَّذینَ فی‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُوم‏ * لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم‏» و این‌همه تأکیداتی که در شرع بر انفاق بر دیگران شده است. حال اگر یک نوع انفاق در جامعه اصلاً رسم نیست؛ مثلاً وصیت به ثلث کنند با اینکه یک امری است که از سوی شارع به عنوان امر معروف شناخته شده است که به ثلث مالشان در راه خدا وصیت کنند. اگر کسی بخواهد با بیان ترویجی این وصیت به ثلث را تبدیل به هنجار کند و کاری که در بین مردم مانند یک عادت شود [احکام آن به چه شکل است.]

بر رجحان شرعی چنین نوعی از بیان ادله عامی وجود دارد. یک نوع ادله عام و یک نوع ادله خاص دارد که ابتدا به ادله عام آن اشاره می‌کنیم. همه ادله‌ی دال بر امربه‌معروف و رجحان امربه‌معروف، دال بر چنین بیانی هم هست. حال اگر این معروف، معروف واجبی باشد؛ هنجارسازی آن هم واجب می‌شود، یعنی بیان هنجاری واجب است و بیان ترویجی برای هنجارسازی آن واجب است. اگر آن رفتار، رفتاری باشد که از لحاظ شرعی واجب نیست اما محبوب و مطلوب است و رجحان غیر الزامی دارد، خب بیان هنجارسازانه چنین نوع از رفتار هم مستحب و مطلوب می‌شود.

حوزه و رسانه باید مکمل هم باشند

این بحث را هم خواهیم کرد که شیوه هنجارسازی، خود یک علم است. دو مطلب وجود دارد؛ ما فقه ش را بیان می‌کنیم. اینکه چه‌کاری را باید ترویج کرد، چه رفتاری را باید به هنجار تبدیل کرد و این هنجارسازی خوب یا بد است و اگر خوب است که الزامی است یا الزامی نیست این کار ماست، کار حوزه است و آن را انجام می‌دهیم. اما یک بحث دیگری وجود دارد و آن اینکه ما فهمیدیم؛ هنجارسازی و بیان هنجارسازانه یک رفتار خوب و مستحب یا واجب شرع است اما حالا این بیان باید چگونه باشد تا بتواند یک فعل خوب را هنجار کند؟ این کار غالباً به فن و تجربه نیاز دارد و خیلی مربوط به فقه نیست. البته گاهی ممکن است در روایاتمان از باب حکمت اشاره‌ای هم به آن شده باشد چون در روایات گاهی مطالبی از باب بیان حکمت یا کمک به مردم بیان شده باشد منتها کار فقه به این معنا نیست [که باید همه آن را بیان کند.] ما از آن بحث می‌کنیم و در اینجاست که به فن و دانش احتیاج است. لذا فرض کنید که یک دانشکده‌ای، رشته‌ای داشتیم که این دانشکده، دانشکده رسانه بود، این دو نوع فن علمی و این دو نوع رشته علمی باید کاملاً از هم تفکیک شود.

احادیث مربوط به حکم هنجارسازی مثبت و منفی

عرض کردیم همه ادله دال بر وجوب امربه‌معروف یا رجحان امربه‌معروف بر رحجان هنجارسازی چنین رفتاری دلالت دارد. به‌عنوان‌مثال به بعضی از این روایات اشاره می‌کنیم. در وسائل الشیعه در باب الامر بالنهی احادیث زیادی داریم که ما نمی‌خواهیم همه احادیث باب را بیان کنیم اما برای نمونه به چند روایت اشاره می‌کنیم.

روایات اولی که مطرح می‌کنیم روایتی است که مرحوم صاحب سائل از مرحوم شیخ صدوق نقل می‌کند که از نظر سند حسنه است:

«وَ فِی عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْخُرَاسَانِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَیُّمَا نَاشِئٍ نَشَأَ فِی قَوْمِهِ ثُمَّ لَمْ یُؤَدَّبْ عَلَی مَعْصِیَةٍ کَانَ اللَّهُ أَوَّلَ مَا یُعَاقِبُهُمْ بِهِ أَنْ یَنْقُصَ فِی أَرْزَاقِهِمْ.»

یعنی آن جوانی که در یک جامعه رشد می‌کند؛ اگر بر معصیتی تأدیب نشده و یعنی جلوی او گرفته نشود آن قوم عذاب می‌شوند. در اینجا که تأیب یعنی آن رفتاری که یک هنجار را جابیندازد یا از اینکه هنجار شود جلوگیری کند. در حقیقت تأیب همان هنجارسازی است و ادب کردن یا تأیب هنجارسازی است. حالا این روایت درباره منکر آمده است؛ یعنی جلوگیری از اینکه منکری تبدیل به هنجار شود. اول جزای آن‌ها این است. -ببینید مشکلاتی که در جامعه وجود دارد از کجا نشئت می‌گیرد.- «أَیُّمَا نَاشِئٍ نَشَأَ فِی قَوْمِهِ ثُمَّ لَمْ یُؤَدَّبْ عَلَی مَعْصِیَةٍ کَانَ اللَّهُ أَوَّلَ مَا یُعَاقِبُهُمْ بِهِ أَنْ یَنْقُصَ فِی أَرْزَاقِهِمْ.» این تازه آغاز عقاب الهی است.

حدیث پنجم از همین باب را نیز می‌خوانیم؛ باز هم مرحوم صدوق به سند خود نقل می‌کند: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْعِلَلِ وَ فِی عُیُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْکُوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَ الْحَوَارِیُّونَ الْحَوَارِیِّینَ فَقَالَ أَمَّا عِنْدَ النَّاسِ إِلَی أَنْ قَالَ وَ أَمَّا عِنْدَنَا فَسُمُّوا الْحَوَارِیُّونَ الْحَوَارِیِّینَ لِأَنَّهُمْ کَانُوا مُخْلِصِینَ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَلِّصِینَ لِغَیْرِهِمْ مِنْ أَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْکِیرِ الْحَدِیثَ.»

از حضرت پرسید: چرا به حواریون عیسی علیه السلام حواریون گفتند ؟ در قرآن کریم [خدواند متعال درباره آن‌ها] می‌فرماید: «فَلَمَّا أَحَسَّ عیسی‏ مِنْهُمُ الْکُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَی اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»

حضرت پاسخ می‌دهد: «فَقَالَ أَمَّا عِنْدَ النَّاسِ» یعنی وقتی مردم حوارین را معنی می‌کنند، یک‌ طور معنا می‌کنند اما ما که حواریون را معنا می‌کنیم؛ نزد من این معنا را دارد: «أَمَّا عِنْدَنَا فَسُمُّوا الْحَوَارِیُّونَ الْحَوَارِیِّینَ لِأَنَّهُمْ کَانُوا مُخْلِصِینَ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَلِّصِینَ لِغَیْرِهِمْ مِنْ أَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْکِیرِ». این دقیقاً همان چیزی که ما از آن به اسم بیان هنجارساز تعبیر می‌کنیم؛ وعظ و تذکیری که منشأ تخلیص مردم از ذنوب شود.

«ِأَنَّهُمْ کَانُوا مُخْلِصِینَ فِی أَنْفُسِهِمْ» خودشان از گناه خالص شده بودند و «مُخَلِّصِینَ لِغَیْرِهِمْ مِنْ أَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْکِیرِ» لذا به آنها حواریین گفته شد.

یک روایت دیگری هم از همین باب می‌خوانیم که روایت اول این باب است و سند آن هم نسبتاً سند بدی نیست.

«مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ بِشْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عِصْمَةَ قَاضِی مَرْوَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی حَدِیثٍ قَالَ: فَأَنْکِرُوا بِقُلُوبِکُمْ وَ الْفِظُوا بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ صُکُّوا بِهَا جِبَاهَهُمْ وَ لَا تَخَافُوا فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فَإِنِ اتَّعَظُوا وَ إِلَی الْحَقِّ رَجَعُوا فَلَا سَبِیلَ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ هُنَالِکَ فَجَاهِدُوهُمْ بِأَبْدَانِکُمْ وَ أَبْغِضُوهُمْ بِقُلُوبِکُمْ غَیْرَ طَالِبِینَ سُلْطَاناً وَ لَا بَاغِینَ مَالًا وَ لَا مُرِیدِینَ بِالظُّلْمِ ظَفَراً حَتَّی یَفِیئُوا إِلَی أَمْرِ اللَّهِ وَ یَمْضُوا عَلَی طَاعَتِهِ.»

با دلتان نسبت به منکر موضع منفی بگیرید و نفرت از منکر در دل ایجاد کنید و زبانتان را علیه منکر بشورید. نهی از منکرتان صریح باشد و به پیشانی آن‌ها اصابت کند؛ منظور از اصابت کند یعنی صریح باشد و طوری نباشد که با حیاء و خجالت و ببخشید گفتن و این موارد همراه باشد. ببخشید لازم نیست زیرا ببخشید تعارف است. ظاهراً آن امربه‌معروف و نهی از منکر که مد نظر شارع است؛ این‌ طور امربه‌معروف و نهی از منکری [که همراه با تعارف و ببخشید گفتن باشد] نیست. زیرا اگر آن طرف نفهمد که این کار صد درصد باطل است نهی از منکر نیست. شخص باید بفهمد که این کار او صد در صد باطل است. باید طوری بیان شود که یک روزنه‌ای از ارتکاب آن کار هم باز نماند. این دقیقاً همان نهی از منکری است که باید انجام دهند.

و صلی اللُّه علی محمد و آله و سلم


9996830
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است