اما کمتر توی آن خاطره مینوشتند .معمولاً پر بود از متنهای ادبی احساسی و شعرهای کوتاه و بلندی که از این طرف و آن طرف جمع کرده بودند یا دوستان و همکلاسیهایشان برای آنها به یادگار نوشته بودند.
شاعران خوش شانسی که سرودههایشان زینت بخش این دفترها بود، اغلب شاعرانی بودند که سروده هایی لطیف با زبانی ساده و به دور از پیچیدگی داشتند، حمید مصدق، مهدی سهیلی، فریدون مشیری و سهراب سپهری و ...
ما، دختران آن سالها بودیم... پر از دغدغههای تلخ و شیرین جوانی، شعرهای لطیف و پر از حس دلتنگی، تنهایی، عشق، جدایی، اندوه و شادمانی این شاعران را با علاقه میخواندیم و به خاطر میسپردیم و به واقع با آنها زندگی میکردیم.
اما دختران جوان این روزها، شاید خیلی خوش شانس تر از ما باشند .از این جهت که ناشرانی هستند که با آگاهی از این نیاز، دست به انتشار کتابهایی ویژه برای آنها زده اند.کتابهایی که شاید بتواند با احساسات و عواطف و افکار آنها همراه و همگام شود و شعرهایی که بتوانند آنها را در خلوت تنهایی خود زمزمه کنند.هرچند دیگر امروز از آن دفترهای خاطرات کاغذی، خبری نیست و پیامکها ، تبلتها و نوت بوکهای پیشرفته ...جای آن را گرفتهاند.
سال 1391 نشر چکه با همکاری انتشارات شهر قلم، چهار مجموعه شعر از چهار شاعر زن شاعر منتشر کرد.کتابهایی که تلاش شده بود هم به لحاظ شکل ظاهری و هم به لحاظ محتوا و درونمایه اشعار، مطابق ذوق و پسند دختران جوان باشد.
از لب برکه ها(مژگان عباسلو)، دختری به زیبایی روباهی که ترسیده باشد(هدی حدادی)، اگر زن نبودم، قطار بودم (حدیث لزر غلامی) و بی تویی (انسیه موسویان) نام این چهار مجموعه است که در قطع خشتی کوچک، با طرح جلدی ویژه، نوع کاغذ و صفحه آرایی متفاوت و زیبا روانه بازار شدهاند.
اگرچه چهار شاعر متفاوت، سراینده این شعرها هستند، اما ویژگیهای مشترکی را در هر چهار مجموعه میتوان یافت که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
اولین و شاخص ترین ویژگی این شعرها، حضور پر رنگ عناصر رایج زندگی است که با توجه به جنسیت شاعران آن کاملاً طبیعی به نظر میرسد.آنچه شعرها را زیبا کرده است، کاربرد شاعرانه سرایندگان از این عناصر طبیعی و جاری در زندگی زنانه و دخترانه است.
عنصر عاطفه و احساس نیز عنصر غالب در بیشتر شعرهای این مجموعه است که حاصل گفت و گوی سراینده با یک «تو»ی غایب است.
شاید عده ای حضور پر رنگ عنصر عاطفه را به این شکل، در شعر نپسندند و حتی آن را نقطه ضعفی برای این شعرها محسوب کنند، اما حقیقت این است که مخاطب این شعرها، یعنی دختران جوان، به لحاظ ویژگیهای خاص دوره سنی که در آن قرار دارند، به چنین شعرهایی علاقه ی بیشتری دارند.
البته این بدان معنا نیست که شاعران در این کتابها از عنصر اندیشه غافل بودهاند؛ شعرهای اندیشمندانه موفقی هم در این مجموعه وجود دارد، اما عنصر غالب، احساس و عاطفه است.عواطفی که گاه از محدوده دنیای شخصی سرایندگان اشعار، فراتر میرود و مخاطب هم میتواند در بسیاری از موارد با شاعر همذات پنداری کند.
سهل و ممتنع بودن نیز از دیگر ویژگیهای این اشعار است.شاعران در این کتابها کمتر به سمت بازیهای زبانی و استفاده از الفاظ پیچیده و و دور از ذهن رفته اند. بعضی از آنها آن قدر به زبان گفتار و روزانه نزدیک میشوند که شاید خواننده گمان کند سرودن چنین شعرهایی خیلی راحت است، حال آن که این گونه نیست.
حدیث لزر غلامی در کتاب «اگر زن نبودم قطار بودم» با مهارت، واژههایی از دنیای امروز را در شعرش به کار میگیرد.
واژه هایی که باور نمی کنیم هرگز بتوانند شاعرانه باشند یا در شعری خوش بنشینند: آسانسور، هویج، شلغم، یخچال، پنجول، پاگرد، ساندویچ و .... او نگاه تازه و شاعرانهای به زندگی و اتفاقهای عادی و پیش پا افتاده دارد.
هدی حدادی تصویرگری تواناست و حضور رنگ و تصویر در شعرهایش کاملاً مشهود است، اما او در زبان شعرش دست نمی برد و با همان منطقی که بر زبان گفتار حاکم است، شعر میگوید . به نظر میرسد او باید وسواس و حساسیت بیشتری در زبان شعرهایش به کار گیرد.
مژگان عباسلو و انسیه موسویان پیش از این مجموعه هایی در قالب غزل و نیمایی منتشر کرده اند و طبیعی است که در این شعرها هم وسوسه موسیقی دست از سر شعرهایشان برنداشته است و بخشی از سروده هایشان در این مجموعه، در قالب نیمایی است.
عباسلو در سروده هایش به تناسبها و روابط معنایی میان کلمات توجه ویژه ای دارد، هرچند گاهی این ترفندهای او خیلی رو بوده و به سادگی لو میرود.
شعرهای موسویان، به لحاظ گروه سنی مخاطب یکدست و هماهنگ نیست ؛ بعضی از آنها (بویژه چند چهارپاره ابتدای کتاب) مناسب نوجوانهای گروه سنی پایین تر است و بهتر بود در انتخاب شعرها به این نکته توجه بیشتری میشد.
با همه این حرف و حدیث ها، به نظر میرسد، چهار مجموعه فوق هم به لحاظ ظاهر و هم محتوا، توانسته باشند مخاطب را جذب کنند. تجربه ای که بد نیست ناشران دیگر هم با رویکردهای تازه تر و خلاقانه تر سراغ آن بروند.در پایان چهار شعر کوتاه از چهار مجموعه را میخوانیم:
خورشید / معنای عینک دودی را / نمیفهمد/ مثل من/که معنی نامههای بی جواب را.../ ما هر دو /از پشت کوه آمدهایم !
مژگان عباسلو
هنوز/ خون پرتقال / از پنجه هایت میچکد/ زمستان تمام میشود/هنوز/ بغلت/ مثل پتو/مرا پیله میکند/ بهار که بیاید/ پروانه ات میشوم.
هدی حدادی
دوستت دارم / به خاطر پاهای سبکت/ وقتی که در من میدوی/ و هوای خنکت/ وقتی که در تو چادر میزنم
حدیث لزر غلامی
به سر سبزترین صدا/ میخواندمت/ هر بهار .../ درخت اگر بودم !
انسیه موسویان
4595143