گروه سیاسی - سیاست روسیه تزاری و امپراتوری بریتانیا در قبال ایران، از سده گذشته، بر دو اصل استوار بود. هدف روسیه راهیابی به آب های گرم از طریق دستیابی به خلیج فارس و هدف انگلستان، حفظ و صیانت متصرفات خود در شبه قاره هندوستان بود.
به گزارش بولتن نیوز، براساس این اصول، روسیه در تلاش برای گسترش متصرفات خود به سمت خلیج فارس از طریق گرجستان و داغستان بود و انگلستان میکوشید تا وضعیت موجود را به نفع خود حفظ کند. علی رغم این تقابل که روسیه و انگلستان در هدف دارا بودند، در عین حال دو هدف مشترک را نیز در ایران دنبال می کردند که عبارت بود از :
1ـ جلوگیری از توسعه و پیشرفت ایران در تمام زمینهها
2ـ ممانعت از پای گیری نفوذ یک قدرت سوم در ایران[1]
در راستای همین اهداف مشترک بود که «سر گوراوزلی» اولین سفیر مقیم انگلستان در دربار ایران، در 15 اکتبر 1844 م (1223 ش) به وزارت خارجه انگلستان نوشت:
«عقیده صریح و صادقانه من این است که چون مقصود نهایی ما حفظ [و]صیانت هندوستان می باشد، در این صورت مهمترین سیاست این خواهد بود که کشور ایران را در همین حال ضعف و توحش و بربریت نگاه داریم.»[2]
و سِر واستین هنری لایار ـ سیاستمدار برجسته فرانسوی الاصل انگلیسی ـ می گوید:
«دولت انگلیس هرگاه منافع استعماری خود را در هندوستان، در معرض مخاطره می دید، باب مراوده و دوستی را با ایران باز می کرد و هر وقت مقتضیات و مصالح سیاسی تحویل آنها می نمود، دربار بی اطلاعِ تهران، غافل از تحریکات و دسیسه های قدرت ها و امکانات نظامی خود، مبارزه می نمود. نتیجه این مبارزات بی حاصل که بیشتر با تحریکات انگلیسی ها سرچشمه می گرفت، قراردادهای شوم و ننگین گلستان و ترکمانچای را برای ملت ستمدیده ایران به ارمغان می آورد».[3]
و سِر دنیس رایت در تکمیل این عقیده میگوید:
«درگیری انگلیس در تعیین مرزهای ایران مربوط به یک مقصود دوراندیشانه در مورد دفاع از هند و توسعه طلبی روسیه در آن جهت بود.»[4]
صرف نظر از این اظهارات، اهمیت این منطقه برای انگلستان، با توجه به اختلاف قبلی با ایران، بر سر حاکمیت هرات، از حمله به بوشهر (جنگهای 1253 ق ـ 1258 ق ایران و انگلیس در زمان محمدشاه قاجار) و اشغال جنوب در زمان ناصرالدین شاه (1273 ق ـ 1274 ق) به خوبی مشهود است. در پی این حوادث بود که استعمار بریتانیا، در راستای استراتژی منطقه ای خود، توجه خویش را به مناطق شرقی ایران، به ویژه خراسان و سیستان معطوف داشت و هیئت های متعددی ـ به ریاست سرهنگ سی.ای.استیوارت و سرهنگ یون اسمیت ـ به آن نواحی اعزام کرد تا مستقیما به بررسی منطقه بپردازند. این گزارش که در سال 1289 ق به «وایت هال» تقدیم شد، مبنای تدوین استراتژی جدید بریتانیا در شرق ایران قرار گرفت که اساس آن با توجه به آشفتگی حکومت مرکزی قاجار، تبدیل حکومت محلی قائن به مرکز ثقل سیاست انگلستان در منطقه و بهره گیری از خاندان علم بود که نمونه آن، تشکیل ارتش محلی با پول انگلستان توسط حشمتالملک علم می باشد که مشت آهنین بریتانیا در منطقه محسوب میشد.
خاندان علم، یک نمونه از شبکه گسترده جاسوسی انگلیس، در مناطق مختلف ایران بودند، که برای تحقق اهداف انگلستان در راستای تأمین اطلاعات دقیق و شناخت عمیق استعمار بریتانیا، شکل گرفته بود. برخی از این شبکهها، عبارت بودند از:
شیخ خزعل در خوزستان، خاندان قوامالملک در شیراز، خاندان علم در جنوب خراسان و سیستان و بلوچستان، صارمالدوله در اصفهان، سپهدار رشتی در گیلان، و... و در تهران نیز، تعدادی سیاستمدار حرفه ای، که تربیت یافته مربیان و آموزههای انگلیسی بودند و استعداد مشاغل مختلف حکومتی از قبیل: صدارت، وزارت، وکالت و غیره را دارا بودند، از اعضای این شبکه محسوب می شدند که از آن جمله اند: منصورالملک، عینالملک، محمود جم و...
به دنبال این تمهیدات، انگلستان از طریق نایب السلطنه هندوستان، تصمیم به برکشیدن فردی به عنوان شاهنشاهی ایران گرفت که به طور تمام و کمال در خدمت اهداف آنان باشد. در این ایام بود که اردشیر ریپورتر، رضاخان میرپنج را به آنان معرفی کرد و در ملاقاتی که آیرون ساید با او و در حضور سیدضیاءالدین طباطبایی، صورت داد، کودتای حوت 1299 ش برنامه ریزی شد و به انجام رسید و قریب 5 سال پس از آن، میرپنج رضاخان، رضاشاه پهلوی شد و بر تخت نشست و ارتباطات خود را از طریق واسطه های متعدد، از قبیل: میرزاکریم خان رشتی، سلیمان بهبودی، محمدعلی فروغی، اردشیر جی و ... با مقامات انگلیس، ادامه داد و مجری سیاست های استعماری آنان شد.
آنچه باعث شد که به بحث مختصری پیرامون اهمیت ایران برای استعمار انگلستان پرداخته شود، سندی به قدمت تاریخی 70 ساله است که در اردیبهشت ماه سال 1312 ش و با نمره 3391 از دفتر مخصوص رضاخان، صادر گردیده است. محتوای این سند که، موافقت رضاشاه با انتصاب «جوفری فاوست تیلر اسکوایا» به مقام ویس قنسولی انگلستان در زابل است، به شرح زیر می باشد:
با تأییدات خداوند متعال
ما
پهلوی شاهنشاه ایران
به حکومت سیستان امر و مقرر می داریم که چون اعلیحضرت پادشاه انگلستان به موجب فرمان مورخ پنجم فوریه یکهزار و نهصد و سی و سه جوفری فاوست تیلر اسکوایا را به سمت ویس قونسولی در قونسولگری انگلیس در زابل منصوب داشته اند و موافقت ما نیز با این انتخاب حاصل است لهذا در انجام مطالب مأموریتی مشارالیه لدی الحاجة مطابق عهود مقرره لازمه مساعدت و همراهی را بنماید و امتیازات مربوطه را مرعی دارد. به تاریخ دهم اردیبهشت یکهزار و سیصد و دوازده.
3520405