تحرکات گسترده نظامی طالبان طی ماههای اخیر، بهانه گفتوگوی ما با داوود مرادیان، رئیس مرکز مطالعات راهبردی افغانستان شد. مرادیان طالبان را بازنده زمین سیاست در افغانستان میداند. او معتقد است اقدامات افراطی اخیر طالبان در افغانستان ناشی از قدرت گرفتن نسل جدیدی در این گروه است که تندروتر از نسل قدیمی است.
- طبق جدیدترین گزارشهای وزارت دفاع آمریکا اکنون تنها کنترل حدود 60درصد از خاک افغانستان در اختیار دولت است. آقای اشرف غنی انتقادها در مورد ناتوانی دولت در تامین امنیت را رد میکند و معتقد است سخنان مخالفان از سیاسیکاری آنها نشأت میگیرد. میخواهیم بدانیم مسئله ناتوانی دولت در تأمین امنیت چقدر جدی است.
در اینکه نیروهای طالبان منطقه جغرافیایی وسیعتری را طی 2سال گذشته اشغال کردهاند، شکی نیست. قدرت نظامی طالبان اکنون بیشتر از گذشته شده و این حقیقت که نیروهای این گروه در 20استان افغانستان مشغول جنگیدن با نیروهای دولتی هستند، خود بازتابی از قدرت نظامی طالبان است. در کنار پذیرش این واقعیت، 2نکته را نباید فراموش کرد؛ باید پرسید که آیا طالبان توانسته قدرت نظامی خود و جغرافیایی که اشغال کرده را به قدرت سیاسی ترجمه کند یا خیر؟
بهعبارت دیگر، دستاورد طالبان در جبهه سیاسی در مقایسه با دستاوردهای این گروه در جبهه نظامی چه بوده است؟ نهتنها هیچ نشانهای مبنی بر افزایش قدرت سیاسی طالبان طی ماههای اخیر دیده نمیشود بلکه این گروه طی این مدت ماهیت تروریستی خود را بیش از گذشته نشان داده که کشتار در روستای میرزااولنگ نمونهای از آن بود.
فراموش نکنیم که یکی از دلایل قدرت گرفتن نظامی طالبان، سردرگمی آمریکا در برابر افغانستان بوده است. در 2سال گذشته سیاست آمریکا نسبت به افغانستان متوقف مانده است. در سال آخر دولت باراک اوباما، افغانستان از اولویتهای سیاسی واشنگتن خارج شده بود و طی 7ماه گذشته یعنی از زمان ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید هم راهبرد مشخصی برای حضور آمریکا در افغانستان وجود نداشته است. درصورتی که سیاست آمریکا در قبال افغانستان طی هفتههای آینده تعیین شود، احتمالا این موضوع میتواند توازن قدرت نظامی را تا اندازه زیادی به نفع دولت مرکزی تغییر دهد و جلوی پیشرفت نظامی طالبان گرفته شود.
- وقتی در مورد دلایل افزایش قدرت نظامی طالبان صحبت میکنیم نمیتوانیم ضعف دولت افغانستان و تنشهای موجود در پایتخت آنرا نادیده بگیریم. آنچه در کابل در جریان است بیشتر به یک جنگ قدرت شبیه است تا یک دولت وحدت ملی. در واقع سیاسیون مشغول امورات انتخاباتی خود هستند. نسبت اختلافات سیاسی در مرکز را با قدرتگیری دوباره طالبان چگونه میبینید؟
درست است؛ یکی از دلایل قدرتگیری طالبان متأسفانه همین تنشهای سیاسی در افغانستان بوده است. بهخصوص اینکه بیشتر انرژی دولت وحدت ملی که نخستین تجربه برای ما افغانها بود، صرف مدیریت تنشهای سیاسی شده است و دولت کمتر توانسته آنگونه که باید متوجه جبهه جنگ باشد. دلیل دیگر هم به برهم خوردن اجماع منطقهای نسبت به افغانستان بازمیگردد. کشورهای عمده منطقه که تا پیش از این رابطه سردی با طالبان داشتند، طی 2سال اخیر فضای تنفس بیشتری برای طالبان ایجاد کردهاند.
- طالبان طی 2سال گذشته تغییراتی در استراتژی خود داده است. غیراز اینکه از حملات ایذایی به حملات منظم رو آورده، بخشهایی از این گروه هم حملاتشان را متوجه مردم کردهاند. این رویکرد را چگونه تحلیل میکنید؟
تجربه نشان داده روند تکامل طبیعی تمامی گروههای تروریستی به همین شکل است. گروههای تروریستی اگر متوقف نشوند، نسل جدیدی از تندروها جایگزین نسل قدیم میشوند. در مورد طالبان هم همین اتفاق افتاده است؛ نسل جدیدی از تندروها جایگزین نسل قدیم شدهاند و نسل جدید تندروتر از نسل قدیمی هستند. شاهد آن هستیم که الگوی نسل جدید طالبان، جریانهای تندرویی همچون گروه داعش است. اکنون رقابتی در وحشتآفرینی در میان گروههای تروریستی در افغانستان ایجاد شده است.
- داعش مدعی شده که در عملیات حمله به روستای میرزااولنگ حضور داشته است. این اتفاق نادر است. تاکنون همه تصور میکردند که طالبان نیرویی است که در مقابل داعش قرار دارد. همکاری داعش و طالبان را چگونه میبینید؟
این اشتباه کشورهای منطقه است. پاکستانیزه شدن دیدگاه کشورهای منطقه باعث شده تا این تصور بهوجود آید که طالبان مقابل داعش ایستاده است. پاکستان تروریستها را به تروریست خوب و تروریست بد تقسیم میکند. یکی را در مقابل دیگری قرار میدهد و از یکی در مقابل دیگری حمایت میکند. واقعیت میدانی افغانستان این است که هیچ فرقی بین طالبان و داعش وجود ندارد.
- اما همانزمان که داعش در افغانستان اعلام موجودیت کرد، رهبران طالبان علیه این گروه اعلام جهاد کردند. اعلام جهاد علیه داعش مقابله با این گروه نیست؟
ببینید اگر سابقه طالبان را مطالعه کنید متوجه میشوید که آنها گروهی هستند که هیچگاه اجازه ندادهاند یک گروه رقیب فضای مربوط به آنها را اشغال کند. طالبان میخواهد فضای افغانستان را در اختیار خود داشته باشد بنابراین ظهور هر نوع رقیبی برای طالبان غیرقابل تحمل است. تجربه فعالیت گروههای مجاهدین در زمان اشغال افغانستان نشان میدهد که اگرچه آنها همیشه میان خود اختلافهایی داشتهاند اما زمانی که دشمن مشترکی مقابل آنها قرار میگرفت، با هم متحد میشدند. اگر درگیری و اختلافی هم بین گروه بهاصطلاح داعش در افغانستان و طالبان وجود داشته باشد، اختلاف بر سر منابع است نه بر سر اهداف و ایدئولوژی.
- خاطرم هست که یکسال و نیم پیش که باهم درباره شدت گرفتن حملات طالبان گفتوگو کردیم و در خلال آن به ظهور داعش در افغانستان هم پرداختیم، گفتید که مبنای شکلگیری داعش اختلافات فرقهای است و به همین دلیل در افغانستان زمینه رشد داعش وجود ندارد. طی این مدت نهتنها داعش در افغانستان اعلام موجودیت کرد بلکه این گروه مناطقی از شرق افغانستان را هم تصرف کرده است. گسترش حضور داعش در افغانستان را در شرایط کنونی چگونه میبینید؟
در این رابطه چند سؤال اساسی وجود دارد و آن اینکه داعش در افغانستان به چه معناست؟ آیا اصلا داعش در افغانستان بهمعنای سازمانی آن وجود دارد؟ آیا بین گروههایی که در افغانستان پرچم داعش را بلند کردهاند و داعش خاورمیانه پیوند سازمانی وجود دارد؟ هیچ نشانه قوی در این زمینه وجود ندارد. از لحاظ ذاتی و ماهیتی، طالبان و داعش 2روی یک سکه هستند. از لحاظ سازمانی نمیتوان گفت داعش در افغانستان شکل گرفته است. داعش افغانستان را نمیتوان ادامه سازمانی داعش خاورمیانه تلقی کرد.
- اشاره کردید که آمریکا هنوز در مورد استراتژی خود در افغانستان دچار تردید است. طی روزهای اخیر بحثی مطرح شده مبنی بر اینکه احتمالا آمریکا نیروهایش را از افغانستان خارج کند و به جای آنها از شرکتهای خصوصی مثل بلک واتر استفاده کند؛ یعنی همان تجربهای که در عراق اتفاق افتاد. پیشبینی شما چیست؟
ببینید در آمریکا هرگاه رئیسجمهور جدیدی سر کار میآید، او و تیمش ارزیابی جدیدی از سیاستهای آمریکا در جهان دارند. آقای اوباما هم همین رویه را داشت و چند ماهی طول کشید تا سیاستش در قبال افغانستان مشخص شود. تیم ترامپ هم سنت همیشگی دولتهای آمریکا را دنبال میکند و بهدنبال ارزیابی از شرایط است. هنگام انجام ارزیابی، تمام گزینهها روی میز قرار میگیرد و هزینه فایده میشود تا گزینه نهایی انتخاب شود. گزینههایی که اخیرا در رسانهها مطرح شده، پیش از این هم مطرح بوده است. اصل خروج نیروهای آمریکا از افغانستان به آن شکلی که درعراق اتفاق افتاد مردود است و احتمال آن بسیار بسیار ضعیف است. این امکان وجود دارد که سهم شرکتهای خصوصی از نیروهای نظامی آمریکایی حاضر در افغانستان در جاهایی بیشتر و در جاهایی کمتر شود. کمیت و کیفیت نیروهای آمریکایی مستقر در افغانستان ممکن است کم یا زیاد شود، اما اصل باقی ماندن نیروهای آمریکایی در افغانستان همچنان پابرجاست.
- بنابراین پیشبینی شما این است که آمریکا در افغانستان افزایش نیرو میدهد؟
افزایش نیرو اتفاق میافتد فقط ممکن است نوع و کیفیت این افزایش نیرو بهگونهای دیگر باشد. یعنی ممکن است ترکیبی از نیروهای رسمی و غیررسمی باشد.
- به نقش پاکستان در جنگ افغانستان بپردازیم. پاکستان نوعی رفتار دوگانه در قبال گروههای تروریستی و مسلح داشته است. از طرفی گروههای مسلح داخلی خود مثل تحریک طالبان پاکستان و لشکر جهنگوی را سرکوب میکند اما از طرف دیگر به بخشی از نیروهای وابسته به طالبان افغانستان پناه میدهد. در این شرایط، پاکستان چه نسبتی با افغانستان دارد؟
دقیقا همان نسبتی که روسیه با اوکراین و عربستان با قطر دارد. افغانستان یک همسایه کوچکتر و ضعیفتر است و پاکستان نمیخواهد که یک کشور مستقل را در همسایگیاش تحمل کند و برای خود این حق را تعریف میکند که در مسائل داخلی افغانستان دخالت کند. اما دولت افغانستان و کشورهای منطقه ازجمله ایران و غربیها بهدنبال فشار آوردن به پاکستان برای پذیرش افغانستان بهعنوان یک کشور مستقل هستند.
9378667