گوناگون 12:17 - 10 اسفند 1395
مصطفی مهرآئین:
مصطفی مهرآئین گفت در نشست «امکان یا امتناع تفکر جامعه شناختی در ایران» گفت: ماجامعه شناسی در ایران نداریم و بیشتر به مسائل اجتماعی و آسیبهای اجتماعی می اندیشیم.

آسیب شناسی اجتماعی داریم نه جامعه شناسی/ طباطبائی مصداق زوال تفکر

به گزارش خبرنگار مهر، مصطفی مهرآئین در نشست «امکان یا امتناع تفکر جامعه شناختی در ایران» که دیروز عصر به همت انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد، در ابتدا با بیان تاریخچه ای از چگونگی شکل گیری بحث امتناع تفکر در ایران گفت: بحث امتناع تفکر در ایران در ادامه شکل گیری اش به سید جواد طباطبایی رسید که وی نقدهایی به روشنفکران و اندیشمندان مختلف وارد کرد و این پروسه فکری را پرورش داد. ایشان معتقد است این بحث هایی که در ایران مطرح می شود، اندیشه نیست و ما با امتناع اندیشه روبرو هستیم. ما در وضعیت زوال ایم و تنها کاری که در وضعیت زوال می توان کرد تفکر به خود زوال است.

این استاد دانشگاه افزود: من همیشه به دنبال پاسخ به این پرسش بودم که با این همه کتاب و مقاله و رساله که تولید شده است، پس امتناع به چه معناست؟ وقتی درباره عکس این قضیه یعنی تولید اندیشه جستجو کردم متوجه شدم که در دنیا اندیشه های بسیاری وجود دارد و زمانی که به جامعه شناسی معرفت رسیدم دیدم اگر از منظر جامعه شناسی معرفت نگاه کنیم پروژه فکری سید جواد طباطبایی یک پروژه فکری عقیمی است و خودش مصداق امتناع است.

وی گفت: اما رویکردی در جامعه ما وجود دارد که از بیخ و بن غلط است و من اسم آن را رویکرد آسیب شناسی می گذارم. یعنی اصولا ما جامعه شناسی در ایران نداریم و بیشتر به جای اینکه به جامعه شناسی بیاندیشیم به مسائل اجتماعی و آسیبهای اجتماعی می اندیشیم و ما پارادایمی به اسم پارادایم آسیب های اجتماعی را شکل داده ایم. اگر دقت کنید ما مدام گرفتار مفهوم طلاقیم ولی گرفتار مسئله ای مانند خانواده نیستیم. جامعه شناسی در واقع دو وظیفه دارد؛ ابتدا تشریح نظم جامعه و بعد تحولات جامعه را توضیح می دهد. اگر بتوانیم این دو کار را بکنیم جامعه شناسیم. مثلا دورکیم، وبر، مارکس و... همه به تشریح نظم جامعه خودشان پرداخته اند و آن را توضیح داده اند. ما باید به واقعیت اجتماعی خودمان رجوع کنیم.

مهرآئین افزود: هر چند که ما در فرهنگ خودمان همیشه درگیر و گرفتار دنیای درونیم و التفاتی به دنیای برون نداریم. پارادایم آسیب شناسی به نظم و تحول نمی اندیشد و فقط به دنبال مشکلات است. مثلا در مسئله بیکاری ما نرفته ایم که نظم و نظام آن را استخراج کنیم، بلکه ما گرفتار خود بیکاری هستیم. به همین دلیل هم جامعه شناسی را به جستجوی راه حل ها و ایدئولوژی ها تقلیل می دهیم. در صورتیکه جامعه شناسی یک معرفت است. با اندیشه هم به این صورت عمل کرده ایم. آقای طباطبایی و خود شریعتی در نسبت با سنت و سروش در نسبت با شریعتی به جای اینکه بیایند و نظم اندیشه را در جامعه توضیح بدهند می گویند که آنچه هست بیمار است.

وی در ادامه گفت: مفروض این است که چیزی سالم وجود دارد و بقیه آسیب هستند و باید آنها را درمان کرد. این به امنیتی شدن اندیشه منجر می شود. مثلا آقای سید جواد طباطبایی کارش مچ گیری شده است. درصورتیکه این اندیشه نیست. اندیشه ورزی قبل از هرچیزی یک فرم است و فرم ساده آن، احترام به طرف مقابل است. گفتگو کن، یعنی بدان طرف مقابل چه می گوید و بعد آن را نقد کن نه اینکه اندیشه فقط در نزد من است و من هم هگل دورانم که تحولات روح را در تاریخ جستجو کردم و دیدم همه غلط اند و روح مطلق خودمم که مدام بروز می کنم.

مهرآئین یادآور شد: اما در دنیا دقیقا برعکس است و نسبت اندیشه با جامعه دقیقا واضح است و هم اینکه متفکران می پذیرند که نسبت جامعه با اندیشه دارای یک منطق درونی است.

وی در پایان یادآور شد: به نظرم جامعه ما طبعا دارد اندیشه می کند و این شیوه ای که آقای طباطبایی مطرح می کند که جامعه ما در حال زوال است درست نیست. بلکه خود ایشان در حال زوال است. ما باید به وضعیت نظم اجتماعی در حوزه های متفاوت برگردیم. اگر جامعه ای از پردازش و صورت بندی نظم اجتماعی خودش می ترسد یا نمی تواند. اصولا می توان گفت در آن جامعه اندیشه وجود ندارد. به هر حال متفکرانی که به آنها اشاره شد حداقل به نظم تفکر سنتی پرداخته بودند و آن را انجام داده بودند.   


8868993
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است