گوناگون 07:30 - 01 مهر 1397
این‌روزها کم‌تر لبخند می‌زنیم. این‌روزها زیاد حالمان خوب نیست. بزرگ‌ترها هم همین‌طور. هرچند آن‌ها فکر می‌کنند هیچ‌چیز نمی‌فهمیم، ولی ما خوب متوجه می‌شویم.

من نوجوانم!

ما هم در همین جامعه زندگی می‌کنیم، از همین مغازه‌ها خرید می‌کنیم و در میان همین مردم راه می‌رویم.

بزرگ‌ترها می‌گویند شما چه دغدغه و مشغله‌ای دارید؟ جز این‌که با دوستانتان چت کنید و درباره‌ی لباس و فیلم و روزمرگی‌ها حرف بزنید، فکر دیگری هم دارید؟ مگر از اقتصاد و سیاست چیزی می‌فهمید؟ 

در جوابشان فقط باید سکوت کنیم، اما دوست داریم بدانند ما دیگر کودک نیستیم. شاید مثل آن‌ها متوجه نشویم، ولی این‌روز‌ها گاهی برایمان تلخ می‌شود. کاش می‌شد کم‌رنگ شود این تلخی‌ها. کاش نوجوان‌ها بیش‌تر شاد باشند. 

پریساسادات مناجاتی

15ساله از کرج 

 

 

  • ترس تو را شجاع می‌کند

ترس، عجیب‌ترین حس دنیاست. وقتی می‌ترسی، می‌توانی هزارجور حس و حال را در یک ‌لحظه تجربه کنی. مثلاً وقتی در رخت‌خوابت هستی و داری به فیلمی فکر می‌کنی که نیم‌ساعت پیش دیده‌ای، کم‌کم ذهنت آزاد می‌شود و ترس از تنهایی و تاریکی، تمام وجودت را می‌گیرد.

وقتی می‌ترسی، تمام صداهای دنیا 10 برابر می‌شوند. صدای آرام تیک‌تاک ساعت، غول می‌شود. صدای موتور یخچال که در طول روز خیلی ضعیف به نظر می‌رسد، مثل صدای خرخر گلوی خشک خون‌آشامی است که از گوشه‌ای تو را زیر نظر دارد.

وقتی می‌ترسی، دیوانه می‌شوی. هنرمند هم می‌شوی، می‌توانی از کوچک‌ترین صدایی، پژواکی بزرگ و قدرتمند بسازی.

شاید بتوانیم بگوییم ترس تو را شجاع می‌کند. آن‌قدر با این صداها زندگی می‌کنی که کم‌کم برایت عادی می‌شوند. با تاریکی قلمرویی می‌سازی و صداها سربازهایت می‌شوند.

پریناز حسینی از کرمانشاه

تصویرگری:  فریماه کتونی، 16ساله از فردیس


9915625
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است