آدمربایان با معرفی خود بهعنوان مامور، مرد برجساز را ربودند اما 10ساعت بعد مجبور شدند گروگان خود را رها کرده و متواری شوند. اما این حادثه چطور اتفاق افتاد؟
ساعت 10صبح 24مرداد برجساز معروف پایتخت که دکتری عمران هم دارد از محل سکونتش خارج شد تا به محل کارش برود. این مرد 58ساله در خیابان ولنجک مشغول رانندگی بود که سرنشینان یک خودروی ون از او خواستند توقف کند. به جز راننده، 2نفر دیگر سوار ون بودند که یکی از آنها به سمت مرد پورشهسوار رفت. او که بیسیم بهدست داشت، کارتی به مرد برجساز نشان داد و گفت که مأمور اطلاعات است و وی باید برای توضیح برخی از مسائل کاریاش با آنها همراه شود. مرد میانسال سوار ون شد و به این ترتیب ماجرای آدمربایی کلید خورد.
ظهر همان روز، درحالیکه چند ساعت از ربوده شدن مرد برجساز میگذشت فردی خود را به کلانتری 163ولنجک رساند و گفت که موکلش را ربودهاند. این مرد وکیل برجساز ربوده شده بود که گفت: دقایقی قبل یکی از آدمربایان با من تماس گرفت و برای آزادی او مبلغ هنگفتی خواست. اما در نهایت و در تماسهای بعدی به 500هزار یورو راضی و قرار شد روز بعد این پول را جور کنم و در اختیارشان قرار دهم. آنها حتی به همسر موکلم هم زنگ زدند و تهدیدش کردند که اگر این پول را جور نکنیم جان آقای دکتر را میگیرند.
با این شکایت، گروهی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران با دستور قاضی آرش سیفی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی برای آزادی گروگان وارد عمل شدند. درحالیکه تحقیقات ادامه داشت مأموران خودروی پورشه آقای دکتر را در منطقه زعفرانیه کشف کردند که کنار خیابان پارک شده بود اما هنوز ردی از متهمان در دست نبود تا اینکه آنها 10ساعت پس از گروگانگیری، مرد ربوده شده را در خیابان گلبرگ با چشمانی بسته رها کردند.
گروگان 58ساله که بهشدت شکنجه شده و آسیب دیده بود به بیمارستان منتقل شد. هنوز معلوم نبود ماجرا از چه قرار است تا اینکه گروگان روز بعد و پس از بهبود در توضیح ماجرا به کارآگاهان گفت: روز حادثه سرنشینان ون با گفتن این جمله که «دستور بازداشت و انجام تحقیقات از من را دارند» چشمانم را بستند و مرا به خانهای منتقل کردند. در آنجا متوجه شدم که آنها مأمور نیستند و نیتشان اخاذی از من است.
آنها با بستن سیم برق به پاهایم شکنجههای خود را شروع کردند و با مشت و لگد به جانم افتادند و مدام فحاشی میکردند. میگفتند که اگر پول کلانی دریافت نکنند، مرا میکشند. آدمربایان مدارک مرا گرفتند و حتی حسابم را خالی کردند. همان موقع بود که به آنها وعده دادم که اگر آزادم کنند خودم نفری 100میلیون تومان به حسابشان واریز میکنم. حتی شنیدم بیکار هستند و به آنها گفتم اگر آزادم کنند کار خوبی در شرکت برایشان دست و پا میکنم.
با این ترفند توانستم متقاعدشان کنم و پس از آن آدمربایان با بستن چشمهایم مرا با همان ون به خیابان گلبرگ برده و در آنجا رها کردند. در بین راه نیز گفتند که به حرفهایم اعتماد کردهاند اما تهدید کردند که اگر 100میلیون تومان به حسابشان نریزم اینبار اعضای خانوادهام را ربوده و آنها را به قتل میرسانند.
با آزادی مرد ربوده شده، جستوجوی کارآگاهان ادامه یافت و آنها با بررسیهای اطلاعاتی موفق به شناسایی آدمربایان شدند و هر 3نفر را اول مهرماه در عملیاتی همزمان در مناطق مهرشهر کرج، سلطانآباد و فلاح دستگیر کردند. متهمان دیروز برای تحقیق پیش روی قاضی سیفی قرار گرفتند و به آدمربایی اقرار و انگیزه خود را بیکاری و مشکلات مالی اعلام کردند. 3مرد گروگانگیر با قرار قانونی در اختیار کارآگاهان قرار گرفتند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
- 7 سال کسادی آدمربایی
با اینکه هرازگاهی برخی تبهکاران هوس میکنند که دست به آدمربایی بزنند اما شواهد نشان میدهد هیچکدام از آنها در سالهای اخیر نتوانستهاند از راه آدمربایی در پایتخت پولی به جیب بزنند. سردار عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ در اینباره میگوید: طی 7سال گذشته در جریان همه پروندههای آدم ربایی هیچ پولی از سوی فرد ربوده شده یا خانوادهاش به ربایندگان پرداخت نشده و در همه پروندهها متهمان دستگیر شدهاند چرا که چنین پروندههایی بهصورت ویژه در دستور کار پلیس آگاهی قرار میگیرد و پلیس به هیچ وجه با تبهکاران مماشات نمیکند.
- پشیمانم!
متهم اصلی این پرونده میگوید که پشیمان است و نمیدانسته که این کار برایشان گران تمام میشود. مجتبی در گفتوگو با همشهری از جزئیات این آدمربایی میگوید.
- گروگان را میشناختی؟
نه. نمیشناختم اما او را یکی از دوستانم به من معرفی کرد و گفت که خیلی پولدار است.
- دوستت او را ازکجا میشناخت؟
من و دوستم ون داشتیم و در منطقه ولنجک مسافرکشی میکردیم. دوستم میگفت آقای دکتر برجساز معروف شمال پایتخت است که یک شرکت بزرگ ساختوساز دارد. میگفت که علاوه بر ایران در کشورهای زیادی پروژههای کلانی را به پایان رسانده است. وقتی موضوع را با 2نفر از دوستانم در میان گذاشتم، با هم نقشه آدمربایی را کشیدیم.
- پس از آدمربایی او را کجا بردید؟
خانهای مجردی در منطقه سبلان داشتم که آقای دکتر را پس از ربودن به آنجا منتقل کردیم. یک خانه قدیمی و دربست بود که 7یا 8ماه پیش از طریق یکی از دوستانم اجاره کرده بودم اما نقشه آدمربایی را حدود 2یا3 هفته پیش کشیدیم.
- چرا گروگانتان را شکنجه کردید؟
میخواستیم هرطور شده از او پول بگیریم. درواقع نیتمان این بود که او را بترسانیم. برای همین به پاهایش سیم برق وصل کردیم اما وقتی دیدیم مشکل قلبی پیدا کرد سیمها را بازکردیم و حتی قرص قلبش را برای او آوردیم.
- گروگانگیری چند ساعت طول کشید؟
از ساعت 10صبح تا 8شب. حدود 10ساعت و بعد او را رها کردیم.
- چرا رهایش کردید؟
چون وقتی به همسر و وکیلش زنگ زدیم صدای بوق شنیدیم و فکر کردیم از ما شکایت کردهاند و پلیس مکالمات را شنود میکند. برای همین ترسیدیم و او را رها کردیم.
- چقدر پول خواستید؟
همسرش که با ما صحبتی نکرد؛ برای همین مرد برجساز از ما خواست تا با وکیلش تماس بگیریم. میگفت او هرقدر ما پول بخواهیم برایمان جور میکند. برای همین به او زنگ زدیم و اول درخواست 5میلیون یورو کردیم و بعد به 500هزار یورو راضی شدیم درواقع روی این مبلغ توافق کردیم؛ قرار شد فردای آن روز این پول را جور کند اما ما شبانه از ترسمان، آقای دکتر را رها کردیم.
- به خاطر ثبتنام دخترم
دومین متهم مردی 40ساله و رزمیکار است. او مدام گریه میکند و میگوید که بهخاطر فقر و مشکلات مالی حاضر شده دست به خلاف بزند.
- چرا گریه میکنی؟
اولینبارم بود که خلاف کردم. نمیدانستم جرم آدمربایی سنگین است. گفتم یکی را میدزدیم، پولی گیرمان میآید و مشکلاتمان حل میشود.
- چه کارهای؟
بیکار. راستش آهنگر هستم اما چند ماهی بود که بیکار بودم. دخترم امسال به کلاس اول رفته و باید او را ثبت نام میکردم اما پولی نداشتم. شناسنامهاش هم بهخاطر 800هزارتومان جایی گرو بود و تا شناسنامه نبود، دخترم را ثبتنام نمیکردند. همین شد که بهخاطر ثبتنام دخترم وارد این بازی شدم. بعد از آن هم با پولی که از حساب گروگان دزدیدیم دخترم را ثبتنام کردم و اول مهر وقتی دخترم را به مدرسه رساندم به خانه برگشتم که دستگیر شدم. او با گریه ادامه داد: به دخترم وعده داده بودم که وقتی از مدرسه برمیگردد خانه باشم اما گیر افتادم.
- چقدر پول گیرت آمد؟
داخل کارت عابربانک آقای دکتر 15میلیون تومان پول بود. ابتدا میخواستیم طلا یا سکه بخریم اما صرافیها بدون کارت ملی به ما سکه، دلار و طلا نفروختند؛ برای همین به بازار رفتیم و وسایل نیسان خریدیم تا سر فرصت آنها را بفروشیم. نزدیک به 3میلیون تومان دستم را گرفت و این برای من خیلی پول بود.
- با خودروی گروگان چه کردید؟
وقتی ماشین را دزدیدیم چون به رانندگی با ماشینهای خارجی وارد نیستیم نمیدانستیم که اگر سوییچ نباشد، کروز کنترل ماشین کار نمیکند. دوستم پشت فرمان بود و ناگهان ماشین از کار افتاد. هرچه تلاش کرد نتوانست با ماشین حرکت کند. سوییچ را از جیب گروگان برداشت و ساعتی بعد ماشین را در همان منطقه رها کرد چون اگر زیر پایش بود همان روز گیر میافتادیم.
9435870