گوناگون 20:30 - 08 آذر 1394
یاسمن رضائیان:آب میراث تو بود. وقتی لب‌ها تشنه بودند و نجوای «عمو» به گوش می رسید، وقتی دست‌های عباس از او دریغ شدند و وقتی شش‌ماهگی، عزادار کودکت شد، باز هم میراث تو بود.

آب نبود اما آبرو بود. دشمنان آن روز آب را از تو دریغ کردند و آبرو را از خودشان. کربلا قطره‌قطره فدای آبروی تو شد. کربلا را دریغ کردند از حضور تو. خاک کوفه سیاه‌پوش روی سیاهش شد.

کربلا کودکی را به خود ندید. او فقط گاهی بزرگ‌مردانی به سن نوجوانان و کودکان دید و شیر زنانی که قامتی کودکانه داشتند. آن روز همه بزرگ بودند. شجاع و طالب شهادت. کربلا هیچ‌وقت‌ دیگر انسان‌هایی با این عظمت به خود ندید.

نماز ظهر عاشورا نماز خوف بود. چیزی ته قلبم می‌گوید این نماز را برای دشمنانت خواندی. خوف از عقوبت خدا و آبرویی که تا ابد از آن‌ها رفت. تو حتی نگران دشمنانت بودی. چه‌طور می‌شود در حق کسی ظلم کرد؟ که برای دشمنانش هم نگران است.

سؤال‌های زیادی از آن روز دارم. سؤال‌هایی که جواب‌هایشان را باید در قلبم پیدا کنم. این روزها که قلبم سیاه‌پوش است از خودم می پرسم: چرا مشکی می پوشم؟ و صدایی از درونم شنیدم که گفت: از کوزه همان برون تراود که در اوست.

عاشورا، فرصتی برای فکر کردن است، برای پیداکردن راه و تصمیم گرفتم. عاشورا فرصتی از تو به مسلمانان و حتی تمام انسان‌هاست تا چشم‌های ذاتشان باز شود و با چراغ‌های روشن راه را پیدا کنند.

صدای عزاداری که از کوچه‌ها و خیابان‌های شهر به گوش می‌رسد ندای دعوت است. تو از میان ما نرفتی. تا وقتی حق پابرجا باشد، تو هستی. پنجاه و هفت سال راه را روشن نگه داشتی و حق را که میراثت بود به صاحبانش سپردی. حق، سینه به سینه به ما رسیده است و این یعنی چراغ راه هنوز روشن است. ما به آب و حق پایبندیم. آبی که نماد حیات و زلالی توست و حقی که فلسفه‌ی این حیات و زلالی است. ما امانت‌داران میراث تو هستیم.


7446553
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است