به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز به نقل از جام جم، متهم مدت‌ها به دروغ به کارفرمایش می‌گفت که همسرش از بیماری سرطان رنج می‌برد تا به این وسیله به بهانه تقاضای کمک از وی اخاذی کند.

ماجرای این شیادی بزرگ زمانی برملا شد که همسر از همه جا بی‌خبر ولینگتون نامه همدردی کارفرمای شوهرش را که در آن برای بیماری همسر اسکات ابراز همدردی کرده بود، یافت.

اسکات به‌واسطه این دروغ بزرگ و انتشار خبر مرگ همسرش به دلیل سرطان، رئیس و بسیاری از همکارانش را سرکیسه کرد و توانست مبلغ 7000 دلار از رئیس و کمپانی ماشین C &M به عنوان کمک دریافت کند.

رئیس شرکت C&M پس از برملا شدن ماجرا طی مصاحبه‌ای در این باره گفت: «متاسفانه ما بیش از اندازه با این مرد احساس همدردی می‌کردیم.

این دلسوزی بیشتر به این دلیل بود که پدرم، مدیر عامل این شرکت سرطان داشت وخوشبختانه توانست با آن مقابله کند و به زندگی‌اش ادامه دهد.

این موضوع که شاید با کمک من بیماری دیگر بتواند از این بیماری جان سالم به در ببرد باعث شد کمک مالی زیادی به این مرد بکنم.»

ولینگتون که چهار بچه زیر ده سال دارد به مدت دو سال به همکاران و رئیسش در این باره دروغ گفت. او برای شروع این دروغ ابتدا ادعا کرد توده‌ای در سینه همسرش وجود دارد و با توجه به نتایج آزمایش‌ها، توده بدخیم بوده و رشد کرده و همسر بیچاره‌اش به سرطان پستان مبتلا شده است. در نهایت، او این تراژدی را تا جایی بزرگ کرد که در حضور جمع اعلام کرد همسرش را به دلیل بیماری از دست داده است.

رئیس شرکت گفت: «علاوه بر آن 7000 دلاری که شرکت به او داد مبالغ نقدی دیگری نیز طی این دو سال برای تامین هزینه‌های پزشکی به او داده می‌شد.

او حتی برای طبیعی نشان دادن داستان خود به طور مدام از شرکت مرخصی می‌گرفت تا برای تکمیل دوره‌های درمان همسرش کنارش باشد.

ما حتی گاهی به او مرخصی‌های سه یا چهار هفته‌ای همراه با حقوق می‌دادیم چرا که او ادعا می‌کرد همسرش شرایط مناسبی ندارد و به حضور او نیاز است، اما همه این حرفها متاسفانه دروغی بیش نبود.»

ولی در نهایت یک روز، زمانی که همسر اسکات مشغول تمیز کردن اتاق همسرش بود اتفاقی یکی از نامه‌های حاوی پول را که از طرف شرکت همراه یک نامه همدردی به خانه آنها فرستاده شده بود پیدا کرد.

زن بیچاره که پس از خواندن نامه شوکه شده بود حتی نمی‌دانست چه واکنشی به این موضوع باید نشان دهد.

پس از روشن شدن ماجرا برای همسر اسکات، وی با شرکت تماس گرفت و به رئیس شرکت اعلام کرد که زنده است و داستان سرطان و مرگ وی چیزی جز تراوشات دروغین ذهن بیمار همسرش برای اخاذی از آنها نبوده است.

کارفرما پس از آگاه شدن از حقیقت با پلیس تماس گرفت تا به صورت قانونی با ولینگتون برخورد شده و کارفرمای بعدی اسکات، قربانی دروغگویی‌های او نشود.

در نهایت ولینگتون به جرم کلاهبرداری توسط پلیس منطقه دستگیر و راهی زندان شد تا بتواند در مدت محکومیتش در زندان به رفتار زشتش فکر کند و روحیه دروغگویی‌اش را کنار بگذارد.

2007