باز هم یک بام و دو هوا؟»نوشت:
نگاه به فعالیت سیاسی احزاب در ایران، اغلب با مصلحتگراییها و بندوبستها و ارتباطهای فرعی دیگری آمیخته شده است. صرفنظر از این معضل، برخی چهرههای حزبی نیز تا جایی نقشآفرینی احزاب را قبول دارند که نظریات آنان تأمین شود، اگر این اتفاق رخ ندهد، نامهایی مانند انتخاب نابجا، باندبازی، ساختوپاخت و... به انتخاب مخالف میل آنها، نسبت داده میشود. بارها دیده شده وقتی یک حزب با لابی و درنظرگرفتن ویژگیهای موردنظر، کاندیدایی را برای نامزدی مجلس، شورای شهر، یک وزارتخانه یا حتی ریاستجمهوری پیشنهاد میدهد، بهجای استقبال از آن، از این اقدام به «فشار سیاسی» تعبیر میشود، اما اگر خود آن فرد یا حزب متبوع او پیشنهاددهنده باشد، فعالیت مطلوب حزبی نام میگیرد. این یک بام و دو هوا با فعالیت حزبی، پسندیده نیست. در همهجای دنیا احزاب وارد انتخابات حرفهای و تخصصی و انتخابات سیاسی میشوند. اساسا پارلمان، جای حضور و فعالیت احزاب و پاسخگویی آنان به رأیدهندگان است. ورود به انتخابات شهرداریها و شوراهای شهر نیز از جمله فرصتهای نقشآفرینی احزاب است. این امر به معنای واردنشدن کاندیداهای مستقل و صنوف و سازمانهای مردمنهاد نیست. ممکن است در یک شهر، یک سمن فعال محیط زیست بتواند در آرای مردم نفوذ کند و بتواند نامزدهای احزاب را شکست دهد.
در ایران نیز در انتخاباتی مانند انتخابات نظام پزشکی، نوعی فراکسیون بندی ایجاد شده و نامزدهای اصلاحطلب و اصولگرا در لیستهایی به رقابت میپردازند که البته شکل و ترکیب با آنچه در انتخابات سیاسی وجود دارد، متفاوت است. نام این نه فشار سیاسی، نه باندبازی و نه سهمخواهی بلکه فعالیتی شفاف، قانونی، طبیعی و اخلاقی است و اتفاقا سطح انتخاباتهای مختلف را ارتقا میدهد. درباره انتخابات شوراها یا معرفی شهردار نیز شرایط همینگونه است. اعضایی که بهصورت منفرد وارد شورا شدهاند، پاسخگویی کمتری برای عملکرد خود در قبال شهروندان دارند. در گذشته برخی ورزشکاران و هنرمندانی که وارد شوراها شدند مشکلاتی ازایندست ایجاد کردند، اما آرای نامزدهایی که از طرف گروه و حزب به یک فهرست انتخاباتی معرفی شدهاند، رصد میشود و مورد مداقه قرار میگیرد؛ بهویژه در مدیریت شهری کلانشهرها که فسادپذیر است و انواع و اقسام منافع در ساختوسازها و پروژههای بزرگ عمرانی وجود دارد، نظارت احزاب اهمیت بیشتری دارد. نمایندهای که از سوی یک حزب وارد مجلس یا شورای شهر میشود، دایره محدودتری برای زدوبند دارد. درعینحال فراموش نکنیم وقتی نامزدهای احزاب وارد شورا شدند بهتدریج هویت جمعی پیدا میکنند. در مجلس ششم، بسیاری از ما صرف نظر از تعلق به یک حزب سیاسی مشخص، تعلق خاطر جمعی به مأموریتی که موکلان بر عهده نمایندگان گذارده بودند، ایجاد کردیم. اعضای شوراهای شهر و روستا نیز با مأموریتهایی از قبیل توسعه همگون، حفظ هویت فرهنگی، توجه به مسائل محیط زیستی و حملونقل همگانی مواجه هستند. این مشترکات، اعضای شورا را به هم نزدیک میکند و نباید هویتهای حزبی که در جای خود انکارناپذیر است، هویت جمعی، صنفی و حرفهای را کمرنگ کند. اگر ارزشها و اخلاقیات نیز در کنار آن باشد، نتیجه مطلوبی در پی دارد. وقتی 21 عضو شورای شهر تهران بهدنبال انتخاب شهردار کارآمد هستند، ضمن حفظ گرایشهای حزبی، توانایی حل معضلات تهران و توسعه آن در یک کاندیدا، بیشتر مدنظر قرار دارد.
سپس با درنظرگرفتن جمیع جوانب و مشورت با احزاب، نامزدهایی پیشنهاد شدهاند. فراموش نکنیم در ایران، مارک حزبی در افراد بهطورکامل مشاهده نمیشود. آقای نجفی بهطور اسمی، از اردوگاه حزب کارگزاران شناخته میشود، اما عملا جریانهای دیگر اصلاحطلب از او حمایت بیشتری به عمل آوردند. ممکن است یک یا چند نامزد از میان هفت گزینه پیشنهادشده از سوی اعضای شورا برای شهرداری تهران، از سوی یک حزب، بیشتر حمایت شوند، اما نمیتوان او را گزینه اختصاصی آن حزب نامید. برخی دیگر نیز چهرههایی هستند که به ائتلافها بیشتر نزدیک هستند تا یک حزب خاص. لیست شورای شهر تهران نیز حاصل خرد جمعی احزاب اصلاحطلب بود و موجب جلب نظر شهروندان تهرانی شد. سهمیهبندی صددرصد وجود نداشت و هیچ حزبی، تعداد مشخص سهمیه در لیست را برای خود قائل نبود. به نظر میرسد حال که این هفت نامزد، در تعامل میان نامزدهای شورا و احزاب معرفی شدهاند، جداسازی و سهمیهبندی آنها، کمکی به حل مسائل تهران نمیکند. شهردار منتخب باید با همه نخبگان، احزاب و حتی تشکلهای اصولگرا همفکری کند. درعینحال ممکن است برخی افراد خارج از این فهرست، توانمندی بیشتری نسبت به گزینههای پیشنهادی داشته باشند، اما این تنها شرط نیست و توافق بر سر آنان، مهمتر است. نباید گرد و خاک بیجهت به پا کرد که حالا که نظرات فلان حزب تأیید نشده، کل فرایند انتخاب گزینهها زیر سؤال است. دوستان اصلاحطلبی که دچار برخی دلخوریها به سبب انتخابنشدن نامزد مورد نظرشان شدهاند، بهتر است با تأمل بیشتری با مسئله منافع شهروندان تهرانی برخورد کنند و با همدلی و طرح دیدگاههای کارشناسی بهجای کلیگویی و گلهگزاری، میتوانند گره مسائل را باز کنند. اصرار بر برخی نظرها میتواند فرایند تصمیمسازی جمعی را با بنبست مواجه کند. اتحاد نظر و اتفاق آرا برای انتخاب شهردار کارآمد، پاسخی درخور به اعتماد شهروندان تهرانی و همه ایرانیان به لیستهای انتخاباتی اصلاحطلبان در انتخابات شوراهای شهر و روستاست.
شنود شوم
علیرضا رحیمی در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
آنچه مسلم است هیچ مرجعی حق شنود و تجسس نسبت به زندگی خصوصی هیچ شهروندی را ندارد و تجسس نقض صریح حریم خصوصی اشخاص است؛ موضوعی که هم عقل و شرع حکم میکند، هم مورد تاکید قانون اساسی است و علاوه بر آن، اخیرا مقام معظم رهبری نیز در جریان مباحث مربوط به پیامرسانها و فضای مجازی بهصراحت بر آن صحه گذاشتند و ...
نکته حایز اهمیت در این تاکید ویژه رهبر انقلاب درمورد حرمت تعرض به حریم خصوصی شهروندان این است که خطاب ایشان به مردم نبوده، بلکه خطاب به مسوولان و بهخصوص مسوولان امنیتی بوده است.
حال آنکه شنود و تجسس در زندگی شهروندان از مصادیق بارز نقض حریم خصوصی است. باید توجه داشته باشیم که احیانا با مستمسک قرار دادن وظایف و مخاطرات امنیتی حقوق اولیه شهروندان مورد تعرض قرار گیرد.
آقای خاتمی که امروز صحبت از شنود زندگی خصوصی و دفتر کارشان مطرح میشود، زمانی رییسجمهور این کشور بودهاند و هنوز هم با یک اشاره ایشان، سیلی از شهروندان با اعتماد تام و تمام به یک فهرست انتخاباتی رای میدهند و در شرایطی که نه فعالیت سیاسی میکنند، رکوردی را در تاریخ انتخابات کشور به ثبت میرسانند و مقدم بر آن، نرخ مشارکت در انتخابات را بالا میبرند که این باید مایه مباهات و افتخار نظام باشد.
لذا معتقدم تجسس و شنود در حریم خصوصی و دفتر کار آقای خاتمی نهتنها زیبنده نیست، بلکه شرمآور و مایه تاسف، سرافکندگی و اندوه است.
- اسب تک شاخ در ماه مومیایی در شاه عبدالعظیم
روزنامه کیهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
فردای شب انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، کار روزنامه تا پاسی از شب طول کشید. خیابانها خلوت و خبری از تاکسی نبود. موتورسواری ترمز کرد و سوار شدم. جوان موتورسوار شروع کرد به تحلیل انتخابات و نتیجه آن! لابهلای حرفهایش گفت خواهرم دانشآموز است و در مدارس دخترانه شایع شده بود که اگر رقیب روحانی رای بیاورد، وسط پیادهروها را دیوار میکشد! این تنها شایعه انتخابات سال 96 نبود. متاسفانه تا کنون مراکز پژوهشی، دانشگاهی و افکارسنجی کشورمان بصورت موردی روی نقش شایعات و اخبار دروغ در جهتگیریهای سیاسی و روندهای انتخاباتی کار تحقیقی و مستندی انجام ندادهاند.
انتشار شایعه، اخبار دروغ و فریب افکار عمومی مسئلهای جدید نیست اما با ظهور عصر دیجیتال و فراگیر شدن شبکههای اجتماعی و گوشیهای هوشمند، این موضوع نگرانکنندهتر از پیش شده است. این موضوع تنها یکی از دهها پیامد مخرب عصر دیجیتال و انسان اینترنت زده است. بیش از یک هفته است که کشور درگیر مسئله فیلترینگ تلگرام است و هر کس از منظر خود به ماجرا نگاه میکند. بحثهای ارائه شده در این زمینه، اغلب با افق دید محدود است و ماجرا را در سطح بودن یا نبودن تلگرام تقلیل میدهد و مثل همیشه تبدیل به یک دوقطبی سطحی - موافقان
و مخالفان تلگرام- شده و کمتر سخن و نوشتاری درباره تبعات عمیق و چشمانداز عصر دیجیتال که تلگرام تنها بخشی بسیار کوچک از کل داستان است، شنیده و دیده میشود.
امروزه شبکههای اجتماعی - چه در ایران و چه سایر کشورها- میدان خودنمایی سلیبریتیها و زردهاست. اما آیا تقصیر از اینترنت و فضای مجازی است و قبل از تولد اینترنت، فرهیختگان و ادبا و دانشمندان در مرکز توجه بودهاند؟! آشفته بازار امروز که مدتهاست تبدیل به جنگلی هزار تو و مخوف شده، محصول نهالی است که بطور مشخص حدود 200 سال پیش در آمریکا کاشته شد. روزنامههای آن روز با تبلیغاتی مشخص و معمولی، شش سنت قیمت داشتند و مقالات و اخبار جدی را منتشر میکردند. سال 1833 بنجامین.دی مالک روزنامه نیویورکسان که از او بهعنوان «اولین تاجر توجه» نام میبرند، جرقه را در انبار کاه انداخت. او از یک اصل ساده و روانشناسی استفاده کرد. داستانهای هرز، دروغ و تخیلی برای مردم جذابتر بودند. نیویورکسان کار را با مجموعهای پنج قسمتی دربارهی کشفی نجومی که میگفت ماه پوشیده از درخت است و اسبهای تکشاخ و خفاشهای انساننما در آن زندگی میکنند! تیراژ روزنامه بهسرعت بالا رفت، قیمت آن به یک سنت کاهش یافت و همین قیمت پایین، موج افزایش تیراژ را تشدید کرد. دو سال بعد، سان به پرمخاطبترین روزنامهی جهان تبدیل شد! از آن زمان رقابت آغاز شد؛ رقابتی رو به پایین که هرچه میگذرد شتاب برای سقوط بیشتر و بیشتر میشود.
با ظهور اینترنت در نیمه دوم قرن بیستم، این رقابت منفی شتابی صدچندان گرفت. در حالی که پیش از آن، به نوعی، فقر اطلاعات وجود داشت و همه به دنبال رسیدن به اخبار بیشتر و سریعتر بودند، ورق برگشته و انفجار اطلاعات رخ داد. وضعیت جدید یک روی دیگر هم داشت، این بار جهان بهجای فقر اطلاعات با فقر توجه به انبوه اطلاعات مواجه بود. موضوعی که «اقتصاد توجه» را بنیان نهاد. غولهای عصر دیجیتال که انواع و اقسام خدمات را بهصورت رایگان به مردم سراسر دنیا ارائه میدهند، در برابر آنچه میدهند، ارزشمندترین سرمایه عصر جدید را بدست میآورند؛ توجه!
شبکههای اجتماعی در رقابت برای کسب توجه مردم، عملاً تبدیل به مخدر شدهاند. مردم چنان به گوشیهای هوشمند خود وابستگی و اعتیاد پیدا کردهاند که اگر یک روز یا حتی چند ساعت آن را در اختیار نداشته باشند، دچار استرس و اضطراب میشوند و گویی از قطار تمدن جا ماندهاند. روانشناسان نام این اضطراب را «فومو» گذاشتهاند؛ ترسِ مدرنِ از دست دادن. توجه کردن، امری مثبت و پسندیده است اما باید توجه کرد که یکی از اصلیترین خصوصیات عصر دیجیتال، وارونه کردن مفاهیم و کارکرد واژههاست. توجه در این دنیای مجازی، «توجه جزئی مداوم» یا در واقع «بیتوجهی» است. عمق توجه و واکنش به مهمترین و تکان دهندهترین مسائل جهانی برای هر کاربر، در حد لمس یک آیکون و «لایک» یا «دیسلایک» کردن است.
اثرات جهان شبکهای بر تمام زوایای زندگی بشر هزاره سوم تاثیر گذاشته است؛ از نوع تغذیه تا پوشش، تفریح، آموزش، روابط شخصی، سیاست و هر آنچه فکرش را بکنید. جهانی به ظاهر بسیار آزاد و بدون فاصله که قرار بود نابرابریها را از میان بردارد و یا حداقل کمتر کند. نتیجه تلاش خالقان این جهان با رویاهایشان 180 درجه متفاوت است. قرار بود شبکههای اجتماعی راهی برای از میان برداشتن موانع و مرزها و اتصال آدمها از سراسر جهان به یکدیگر باشند اما امروزه کار به جایی رسیده است که پیشروترین کشورها در عرصه دیجیتال، «وزارت امور تنهایی» تاسیس کردهاند و به قول «بیونگچول هان» فیلسوف آلمانی (اصالتاً اهل کره جنوبی) ما امروز بهجای عشق، «لایک» را داریم! وی در کتاب مشهور «جامعه فرسوده» برخی از مختصات عشق عصر دیجیتال را چنین ذکر میکند؛ نوعی بیتعهدی کامل را میآفریند که در بندِ هیچ پیوندِ واقعیای نیست و غزلی برای آن سروده نمیشود. تعریف این فیلسوف مشهور آلمان و نویسنده 16 کتاب که برخی از آنها به بیش از 10 زبان ترجمه و منتشر شده، از عصر جدید تکان دهنده است؛ « آزادی دارد به خشونتِ خوداظهاری تبدیل میشود. آزادیِ بیمحدودگی و بیسُکنایی تخمِ هرزگی و کثافت را میپراکند. جهانی بدونِ روایت و آیین و چشمانداز، مستهجن است. جهانی که دیگر نیازی به طراحیِ صحنه ندارد، پورنوگرافیک است».
شاید جالبتر از ماجرای عشق دیجیتالی، حکایت خالق آن باشد. جاستین روزنستاین یکی از خلاقترین مهندسان
«دره سیلیکون- Sillicon valley»، زادگاه و پایتخت دنیای دیجیتال است که سالها شب بیداری و کدنویسی کرد تا دکمه «لایک» را در فیسبوک اختراع کند. قابلیتی که به سرعت در دیگر شبکههای اجتماعی نیز به کار گرفته شد و انقلابی بپا کرد. او که امروز 34 ساله است، وضعیتی شبیه دکتر فرانکن اشتاین دارد و از مخلوق خود هراسان وگریزان است. او به همراه جمعی دیگر از مهندسان و مخترعان بزرگترین غولهای فناوریهای اطلاعاتی جدید، گروهی کوچک را تشکیل داده و علیه «سیلیکون ولی» و آنچه خود ساختند، دست به شورش زدهاند اما بیدار کردن جامعهای که 87 درصد آن با گوشیهای هوشمند خود به خواب میروند و با آن از خواب بیدار میشوند، کار سادهای نیست. بخصوص آنکه این اعتیاد مدرن بجای شرم آور بودن، نشانه تجدد و آگاهی و به روز بودن نیز هست و اگر کسی از آن دوری گزیند برچسب عقب بودن از قافله میخورد. سرعت این ارابه آتشین چنان زیاد و زرق و برقش چنان فریبنده است که کمتر کسی از مسافران آن، هوشمندی و جسارت لازم برای طرح این پرسش را دارد که به کجا میرویم؟! ارابهای که چنین در سراشیبی سقوط میتازد، با طرح چنین پرسشهای کمیاب و نادری از حرکت باز نخواهد ایستاد، اما ممکن است مسافر هوشمند این شانس را داشته باشد که خود را به بیرون پرتاب کرده و از سقوط بیشتر نجات یابد. هرچند همین بیرون پریدن هم بدون عوارض و جراحت نخواهد بود.
چند روز پیش جناب آقای روحانی در جلسه هماندیشی مدیران دولتیگریزی به فضای مجازی زده و جملات به ظاهر زیبایی را مطرح کردند؛ «برخی میگویند مردم بهتر است در بیخبری به سر ببرند تا شب راحت بخوابند. اینکه فضای مجازی نباید در انحصار باشد حرف درستی است ولی در عین حال بگذارید مردم زندگیشان را بکنند. نمیدانم چرا بعضیها از موبایل بدشان میآید. نمیدانم بعضیها از فضای مجازی و اطلاع داشتن مردم بدشان میآید!» این دست سخنان به ظاهر زیبا و عامه پسند برای نیم قرن پیش در غرب بود و سال هاست متفکران پیشرو و مهندسان دارای تفکر انتقادی دریافته اند، جهانی که برای مردم ساختهاند آنچه وعده داده بودند نیست.
در خوشبینانهترین حالت اینگونه سخنان را باید به حساب کم توجهی به چالشها و پرسشهای جدی اهل فکر درباره دنیای دیجیتال گذاشت. در جامعهای که 40 میلیون گوشی هوشمند وجود دارد، یعنی عملاً حدود 80 درصد از رای دهندگان بالقوه کشور، هیچ ابزاری بهتر از این مخدر هوشمند، برای پرت کردن حواسها از پرسشهای اساسی و بنیادین، به وسیله نسخه مدرن داستانهای ساختگی درباره کشف اسبهای تک شاخ و خفاشهای انسان نما در کره ماه نیست. مسائل اساسی و حیاتی کشور کم نیستند اما به لطف گوشیهای هوشمند، همه دنبال آنند که بدانند بالاخره مومیایی رضاخان در شاه عبدالعظیم(ع) پیدا شده است یا خیر! برای آنان که از روبرو شدن با پرسشهای اساسی و سختگریزانند چه بهتر که مردم سرگرم پیدا شدن اسب تک شاخ در ماه و مومیایی در شاه عبدالعظیم باشند. هرکس هم با این لذت جمعی مخالفت کند، مرتجع و واپسگرا و ضد نظر و خواست مردم است. این شعبده بازی مدرن و هوشمندانه، لایک ندارد؟!
- ادب، آداب و میزان حکمرانی خوب
محمدکاظم انبارلویی در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:
حکمرانی خوب، ادب و آداب میزانی دارد. میزان یک حکمرانی خوب چیست؟ ادب و آداب آن کدام است؟ بیتردید عقلانیت، آن هم عقلانیت معطوف به وحی، نمای بیرونی و درونی این ادب و آداب و میزان را برای ما نشان میدهد. اگر از آن پیروی نکنیم در وادی اوهام و خیالات، فکر میکنیم مشغول حکمرانی خوب هستیم.
یکی از مصادیق حکمرانی خوب آن است که حاکمان، متحد و یکپارچه به مسائل مردم فکر کنند. از تشتت و اختلاف و نیز دوقطبی و سه قطبی کردن جامعه خیری حاصل نمی شود. اینکه عصر یک شنبه در مجلس سران قوا به همراه نمایندگان مجلس و وزرا و معاونین و مسئولین دستگاه قضائی زیر یک سقف جمع شدند و دغدغه آنها رفع مشکلات کشور و مردم بود، یک تصویر معقول از حکمرانی خوب است. همین تجمیع نشان از یک عزم برای حرکت به سمت کارآمدی است.
کارآمدی، میزان حکمرانی خوب است. این میزان را هرگز نباید مورد غفلت قرار داد. اگر کارآمدی از یک حکومت رخت بربندد معلوم است میزانی در کار نیست. میزان که در کار نباشد، ادب و آداب حکمرانی خوب در معرض تهدید قرار میگیرد.
شنبه گذشته رئیس جمهور، مدیران ارشد دولت را به بهانه هماندیشی، زیر سقف سالن اجلاس سران جمع کرد. بخشی از مطالبی که از وی در این نشست مطرح شد، نه هماندیشی بود و نه با ادب و میزان حکمرانی خوب سازگار بود. به چند نکته از آن اشاره می کنم:
1- رئیس جمهور در این نشست دستگاههای نظارتی را ناقصالعقل خواند و گفت: «آقای دستگاه نظارتی! عقل تو که مبنا نیست. به تو چه ربطی دارد که دخالت می کنی؟ تصور میکنند چون دستگاه نظارتی هستند باید نوع هواپیما و خودرو و دارویی را که میخواهیم خریداری کنیم آنها مشخص کنند، در صورتی که اگر تخلفی بر مبنای قانونی دیدند باید اعلام کنند...» حمله به دستگاه یا دستگاههای نظارتی توسط رئیس جمهور، آن هم در یک چنین نشستی معقول نیست. اگر قوه مجریه در قانون اساسی وظیفه اجرا را به عهده دارد دهها دستگاه نظارتی در مجلس، قوه قضائیه و حتی خود دولت وظیفه نظارت بر حسن انجام کار دولت را به عهده دارند. آنها فقط وظیفه اعلام تخلف را ندارند، آنها مخبر و گزارشگر نیستند، آنها وظیفه برخورد را هم دارند. الان رئیس دفتر رئیس جمهور و سرپرست نهاد ریاست جمهوری و معاون اول رئیس جمهور قبلی به چه دلیل در زندان هستند؟ اگر نظارت نبود که سنگ روی سنگ بند نبود. ناقص العقل خواندن دستگاه نظارتی با منطق و ادب و آداب حکمرانی خوب نمیخواند. ناقص العقل خواندن دستگاه نظارتی، پنجاه و پنجمین توهین و ناسزای رئیس جمهور به منتقدین است که این بار نصیب منتقدینی شده است که در حاکمیت هستند و وظیفه نظارتی طبق قانون اساسی دارند.
2- رئیس جمهور در این نشست گفته است: «چرا مدیران دولتی روزه سکوت گرفتهاند ... آنها از چه میترسند؟ اگر نمی توانند، از اخم این و آن میترسند، باید کنار بروند.»
رئیس جمهور از کدام روزه سکوت مدیران سخن می گوید؟ دهها روزنامه و سایت خبری در اختیار مدیران است، رسانه ملی به صورت یک سویه و بدون نقد در خدمت وزرا و مدیران است، هر وقت هر چه خواستند و در هر مورد که خواستند، گفتهاند و می گویند. رئیس جمهور طبق قانون اساسی اختیار دارد هر مسئولی حتی وزرا را با دلیل یا بی دلیل برکنار کند. قانون اساسی اختیارات وسیعی را به او داده است. اگر مدیری نمی تواند،
چرا برکنارش نمیکند؟ وقتی کارنامه دولت در بخشی از وظایف کلیدی وزرا و رئیس جمهور به ویژه در مورد وعدههای برجامی خالی است، مدیران از چه سخن بگویند؟ ناسزا گفتن به منتقدین مشفق که هنر نیست، توهین به بخشی از مردم که تنها جرمشان این است که به او رأی ندادهاند، با ادب و آداب حکمرانی خوب نمیخواند.
ترسو خواندن بخشی از مدیران و متهم کردن آنها به چسبیدن به صندلی هم بیمهری به کسانی است که به او رأی دادهاند و الآن جزء همکاران وی هستند. این گویش با چه میزانی از حکمرانی خوب می خواند؟ با این گویش و خوانش معلوم می شود وزرا از رئیس جمهور می ترسند!
4- رئیس جمهور در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «من از سیستم ارز در گذشته ناراضی بودم و از سیستم فعلی هم خشنود نیستم.» او اعتراف کرد؛ 4 سال است دولت با گونی، اسکناس دلار میآورد، بین صرافیها توزیع می کند!
آقای روحانی در مورد مشکلات ارزی طوری حرف میزند که گویی رئیس دولت و مسئول این نابسامانی، کس دیگری است. او در مسند نقد این عملکرد نشسته است. منتقدین دلسوز برجام چهار سال است به رئیس دولت می گویند؛ تحریم ها برداشته نشده است، تحریمهای بانکی به صورت یک جنگ افزار مالی از سوی دشمن عمل می کند و برجام نتوانسته است بدیهیترین تعهد 1+5 را عملیاتی کند. اما با نثار دهها اهانت به منتقدین گفته شد؛ «در نقل و انتقال و فروش نفت مشکل نداریم، به هر کس خواستیم
می فروشیم و پولش به حساب میآید.» باز تأکید کردند: «تحریم های هستهای با اجرایی شدن برجام در بخشهای دولتی تقریباً برداشته شده است، در بخش گاز و نفت چیزی به نام تحریم نداریم، به هر اندازهای خواستیم تولید می کنیم و پولش را می گیریم.»
حالا که فاش شده است این خبرها نیست و هیئت وزیران چند روز مانده به پایان سال 96 برای «جبران عدم حصول منابع حاصل از فروش نفت» مصوبه گذرانده است تا از طریق صندوق ذخیره ارزی این نقیصه را بپوشاند، مدیران مربوط چه حرفی برای گفتن دارند؟ شکستن روزه سکوت آنها چه نفعی برای رئیس جمهور دارد؟ اگر هم بگویند دستاورد برجام تقریباً هیچ بود که مورد توبیخ قرار می گیرند.
حالا دولت در مورد مشکلات ارزی تصمیمی گرفته است. خود رئیس جمهور در این تصمیمگیری حرف آخر را زده است و همه قوا هم پای آن ایستاده اند. لق کردن این تصمیمگیری با این عبارت که «از سیستم فعلی هم خشنود نیستم»، با کدام میزان و ادب و آداب حکمرانی خوب میخواند؟
5- رئیس جمهور در خصوص تدابیر مسئولین در مورد فضای مجازی در این نشست میگوید: «بگذارید مردم زندگی شان را بکنند. اطلاع داشتن حق مردم است، برخی میگویند مردم بهتر است در بیخبری به سر ببرند تا شب راحت بخوابند.» البته وی تأکید می کند: «اینکه فضای مجازی نباید در انحصار باشد، حرف درستی است.» فضای مجازی در انحصار دشمن است. دشمن از این طریق توانست دی ماه 96 یک آشوب امنیتی به وجود آورد. در اسفند ماه با اغتشاش در بازار ارز، ارزش پول ملی را به طور بیسابقه ای پایین بیاورد.
رئیس جمهور به عنوان رئیس شورای امنیت ملی مسئول امنیت کشور است. رئیس جمهور به موجب اصول متعدد قانون اساسی مسئول مستقیم اقتصاد کشور است. آیا این حرفهایی که در مورد فضای مجازی زده، مسئولانه است؟ یعنی وقتی امنیت کشور و امنیت کسب و کار در مملکت به هم میخورد رئیس جمهور شب با خیال راحت میرود میخوابد؟
ایشان از کدام حق مردم (بخوانید حق دشمن) در فضای مجازی یاد میکند؟! آیا مردم میخواهند توسط فضای مجازی امنیت خود و امنیت کسب و کار خود را به هم بزنند؟
کشور در فضای مجازی درگیر یک جنگ سایبری است. دشمن، افکار عمومی و اراده ملی را نشانه گرفته است. اطلاعات مهم کشور در این فضا غارت می شود. رئیس جمهور نباید از آن به عنوان یک «حق» یاد کند و آن را به اسم «مردم» سند بزند. کجای این رفتار و گرایش با ادب و آداب حکمرانی خوب میخواند؟!
6- نفوذ نامحرمان و جاسوسان در دولت کنونی صدای مردم و نهادهای نظارتی را درآورده است. مردم می گویند چرا باید در تیم هستهای یک جاسوس دوتابعیتی سر درآورد؟ مردم می گویند چرا باید در بالاترین سمتها در محیط زیست یک جاسوس سه تابعیتی اسرار مملکت را در توانایی موشکی از طریق رصد پایگاهها به بهانه کار محیط زیستی به دشمن بدهد؟
مردم می گویند مدیر دوتابعیتی فراری در دم و دستگاه نفت چرا باید 200 میلیارد تومان پول مملکت را دزدیده و فرار کند؟ کمترین انتظار مردم این است که گزینشها به ویژه در سطوح عالی با دقت صورت گیرد و دستگاههای نظارتی با قدرت جلوی نفوذ را بگیرند.
حالا اگر رئیس جمهور برخلاف انتظار مردم بیاید در یک جمعی به اسم هماندیشی مدیران ارشد دولتی، گزینشها را مسخره کند و بگوید: «چقدر سین، جیم؟ غسل و وضو میپرسیم؟ اینها چه ربطی به گزینش دارد؟ از آباء و اجداد و همسایگان می پرسیم، یک کلمه نمی پرسیم آیا تو متعهد هستی و به مردم خدمت می کنی؟ آیا وظیفه خود را خدمت به مردم میدانی یا خیر؟»
شاید این نقد به گزینشها وارد باشد. اما موضوع مهم بحث نفوذ است. چرا رئیس جمهور در مورد خطر نفوذ به آنها هشدار نمیدهد؟ چرا شاخکهای آنها را نسبت به نفوذ حساس نمی کند؟ مردم میگویند تا کی باید کشور از نفوذ دوتابعیتی ها آسیب ببیند؟ اگر در استعلام ها، نهادهای نظارتی و گزینشها درست عمل کردند باید کسانی که منفذ نفوذ دشمن به دستگاههای دولتی بودند، پاسخگو باشند و اگر درست عمل نکردند باید از این باب مورد مؤاخذه قرار گیرند.
بی دقتی در طرح مسائل از سوی رئیس جمهور به گونه ای بود که بی بی سی تیتر خود را از سخنان وی به این جمله اختصاص داده بود: «نباید خیلی فکرمان را مشغول دشمنان کنیم»!
چرا باید حواس مردم و مسئولین را از تحرکات دشمن در این وادی به جایی پرت کنیم که حرف و حدیث مخالفان نظام در نقد عملکرد گزینشها در روزهای اول انقلاب تکرار شود؟ این با کدام عقلانیت سیاسی و تدبیر برای یک حکمرانی خوب می خواند؟
7- امسال، سال حمایت از تولید ملی، عملیاتی کردن قانون حمایت از تولید ملی، قانون اجرای سیاست های اصل 44 ، قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار و ده ها آیین نامه ای است که دولت برای این قوانین تصویب کرده است. امسال، سال تعیین تکلیف نهایی برجام است. امسال، سال مقابله با توطئه های آمریکا در حوزه معیشت مردم است. امسال، سال پاسخ رئیس جمهور به مطالبات مردم در حوزه های اجتماعی، معیشتی و اقتصادی است. امسال، سال رعایت ادب، آداب و میزان حکمرانی خوب و اثبات کارآمدی دولت است. چرا از رئیس جمهور، قول و فعلی صادر می شود که با این مناسبت ها نسبتی ندارد؟
9757534