گوناگون 09:20 - 31 فروردین 1397
کارشناسان در گفتگو با مهر:
مدرسه حسینی، مدرسه دوستی انسانها و تلاش برای نجات آنها از همه بندها و بردگیها و پستیهاست. حسین(ع) با شمشیر ها قطعه قطعه شد، اما به هیچ وجه به خواری و زبونی تن نسپرد.

امام حسین(ع) با قامتی به بلندای تاریخ در برابر خودکامگی ایستاد

به گزارش خبرنگار مهر، امروز ۳۱ فروردین برابر با سوم شعبان میلاد با سعادت فخر ائمه(ع) سبط رسول الله(ص) فرزند علی مرتضی و فاطمه زهرا(س)، امام حسین(ع) است که مقام عبدالله رسیده بود. امام حسین(ع) ۶۳ سال زندگی کرد و در عاشورای سال ۶۱ هجری در قیامی که علیه ظلم و فساد یزید کرده بود در کربلا به همراه اصحاب باوفایش به شهادت رسید. زندگی سراسر نورانی امام حسین(ع) الگو و سرمشقی برای همه بشریت است از بندگی خداوند تا ایستادگی در مقابل خودکامگی و آزادگی. در گفتگو با چند تن از کارشناسان به ابعادی از شخصیت آن حضرت می پردازیم.

امام حسین(ع) عبد شایسته‌ی خدا است

محمد فنایی اشکوری، استاد فلسفه و عرفان اسلامی با بیان اینکه نکته ای که در زمینه اسوه بودن امام حسین(ع) لازم است در آن تأمل کنیم توجه به هدف حماسه‌ی حسینی است، گفت: آیا امام حسین(ع) برای این شهید شدند که ما برایش عزاداری کنیم؟ ما عزاداری می کنیم و باید بکنیم. اما آیا وظیفه‌ی ما در قبال شهادت امام حسین(ع) فقط عزاداری است؟ آیا اهدافی که امام حسین(ع) از این حماسه داشت تنها با عزاداری تحقق می یابد؟ ما باید بیشترین هم خود را در راه تحقق اهداف نهضت امام حسین(ع) صرف کنیم که عبارت است از اصلاح امت، مبارزه با ستم، امر به معروف و نهی از منکر و کوشش برای تحقق دیگر ارزشهای انسانی و الهی.

وی با اشاره به اینکه عزاداری امام حسین(ع) نباید مشغله‌ی تمام وقت ما شود، اظهارداشت: این به معنای فراموش کردن اصل قضیه‌ی عاشورا و هدف آن است. کسانی چنان فکر و عمل می کنند که گویی بین ما و امام حسین(ع) تقسیم وظایفی در اینجا شده است. وظیفه‌ی امام حسین(ع) خودسازی و عبودیت و مبارزه و جهاد برای اصلاح امت و  تحقق ارزش های اسلامی و انسانی بود و وظیفه ما تحسین و تعظیم او و گریه و عزاداری برای اوست. شکی نیست که باید حماسه‌ی حسینی را بزرگ بداریم و در سوگ سالار شهیدان عزا بپاکنیم و خاطره‌ی ایثار و شهادت پیشوای آزادگان جهان و یارانش را همیشه زنده بداریم. اما در کنار این امر باید بدانیم که حسینی بودن تنها به پیراهن سیاه و شال عزا و گریه و ماتم نیست.

فنایی اشکوری با تأکید بر اینکه امام حسین(ع) شصت و سه سال زندگی کرد، اما عاشورا یک روز از زندگی او بود، بیان کرد: صد البته که این یک روز بسیار با عظمت است و یک تاریخ است. اما آیا امام حسین(ع) پیش از قضیه عاشورا الگو و اسوه نبود؟ امام حسین(ع) چگونه شخصیتی داشت و در تمام عمرش چگونه زیست؟  امام حسین(ع) پیش از عاشورا همانقدر الگو و اسوه است که امام حسین(ع) پس از عاشورا. لیکن مهم تشخیص موقعیت است. امام حسین همیشه در جنگ و مصیبت و شهادت نبود. حسینی بودن و پیروی از امام حسین(ع) این است که به تمام زندگی امام حسین(ع) توجه کنیم و سیره‌ی او را تعقیب کنیم و در راه اهداف او گام برداریم.  بنابر این تنها با عزاداری نمی توان حسینی شد و ادعای پیروی از سیره‌ی آن حضرت را داشت.

فنایی اشکوری با بیان اینکه آنچه بر همه‌ی شخصیت و زندگی امام حسین در تمام عمرش حاکم است عبودیت و عمل به تکلیف است، تصریح کرد: امام حسین(ع) عبد شایسته‌ی خدا است و در هر شرایطی به وظیفه ای که در آن شرایط دارد عمل می کند. حسینی کسی است که صفات و ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی و معنوی او شبیه به امام حسین(ع) باشد، نه کسی که هیچ شباهتی به امام حسین(ع) ندارد، اما فقط برای امام حسین(ع) عزاداری می کند! این سخن هم درباره‌ی فرد صادق است هم درباره‌ی جامعه. کدام جامعه و شهر حسینی‌تر است؟ آن جامعه و شهری که مردمش در ایام محرم سیاهپوش می شوند و از همه جا بیرق عزا بلند است و از بلندگوها عزای امام حسین(ع) پخش می شود و بیشتر و شدیدتر از جاهای دیگر عزاداری می کنند، اما از عدالت و اخلاق و انصاف و انسانیت و تقوا و طهارت بهره چندانی ندارد؟ یا جامعه ای که این ارزشها را دارد اما عزاداری اش به آن شدت نیست؟ البته بین اینها تنافی نیست و جامعه‌ی مطلوب آن است که هر دو را با هم دارد. بی شک مردمی که برای امام حسین(ع) عزاداری می کنند به آن حضرت عشق می ورزند و عزاداری آنها ابراز عشق آنها به سید و سالار شهیدان است. اما هنگامی که تأثیر مثبت این عزاداری را در خیابان و بازار و اداره و دیگر عرصه های حضور مردم بسیار کمرنگ می بینیم، معلوم می شود نسبت بین عشق به امام حسین و دینی و اخلاقی زیستن روشن نشده است، یعنی این فرهنگ نهادینه نشده است که عشق به حسین مستلزم رفتار بهتر و اخلاقی تر با انسانهاست.

وی تأکید کرد: لازمه‌ی عشق به حسین رواج مهرورزی و نیکوکاری و کاهش آمار انواع جرائم و تخلفات است. این اشکال متوجه کسانی است که در ماجرای عزاداری تریبون در اختیار آنهاست. آنها آن گونه که در تهییج احساسات پاک و مقدس موفق بوده اند در دادن بینش عمیق حسینی توفیقی نداشته اند و یا خود از این بینش چندان بهره ای ندارند. اگر این گونه نیست این تناقض باید حل شود و این سؤال باید پاسخ داده شود که چگونه می شود که عشق به امام حسین در حد آمادگی برای جانفشانی باشد، اما مناسبات انسانی و اخلاقی در جامعه تا این حد ضعیف و حتی بحرانی باشد!  

نصرالله حکمت، استاد فلسفه و عرفان اسلامی هم در این باره گفت: یکی از شروط بسیار مهم (اگر نگوئیم تنها شرطِ) درک و فهم واقعهٔ عاشورا و آگاهیِ از آن، بودن در فضای این واقعه و برقراری ارتباط با آن است. کسی که در این فضا قرار دارد و با آن، ارتباط برقرار کرده است، در هوای آن، نفس می‌کشد و با آن زندگی می‌کند و برای فهم و تفسیر این واقعه، هرگز در پی سند و مدرک و در صدد یافتن معنای معقول و مبرهن نیست.

وی افزود: چرا که این واقعه، فراتر از تاریخ است و به هر سند و مدرکی و به هر امر معقول و مبرهنی معنا و برهان و جهت می‌دهد. کسی که درون این فضا قرار دارد و با آن، ارتباط برقرار کرده است، همه چیز و همه جای آن را به خوبی درک می‌کند و می‌فهمد و با آن، به سر می‌برد و درون آن زندگی می‌کند. اما کسی که درون آن قرار ندارد و با آن ارتباط برقرار نکرده و یا ارتباط خود را با آن، از دست داده، راه فهمش مسدود است و راه طرح صدها اشکال و ورود به جزئیات تاریخی به روی او گشوده است. برای کسی که ارتباطش با کربلا و با واقعهٔ عاشورا گسسته است، هیچ سخنی در این باب، نمی‌تواند نافع باشد.

حکمت با اشاره به اینکه در حالی که سیرهٔ صاحبان اصلی دین چنین بود که با مخالفان خود به گفتگو می‌نشستند، و دلشان شور حق و حقیقت را می‌زد، گفت: امت خلفای اموی و عباسی، کسانی همانند یزید، نه تنها به مخالفان خود اجازهٔ سخن‌گفتن نمی‌دادند که حتی سکوت آنان را نیز تحمل نمی‌کردند. ماجرای عظیم عاشورا- که نقطهٔ عطفی در تاریخ بشریت است و آن را به «تاریخ قبل از عاشورا» و «تاریخ بعد از عاشورا» تقسیم می‌کند - ریشه در آن دارد که یزید، حتی سکوت حسین را تحمل نمی‌کند و از او می‌خواهد که یا بیعت کند و یا تن به کشته شدن دهد و او کشته شدن را می‌پذیرد و با این کار، دوران جدیدی در تاریخ بشریت آغاز می‌گردد که در آن، خون خدا بر زمین ریخته می‌شود.

نقش طلب فیض از اهل بیت(ع) در تحقق کمال اخلاقی

حجت الاسلام علی نصیری، رئیس مؤسسه معارف وحی و خرد در این باره گفت: اهل بیت(ع) حداقل از دو جهت می توانند ما را در جهت سیر به تعالی اخلاقی و معنوی یاری رسانند که عبارتند از: وساطت در فیض هدایت و ارایه الگوهای عملی. اهل بیت(ع) به خاطر استغراق در عبودیت، محبت و عشق به خداوند به چنان درجاتی از کمال رسیده اند که درک حد و مرز آن از تصور ما بیرون است. آنان در سایه عبودیت، کسب رضایت الهی، استقامت در انجام فرامین خداوند، استغراق در محبت الهی به مقامی رسیده اند که می توانند سرّ و غیب الهی حمل کنند و علم الهی و اسرار قرآن را به دوش کشند. از این جهت، خداوند میراث نبوت را به آنان واگذار کرد و ایاب و حساب مردم را به آنان داد  و جانشینان خود در زمین، حجت و شاهد بر مردم و مناره های هدایت معرفی نمود که مردم می توانند از رهگذر آنان به صراط الهی رهنمون گردند. بر این اساس، ولایت آنان همان ولایت الهی است و دشمنی با آنان دشمنی با خداوند محسوب می گردد و هر کس به ریسمان آنان چنگ زند، در حقیقت به ریسمان الهی چنگ زده است و هر کس در سایه هدایت آنان حرکت کند، نجات می یابد و هر کس از مدار هدایت آنان خارج شود هلاک می گردد.

وی افزود: از این جهت در روایات از آنان به عنوان واسطه های فیض الهی و هدایت امت یاد شده است؛ به این معنا که خداوند چنین مقرر فرمود که مردم از رهگذر آنان به صراط مستقیم راه یابند. باری، آنان باب هدایت الهی، «باب حطة» و «باب علم» اند که برای ورود به شهر علم و هدایت باید از مدار آنان عبور کرد. راز آن که در تفاسیر اهل بیت از حضرت امیر(ع) به عنوان «صراط مستقیم» یاد شده که مؤمنان همه روزه در نمازهای خود هدایت یابی به سوی آن را از خداوند می خواهند، همین نکته است؛ یعنی اهل بیت(ع) تجسد و تبلور کامل صراط مستقیم اند که به یُمن آنان می توان به مقصد نهایی بار یافت. مراجعه و بازخوانی سیره قولی و عملی اهل بیت(ع) و آن چه در توصیف آنان از زبان دوست و دشمن آمده است، نیز نشان می دهد که آنان در همه عرصه ‏های اخلاقی کامل‏ترین اگلوهای رفتاری را به تصویر کشیده و حقیقت و هویت انسان کامل را به جهانیان ارایه نموده اند.

این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه بسیاری از اولیاء الهی که گام در مسیر سیر و سلوک معنوی گذاشته اند، بر این نکته تاکید کرده اند که طلب فیض از اهل بیت(ع) نقش به سزایی در سلوک معنوی و اخلاقی آنان داشته است، گفت: به عنوان نمونه در باره عارف سالک مرحوم میرزا علی آقا قاضی چنین نقل شده است: آیت الله قاضی همیشه نماز مغرب و عشاء را در حرمین شرفین امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) به جا می آورد و چون به حرم حضرت ابوالفضل(ع) می رسد، با خود می اندیشد که تا به حال در مدت این چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده است و هر چه دارم به عنایت خدااست. در راه سید ترک‌زبانی که ظاهرا دیوانه بود، به طرف او می‌دود و می‌گوید؛ سیّد علی، سیّد علی، امروز مرجع اولیاء در تمام دنیا حضرت ابوالفضل(ع) هستند و او آن قدر سر در گریبان است که متوجه نمی شود آن سید چه می گوید! به حرم حضرت ابوالفضل می رود. اذن دخول و زیارت و نماز زیارت می خواند و می خواهد که مشغول نماز مغرب شود. آیت الله نجابت می گوید: تکبیره الاحرام را که می‌گوید، می بیند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل(ع) به طور کلی عوض می شود، آن گونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است. قرائت را کمی نگه می دارد تا وضع تخفیف یابد و بعد دوباره نماز را ادامه می دهد، مستحبات را کم می کند و نماز را سریع تر از همیشه به پایان می رساند. به حرم امام حسین(ع) نمی رود و به دنبال جایی خلوت به خانه رفته و برای این که با اهل منزل هم برخورد نکند به پشت بام می رود. آنجا دراز می کشد و دوباره آن حال می آید و بیشتر می ماند تا اهل منزل سینی چای را می آورد، آن حال می رود. نماز عشاء را می خواند و دوباره آن وضع بر می گردد؛ چیزی که تا به حال حتی به گفته خودش یک ذره اش را هم ندیده است و حالا که دیده نه می تواند در بدن بماند و نه می تواند بیرون بیاید. دوباره که شام را می آوردند، آن حال قطع می شود و نیمه شب دوباره بر می گردد و مدت بیشتری طول می کشد. بالاخره درهای آسمان برایش گشوده و فتح باب می شود. می گوید: آن چه را می خواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسین علیه السلام در را به رویم گشود. این نمونه‏ها به خوبی نشان می‏دهد که توسل به اهل بیت(ع) تا چه اندازه می‏تواند برای رشد و تعالی معنوی تأثیر گذارد.

ایستادگی حسین(ع) در برابر خودکامگی

مصطفی دلشاد تهرانی هم طی سخنانی در این باره گفت: فطرت بیدار آدمی عدالتخواه و ظلم ستیز است و انسانِ زنده نمی تواند نسبت به بی عدالتی و ستمگری سکوت کند و دم بر نیاورد. از این روست که فریاد عدالتخواهی و ظلم ستیزی حسین (ع) پیوسته شنیده می شود:« آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل دوری نمی شود؟» عدالتخواهی و ظلم ستیزی از برجسته ترین وجوه مدرسه حسینی است، چنانکه حسین (ع) از ابتدای نهضت خویش تا گاهِ شهادت آن را مطرح می نمود و بدان دعوت می کرد.

وی افزود: آن حضرت هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه وصیتنامه ای نوشت و آن را به برادرش محمدبن حنفیه سپرد که در این وصیت درباره عدالتخواهی و ظلم ستیزی مدرسه خویش فرموده است: «همانا من به منظور تباهگری و خودخواهی و فساد و ستمگری قیام نکرده ام، و تنها برای اصلاح امت جدم محمد (ص) قیام کرده ام.» حسین (ع) در مسیر قیام شکوهمند خود، پیوسته این شان را یادآور شده است تا رنگ عدالتخواهانه و ظلم ستیزانه قیام او بر چهره تاریخ بماند و هرگز فراموش نشود. امویان حکومت را به مفهوم تجبّر و تسلط و خودکامگی و سلطه‌گری و چپاول و غارتگری می‌فهمیدند و هیچ حرمتی برای انسان‌ها و هیچ حقّی برای مردمان قائل نبودند و آن مفهوم زیبای حکومت نبوی را که امانتداری و مهرورزی و پاسداری و خدمتگزاری بود، به طور کامل زیر پا گذاشته و محو نموده بودند. حسین(ع) با قامتی به بلندای تاریخ در برابر این خودکامگی ایستاد و برای همیشه تکلیف را روشن کرد که در اسلام هیچ جایی برای خودکامگی و خودکامگی‌پذیری نیست.

این نهج البلاغه پژوه گفت: نیایش حسین(ع) و عبارات آن حضرت در دعای عرفه اش، خود مدرسه ای است برای آموزش نیایش و پرستش. سپاس خدایی را سزاست که قضایش را جلو گیرنده ای، و بخشش را باز دارنده ای نیست، و آفرینش هیچ آفریننده ای، چون آفرینش او نیست، و اوست بخشنده گسترش دهنده. پس منزهی تو، منزه که آغاز کننده و برگرداننده و ستوده و بزرگواری، و مقدّس است نامهایت و بزرگ است نعمتهایت. معبودا، کدام از نعمتهای تو را توانم یاد نمود و توانم شماره کرد، یا کدام عطایت را شکر توانم گزارد که نعمتهای تو بیش از آن است که شمارندگان به حساب کشند یا حافظان بدان دانا شوند.

وی تصریح کرد: مدرسه حسینی، مدرسه دوستی انسانها و تلاش برای نجات آنها از همه بندها و بردگیها و پستیهاست. حسین(ع) پرچمدار مدرسه ای است که پیامبر اکرم(ص) بنیان نهادو مربیان این مدرسه، یعنی اوصیای پیامبر چنان به مردمان رحمت و محبّت داشتند که با همه وجود در راه نجات و هدایت آنان به منزل مقصود، تلاش می کردند و در این راه هر گونه سختی و مصیبت را به جان می خریدند. آنان از ایمان نیاوردن مردمان و سقوط آنان در غم و اندوه فرو می رفتند و سخت آزرده خاطر می شدند. شدت دلسوزی و دیگر خواهی پیشوایان هدایت بر هدایت نایافتگان چنان بود که آنان را تا مرز مرگ پیش می برد. خدای رحمان در بیان شدت مهربانی و دلسوزی پیامبر اکرم(ص) نسبت به همه مردمان فرموده است: «شاید تو از اینکه [مشرکان] ایمان نمی آورند، جان خود را تباه سازی.» (شعراء/۳) و نیز خدای رحمان خطاب به پیام آور رحمت و محبّت فرموده است: شاید، اگر به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه، در پیگیری[کار] شان تباه کنی.(کهف/۶) حسین(ع) این گونه بود، انسانی که به هیچ وجه به خواری و زبونی تن نسپرد، و دارایی اش بر باد رفت، فرزندان و یارانش کشته شدند، خاندانش به اسارت درآمد، بدنش با شمشیر ها قطعه قطعه شد، اما روحش استوار و محکم ماند. چنین سربلندی و عزّتی، از آن خداوند است که به دوستدارانش می بخشد و آنان را ارجمند و شکست ناپذیر می سازد. خدای عزیز، خود فرموده است: «و عزت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مومنان است.»

وی تأکید کرد: «هر کس سر بلندی و عزت می خواهد، سربلندی و عزت یکسره از آن خداست.» عزت آن حالتی است که به انسان استواری و محکمی می بخشد تا مغلوب هیچ چیز و هیچ کس نگردد، نه مغلوب هوای نفس و گناه و تن دادن به پستی، و نه مغلوب حوادث و رویدادهای نیک و بد وخوشیها و سختی های زندگی، و این گونه سربلندی و استواری را فقط از خداوند باید دریافت کرد که عزّت حقیقی از آن اوست و آن را از او باید طلب کرد و از راه بندگی او دریافت نمود. حسین(ع) درباره این حقیقت در دعای عرفه خویش چنین فرموده است: «ای آنکه ذات خود را به علو مقام و رفعت مخصوص گردانیدی و دوستدارانت را به عزت خود عزیز ساختی.»


9752023
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است