در یک نشست دانشگاهی که سخن از محیطزیست و عدم عنایت به دیاری بود که در آن سر میکنیم، سخنران دلسوخته با لحنی گلایهآمیز قیاسی داشت از وضعیت شهرهای این سوی عالم با آن سمت جهان و تاسف از اینکه چرا قدر خانه پدری چند هزارسالهمان را به درستی نمیشناسیم؟ پاسخش برای رفع مشکل این بود که ما نیز باید مانند دستگاههای تربیتی آن سوی جهان به کودکانمان بیاموزیم که: The world is my book (عالم کتاب من است).
اینکه به شهروندان جهان سوم از سوی سیاستپیشگان آن سوی عالم به جای «عقبمانده» عنوان محترمانه «در حال پیشرفت» داده شده، از چنین تفاوتهایی حکایت دارد. اینکه آدمیان این سوی عالم دقت کافی در حفظ محیطزیست خود ندارند نیز بیگمان حرف درستی است. از همین روست که برای مثال کلانشهری مانند تهران به رغم آنکه نسبت به دیگر شهرهای بزرگ جهان دارای بیشترین رفتگر و ظرف زباله است، باز هم چنان که باید پاکیزه نمیماند.
اینها به جای خود، ولی این نکته نیز قابل یادآوری است که برای ساکنان مرز پرگهر به قصد تعمق در حقیقت جهان و محترمداشتن محیطزیست نیازی به ذکر گزین گویهای از فرهنگ بیگانه نیست. میشود به گنجینه پربار فرهنگ خودی نظر انداخت و به عنوان نمونه از محمود شبستری یاد کرد که نزدیک به 700سال پیش - آن زمان که در غرب خبری نبود - گفت:
به نزد آنکه جانش در تجلی ست/ همه عالم کتاب حق تعالی ست
یا از سعدی مثال آورد که برگ هر درختی را برای کسی که در کار جهان ژرفنگری میکند، دفتری از معرفت کردگار دانست. این کتاب یعنی محیط پیرامون از نگاه متکلمان، فیلسوفان متاله و عارفان «غیر» نیست، بلکه تجلیذات وجودی یگانه است؛ یعنی که خدا و طبیعت پشت و روی یک سکهاند.
به قول جامی «جمال اوست هر جا جلوه کرد» یا به گفته اقبال:
هر چه میبینی ز انوار حق است/ حکمت اشیاء ز اسرار حق است
تعمق در طبیعت خواه عالمانه باشد یا عارفانه، در واقع نوعی نیایش است. بنابراین محیطزیست را باید به همان میزان پاس داشت که خالق آن را.
سهروردی نیز در حکمت اشراق سخنی نزدیک به همین مضمون دارد. به عقیده وی «مجموع موجودات، کتاب بزرگ خداوند است و هر جوهری از جواهر به منزله حرفی است از حروف، و هر غرضی از اغراض، نقطه و اعرابی است برای آن حرف.»
این مختصر شاهدی است بر این دعوی که ریشه بسیاری از اندیشههای منتسب به غرب در حوزه علوم انسانی به آسانی قابل ردیابی در تار و پود دیدگاههای برآمده از این سرزمین چندهزار ساله است. منتها تفاوت ما با دیگران این است که بر این فرهنگ غنی جامه عمل نمیپوشانیم و آن را به شهریگری یا مدنیت بدل نمیسازیم، بلکه همچون عتیقهای در لفافهپیچیده بر طاقچه نهادهایم و فقط دل خوش داشتهایم به داشتنش.
- نویسنده و پژوهشگر فرهنگ
9431284