فرهنگی‌هنری 10:38 - 30 شهریور 1397

تصور نمی‌کردم رمانی برای بانو زینب بنویسم/چرا «احضاریه» حذفی داشت

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگی: علی موذنی به تازگی با رمان «احضاریه» که از سوی نشر اسم منتشر شده است، نام خود را در بازار کتاب بلند کرده است. رمانی متفاوت و البته مستحکم که با تمی مذهبی نوشته شده است. داستانی که شرح سفر یک روزنامه‌نگار به کربلا را شرح می‌دهد و مکاشفه ذهنی او و خواهرش برای این سفر؛ سفری که با یک دیدار فراواقعی با حضرت زینب(س) در عالم رویا شروع می‌شود و پایانش نیز به راهپیمایی اربعین ختم می‌شود. موذنی در سال‌های گذشته تجربیات متعددی در زمینه خلق رمان دینی، اجتماعی و خلق آثار نمایشی و تلویزیونی داشته است و برپایه همین نیز آثار جذاب و قابل اعتنایی را نیز خلق کرده است. با این همه رمان احضاریه در ادامه آثار او اثری است که می‌توان با آن شناسنامه و سبک نوشتاری ویژه این نویسنده را تثبیت شده نامید. احضاریه رمانی است که می‌توان از آن به عنوان شناسنامه ادبی و کاری نویسنده‌اش یاد کرد؛ رمانی که بدون نام نویسنده نیز نشان او را به روشنی بر خود دارد. در ادامه گفتگوی مهر با نویسنده این رمان می‌خوانیم:

خاطرم هست که آخرین اثر داستانی از شما که تمی مذهبی داشت و من موفق به خواندنش شدم، رمان دوازدهم بود. دوازدهم را شاید باید داستانی با تم اجتماعی و با مضمون و دغدغه‌ای دینی بدانیم اما احضاریه به معنای کامل رمانی است که دغدغه‌اش یک موضوع دینی است. از اولین سطر تا آخرین سطر سرشار از نشانه‌هایی اینچنینی است...

برای روشن شدن بحث باید  به تفاوت های دین و مذهب توجه داشته باشیم. دین توسط  پیامبر عرضه میشود، اما مذهب حاصل برداشت‌های یک فرد یا یک گروه از مفاهیم خاصی از همان دین است. طبق این تعریف، من در رمانهای دوازدهم و احضاریه به دو مفهوم شیعی پرداخته‌ام که هر دو در این تفکر  بسیار مهم و تعیین کنندهاند. سعی کردهام این مفاهیم را از زاویه‌ی دید داستان نویس، مورد بحث قرار بدهم بی این که در اصل اعتقادات شیعی چون و چرایی داشته باشم. رویکرد داستانی من در هر دو رمان جهت اثباتی دارد.  

شما چگونه مضمونی دینی را مناسب داستان‌نویسی تشخیص داده و کشف می‌کنید و هسته اولیه مهندسی‌تان را برای نگارش داستان قرار می‌دهید؟ این مضمون باید ویژگی خاصی داشته باشد؟  

نمی‌توانم قاطع بگویم که این فرایند چطور اتفاق می افتد. تاثیر حسی اولیه خیلی مهم است.  بعد هم بررسی قابلیت های دراماتیک موضوع. لطف موضوع های دینی و مذهبی، قرار گرفتن غیب و شهادت (به تعبیر قرآن) در کنار هم است که به نظرم سطح معرفتی داستان را عمیق و چند لایه می‌کنند.  

آقای موذنی داستان بلند و رمان دینی  و نگارش آن در ایران همیشه محل مناقشه بوده است به ویژه به سبک داستان شما که بخش زیادی از کار امتزاج باور دینی و زندگی روزمره است و قرار نیست صرفا بازنویسی از یک واقعیت باشد. شما از راه رفتن بر لبه تیغ خلق داستان دینی در ایران هراسی ندارید؟ از لبه تیغی که می‌شود به فرجام کج‌فهمی‌ها از رمان دوازدهم منجر شود؟

راستش، من هیچ وقت در تصورم هم نمی گنجید که روزگاری مثلا در باره‌ی امام زمان یا بانو زینب رمان بنویسم. چه بسا اگر بحث نوشتن فیلمنامه در مورد این دو بزرگوار پیش نمیآمد و من مراحل تحقیق را طی نمیکردم، نوشتن این دو رمان هرگز اتفاق نمی‌افتاد. البته روایت قرآنی حضرت خضر و حضرت موسی معادلات دو دو تا چهار تا را در ذهن من کاملا به هم ریخته. احساس حقیقی من این است که جهانی مقتدر بر ساز و کار این دنیا نظارت و دخالت دارد که گاهی رشحهای از آن را  با همه‌ی وجود احساس میکنم... خیلی کارها را اراده کردهام انجام بدهم، نشده و خیلی کارها هم جزء برنامههام نبوده و شده. مثلا من  برای نوشتن داستان پنج پیامبر اولالعزم برنامهای مشخص داشتم. سال های هفتاد تا هفتاد و یک. چهار داستان بلند از چهار پیامبر را به ترتیب مبعوث شدن شان نوشتم، اما در نوشتن داستان پیامبر اسلام (ص) متوقف شدم.

اشباع شده بودید؟

 نه. چون بی وقفه که نمی‌نوشتم. بین‌شان فاصله میافتاد. تا آن چهار تا داستان بلند نوشته شوند، دو بار اسباب کشی کردم. حالا هم که بیست و پنج سال گذشته و من چند بار اراده کردهام بنویسم و نشده. از این بحث که بگذریم، با شما موافقم. نوشتن داستان دینی راه رفتن روی لبه‌ی تیغ است. جامعه‌ی مذهبی ما اعم از خواص و عوامش انتظار دارند با مفاهیم دینی و مذهبی برخورد ایمانی شود. عوام در مسائل اعتقادی دنبال چون و چرا نیستند و مفاهیم آن را کاملا پذیرفته اند و چون و چرا را برای علما گذاشهاند. حالا شما به عنوان داستان نویس میخواهی این مفاهیم ایمانی را وارد حوزه‌ی داستان بکنی که  دنبال چون و چراست و حتی در عالم واقع نمای داستان سعی دارد جلوهای از واقعیت به مفاهیم دینی و مذهبی ببخشد و آن ها را برای مخاطبِ داستان ملموس و قابل باور کند. به نظرم کار داستاننویس در بحث داستانی کردن این مفاهیم، مثل پرداختن به شأن نزول آیات قرآنی است. اولین بار که قرآن میخواندم، مدام در پی شأن نزول آیات بودم. درک شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران باعث می شد قرآن را بهتر بفهمم و بدانم علت نازل شدن بسیاری از آیات چه بوده. بنابراین، رفتن به سراغ موضوع ها و مضمون های دینی  این خطر را دارد که در مواجهه با عده ای قرار بگیری که نمی گویم کج فهمی، اما قرائتی دیگر از مفاهیم دارند...

یکی از تمهای مهم رمان احضاریه روبروی هم قرار گرفتن شک و باور و اعتماد در مقابل هم است. شکاکی راوی و باور و ایمان خواهرش. رودرویی این دو باور و در نهایت غلبه تم باور قلبی و اعتماد بر تم شک، باور قلبی شماست و یا امری است که حاصل تدبر در حقایقی مکتوب و محتوم دارد؟

تقابلی از شک و ایمان میان راوی و خواهرش وجود ندارد. راوی هم مثل خواهرش ایمان دارد. تفاوت در اخلاق و رفتار آن هاست. این تفاوت بیشتر روی محور برونگرایی و درونگرایی دور میزند. اما در این نکته شکی نیست که یکی از وظایف داستان یا رمان باید این باشد که تجربه های قلبی ما را به کمک همین عقل جزئی (به تعبیر مولانا) کاملا تجزیه و تحلیل کند و عقیده‌ی سطحی را با عمق بخشیدن ارتقا ببخشد. حضرت ابراهیم به برانگیخته شدن در روز رستاخیز اعتقاد قلبی داشت، اما میخواست  به چگونگی کیفیت برانگیخته شدن  آگاه شود، برای همین خدا به او فرمان داد که چهار تا پرنده‌ی متفاوت را بگیرد و بکشد و درهمشان کند، طوری که تشخیص شان غیر ممکن شود و بعد آن ترکیب را چهار قسمت کند و هر قسمت را روی یک کوه بگذارد و نتیجه را ببیند. آنچه ابراهیم از این فرآیند متوجه می شود، آگاهی نسبت به قدرتی است که بر این جهان سیطره دارد. برای همین با آگاهی کامل در آتش فرو می رود و اگر برای اطرافیانش عجیب است، برای او عجیب نیست که آتش گلستان شود. به نظرم وظیفه‌ی داستان نویس در مقابل مخاطب همین است که پرنده های کشته‌ی در هم شده‌ی حقیقت را  دوباره به پرواز درآورد...

بخش‌های قابل توجهی از رمان احضاریه به بازخوانی برش‌هایی از زندگی حضرت زینب(س) و خانواده وی در چند برهه مهم تاریخی دارد. به گواه امضای انتهای کتاب نگارش این اثر نیز سه سال زمان برده است. چقدر از این سه سال صرف جستجو و تحقیق در زندگی ایشان شد

تاریخ انتهای رمان مربوط میشود به زمان شروع نوشتن تا پایان. پژوهش از مهر ماه نود و چهار شروع شد که به دنبالش سفر دوهفته‌ای به عراق بود و بعد از آن یک سره مطالعه. شناخت از زندگی بانو میطلبید که به دوران زندگی پنج معصوم اشراف پیدا کنم، چون بانو علاوه بر پنج تن، امام سجاد و امام باقر (هرچند کودک) را درک کرده بود. بنابراین می‌طلبید که این دوره ها به صورت تحلیلی خوانده شوند، زیرا بانو زینب به عنوان شخصیتی موثر در خانواده حضور و در چند و چون وقایع شرکت داشته.

 آنچه روایت شده، چقدر مستند و چقدر زاییده خیال شما است(از منظر رفتارهای موردی حضرت در زندگی شخصی ایشان است)؟

نقش تاریخی بانو زینب در واقعه‌ی کربلا و پس از آن است که شکل میگیرد. پیش از این تاریخ  مطلبی که تفصیل داشته باشد، در باره‌ی ایشان گفته نشده. ایشان در آن جامعه‌ی مردانه، و با وجود چهار امامی که درکشان کرده، به طور علنی در مسائل اجتماعی یا سیاسی ورود نمیکرده. اما قطعا قرآن تدریس میکرده. مشاور پدر و برادرها و برادرزاده ها و همسر و فرزندان و سایرین بوده. آنچه در رمان آمده، دریافت من از موقعیتی است که ایشان در خانواده و قبیله داشته. چرا عقیله نامیده می شده؟ تسلط ایشان بر قرآن و مفاهیم دینی در مواجههاش با ابن زیاد و یزید آشکار است. این تسلط نشان از آن دارد که خوب می خوانده و خوب درک میکرده. وقتی ابن زیاد به فصاحت او در کلام اشاره می کند که همچون پدرش علی روان و آهنگین سخن می گوید، غیرمستقیم فرهیختگی بانو را افشا میکند. در عین حال با تاختن به جرات و جسارت بانو وجوه دیگری از شخصیت ایشان را بازگو میکند. وقتی بانو در پاسخ به ابن زیاد  میگوید جز زیبایی ندیده ام، سطح معرفت خود را نسبت به آنچه در ظاهر و باطن این دنیا میگذرد، نشان میدهد. به نظرم همین‌ها کافی است تا بتوان مولفههای شخصیتی ایشان را شناسایی و پرداخت کرد... بعضی مستندات هم در رمان هستند که شاید وجه استنادی قوی ای نداشته باشند، اما از وجاهت داستانی خیلی خوبی برخوردارند. نمونهاش پیرهن امانتی بانو فاطمه به بانو زینب است. یا شرطی که برای ازدواج بانو زینب گذاشته میشود که ایشان در سفر با امام حسین(ع) به اذن همسر نیاز نداشته باشد، وجه استنادی قوی ندارد و بسیاری آن را جزء برساخته های متاخر شیعه میدانند، اما چه واقعیت داشته باشند چه نداشته باشند، جان می دهند برای آن که داستانی شوند...

نکته‌ای که در این اثر مهم است، نوعی بازتاب آینه‌گونی است که از زندگی شخصی امروز ما ارائه می‌دهد؛ بازتابی که حاصل دست و پا زدن ما میان واقعیت زندگی و باورهای دینی است که از قضا قرار بوده واقعیت زندگی ما شوند و نخواستیم که بشود و یا نشد که بشود. نظر شما در این زمینه چیست؟

من باور دینی و واقعیت زندگی را از هم تفکیک نمیکنم. جامعه‌ی ما سال هاست نسبت به دین و سیاست گرفتار افراط و تفریط شده و همین مسئله از جهات مختلف بحران ایجادکرده و ضربه زده. روشهای نادرست بخشی از جامعه را دین زده کرده. نمیشود که در تعلیم و تربیت جامعه از بهشت فقط حرفش را بزنی، اما جهنم را  خیلی خوب نشانش بدهی. عوام با همه چیز احساسی برخورد میکنند، حتی با دین و مذهب. اگر هم تحت فشار قرار بگیرند که همه چیز را از اساس منکر می شوند. داستان محمل خوبی است برای بیان عقاید و عمق بخشی به احساسات. برای ارزیابی و علت یابی وقایع، چه دینی چه تاریخی. به نظرم دین و مذهب در حیطه‌ی منبر و سخنرانی محصور مانده. یکی دو دهه هم هست که نوعی مداحی افراطی رواج پیدا کرده که داد حتی علمای دین را هم در آورده. همان قدر که منبر و سخنرانی حکم مونولوگ را دارد، داستان به مفهوم امروزینش با مخاطب دیالوگ برقرار میکند و ذهنش را درگیر انگیزه ها و رفتار شخصیتهای مختلف میکند و به چون و چرا وا میدارد. در سخنرانی ها، شنونده ممکن است بر اساس خواست سخنران احساساتی بشود و شعار هم بدهد، اما داستان محلی برای شعار دادن نیست. حضور قوی علت و معلول راه را بر شعار میبندد، پس جایگاه خوبی برای طرح مفاهیمی است که دین و مذهب را هم شامل می شود. در این صورت چه بسا ترجمهای دیگر از دین عرضه شود و مخاطب به درک تازهای از مفاهیم برسد و با شناخت عمیقی که داستان به او میتواند بدهد، بهتر بتواند زندگیاش را با دین همسو کند، هم در رفتار فردی و هم رفتار اجتماعی. دین باید نگه دارنده‌ی جامعه از پلشتی باشد. اگر برعکس شد، ماییم که راه را به خطا رفتهایم.

علی موذنی در زمانه خلق داستان‌های بلند اجتماعی سیاسی تاریخی که باب طبع نویسندگان بسیاری در این روزهای ادبیات ایران است، سبک تازه‌ای بر این شیوه از نگارش معرفی می‌کند و نوعی خاص از روایت را با امضای خود به ثبت می‌رساند. پس می‌خواهم سوال کنم که آیا احضاریه از منظر محتوا و فرم روایت پیامی برای داستان‌نویسی امروز ایران دارد؟

داستان نویسی برای من یک جور مکاشفه‌ی تکنیکی است. یعنی غور کردن در محتوا و برای بیان آن راهکار پیدا کردن، و این اختصاص به مضامین دینی ندارد. در مضامین غیر دینی هم این روش من است. اصلا لذت نوشتن در همین است. در حال حاضر برای نوشتن رمانی به نام فاوست که در سال های پنجاه و هشت و پنجاه و نه و شصت می گذرد، مشغول تحقیقم. عشق در یک بستر سیاسی. کلیشه شده، میدانم، اما آنچه به هیجانم میآورد، فرم روایت است. سر همین رمان احضاریه، سه چهار بار به این نتیجه رسیدم که  به اتمام نمیرسد و اصرار بر ادامه بیفایده است. آنچه مجابم می کرد پس از مدتی توقف ادامه بدهم، فرم روایت بود.

 برای نوشتن بخش پنجم سه ماه و نیم معطل ماندم، چون نمیدانستم با واقعه‌ی کربلا چطور برخورد کنم. اگر میخواستم از لحظه‌ی خروج امام از مدینه تا لحظه‌ی شهادتش را بنویسم، طبق تقسیم بندی موضوعی باید حداقل سیصد چهارصد صفحه می‌نوشتم. و همین کابوس من شده بود. آنچه نجاتم داد، کشف این نکته بود که چون بانو زینب به علم لدنی مجهز بوده، پس خیلی از وقایع از پیش بر او آشکار بودهاند و همین کشف باعث نجات رمان از تعطیلی شد. یا بخش چهارم که الان حدود بیست و چهار صفحه‌ی رمان را تشکیل می دهد، صد و هشتاد و پنج صفحه بود، یک کتاب تاریخی مجمل اما کامل از پیش از رحلت حضرت رسول تا پایان دوره‌ی امامت امام حسن. در مقام راوی ستون نویس همین جور نوشته بودم و رفته بودم جلو. البته موقع نوشتن میدانستم مسیر اصلی این نیست، اما ترجیح میدادم بنویسم تا متوقف شوم. نوشتن مرا به شخصیتها نزدیک و درک وقایع تاریخی را ملموس می کرد. به دوران خلافت حضرت علی مفصل پرداخته بودم. و به دوران خلافت امام حسن و شرایط ناگواری که ایشان را ناچار به صلح اجباری میکند و ... حذف این بخشها  در مراحل مختلف بازنویسی دردناک بود. اینها را گفتم برای این که به بخش پایانی سوال شما جواب بدهم.  مقوله‌ی نوشتن از ابتدا برای من چالش برانگیز بوده. از همان اولین داستانم که نامش زئوس بود و در سال پنجاه و هشت برای درس اساطیر مرحوم محمد مختاری نوشتم، جدی بودن بحث تکنیک داستان مطرح بوده تا همین امروز که اهمیت تکنیک برای من از موضوعی که داستانی میشود، اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست...


9913857
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها

مهمترین اخبار فرهنگی‌هنری

فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» نصیریان بازیگری با پیشینه تئاتری است که در طول سال‌های فعالیتش در سینما در فیلم‌های ارزنده و مهمهی نقش‌آفرینی کرده است.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» بر اساس آمار، ۳۲۴ هزار و ۵۶۳ نفربازدید از موزه‌ها، پایگاه‌های میراث ملی و جهانی و اماکن فرهنگی تاریخی سراسر کشور انجام شد.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» در شب نزول قرآن، دعا و استغفار، شبکه‌های سیما مراسم شب‌های قدر را از اماکن مقدس و معنوی به صورت ویژه و از نقاط مختلف کشور پخش می‌کنند.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» همان‌گونه که انتظار می‌رفت، استقبال از سینما‌ها با شتاب بسیاری دنبال می‌شود و علاوه بر شکستن چندین رکورد، گیشه هم اختلاف خود را با مدت زمان مشابه سال گذشته، بیشتر کرده و به رقم ۷۶ میلیارد تومان رسیده است.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» حرم امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام برای ایام شهادت آن حضرت سیاهپوش شد.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» تلویزیون امروز فیلم‌های مختلفی مانند «مردی از کنتاکی»، «تنگه ابوقریب»، «سرقت»و «خزنده» را راهی آنتن شبکه‌های سیما می‌کند.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» تهیه‌کننده برنامه گفت: در برنامه «بی‌انتها» واگویه‌های افراد مختلف با خدا را می‌شنویم و از زاویه دید‌های مختلف، دنبال رنگ خدا در زندگی هستیم.  
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» حجت الاسلام والمسلمین یعقوبی گیلانی تأکید کرد که روزه فقط به نخوردن و نیاشامیدن نیست بلکه توجه صحیح به روزه و عبادات شرط بندگی است.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» زمستان سال گذشته اتفاقات متنوعی را برای رادیو تلویزیون به دنبال داشت که به برخی از آن‌ها می‌پردازیم.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» امام حسن مجتبی (ع) از ماه مبارک رمضان به عنوان میدان مسابقه‌ای برای بندگان یاد کرده اند.

مشاهده مهمترین خبرها در صدر رسانه‌ها

صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است