الان که بزرگتر شدهام میفهمام که تعدادی از رفتار و سکناتم به او رفته است. آن زمان همه دنبال الگویی میگشتند؛ کسی که اخلاق و رفتارش جذاب باشد تا هر کسی گوشهای از رفتارش را برای خودش بردارد؛ مثلا خود من تیمهای محبوب فوتبالم را از برادرم، طریقه مراوده با دوستان را از آن یکی برادرم و دقت و مشورت در انجام کارها را از پدرم یاد گرفتم. آقای نعمتی هم معلم پرورشی بود اما چون فوتبالش خوب بود و در اردوها با هر گروه از بچهها بسکتبال و والیبال را هم خوب بازی میکرد، رفیق بچهها شده بود. همین رفاقت او زیارتعاشوراهای پنجشنبه را دلچسبتر میکرد. نمازهای جماعت شلوغتر شده بود و صبحها بچهها دعای فرج را از ته دل میخواندند. انرژی ما را او چندین برابر کرده بود و از همه مهمتر اینکه بین آن همه آشفتگیهای نوجوانی، گرفتاریهای درس و مدرسه و بحرانهای روحی مختلف، او شده بود ساحل آرامش.
آن زمان فکر میکردیم آقای نعمتی خیلی آدم باحالی است که هم فوتبالش خوب است، هم از فیلم و سینما سر در میآورد و هم سرنماز اینقدر آدم آرام و دوستداشتنیای میشود. معلم پرورشی مدرسه راهنمایی ما خودش را در دل هر تیپ و دسته و مرامی جا کرده بود. با درسخوانها یک مدل رفاقت میکرد با شرورترها یک مدل دیگر. من فکر میکنم او معلم موفقی بود. تا پایان دوره تحصیل، من معلمهای زیادی داشتم. هر کدام برای من و هم سن و سالانم زحمتهای زیادی کشیدند اما آقای نعمتی بین تمام بچههای آن مدرسه خودش را تکثیر کرد. حالا ما بین روحیات و رفتارهای خودمان میتوانیم او را بیابیم؛ مثل برادران بزرگترمان، پدرمان و همه کسانی که دورهای از زندگی روی ما تأثیر گذاشتند. من اگر معلم میشدم این ویژگی برایم مهمترین ویژگی شغلم میشد؛ اینکه میتوانستم اخلاقیاتم را بین تعداد زیادی دانشآموز تکثیر کنم. شاید معلمی بتواند چیزی بسیار بیشتر از آموختن علم و دانش باشد. آقای نعمتیها در مدارس این مملکت کم نیستند فقط کافی است همه ما بازگردیم و به دوره مدرسه نگاهی بیندازیم، میتوانیم ردپای معلمانمان را در زندگی بزرگسالیمان پیدا کنیم. معلمها جزئی از وجود ما میشوند و در ما رسوب میکنند. درس و مدرسه تمام میشود اما آنها تمام نمیشوند. ما تنها یک پدر و مادر نداریم. آقای نعمتی روزت مبارک.
7858528