گوناگون 20:43 - 08 آذر 1394







ریشه در خاک و قامت در آسمان (مریم خانی اسد آبادی)





با هر بار زنجیره زدن و پا کوبیدن بر زمین در وجودش هزار بار بازبان دلش نیتش را می گفت (یا سید



شهدا وداده کول مریضل برس ...)واینبار اشک تکیده از چشم  نبود که روی چین های صورتش



جاری میشد اشک از چشمه دلش سرچشمه گرفته بود به یاد جوانش می افتد که پارسال همین



موقع همینجا زنجیر می زد با سر وروی گلی وخاکی مادرش با افتخار به تماشایی دست رنجش



ایستاده بود اما الان پسرک روی تخت بیمارستان انتظار مرگ رو می کشید وبه خواب ناخواسته ی



رفت بود مادر پیر بار دیگر بادستان لرزان وپای استوار زنجیر را در هواچرخاند وبا ذکر یا ابوالفضل



عباس بر شانه هایش که روزگاری کودکش را روی این شانه ها خواب می کرد خواباند بدنش تکان



می خورد وسنگین می شدبا هرضربه به یاد زینب خواهر داغ دیده حسین(ع) افتاده که این شیر



زن دشت کربلا عجب دل بزرگی داشته که درمیدان شهادت عزیزانش نلرزید ومانند سرو استوار



ایستاده بود وپرچمدار قیام شد بود  زن در طلبش  صبر زینب  را طلب میکرد

7446583
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است