ابوالحسن فیروزآبادی دبیرشورای عالی فضای مجازی و رئیس مرکز ملی فضای مجازی در ستون سرمقاله روزنامه ایران با تیتر«سرمایه گذاری فناوریمحور و اشتغالزا در پسابرجام»، نوشت:
به فرجام رسیدن مذاکرات هستهای اتفاق میمون و مبارکی است که با مقاومت مردم ایران و هوشمندی مقامات عالی رتبه نظام و زحمات شبانهروزی دستگاه دیپلماسی کشور بهدست آمد. جمهوری اسلامی ایران هم اکنون در نقطه عطفی تاریخی درباره ساختن و توسعه کشور قرار دارد. امروز میتوانیم با پیروی از بیانات رهبر معظم انقلاب در قالب راهبردهای اقتصاد مقاومتی و برنامه سند چشم انداز، حرکت روبه جلو و پایداری را برای این کشور ترسیم کنیم. همچنین دولت محترم گامهایی که در این مدت زمان کم در پسابرجام برداشته است نشان داده که به دنبال حرکت در این مسیر و سربلندی ایران اسلامی است.
در دوران پسابرجام و در جهت رسیدن به توسعه پایدار در کشور باید به چند نکته توجه داشت: اول اینکه پسابرجام میتواند باعث توسعه و پیشرفت ایران شود، دوم، این توسعه میتواند توسعه فناوری محور باشد، سوم، از ورود کسانی که بازیگران اصلی فناوری نیستند و به نوعی دلال و یا دارای تکنولوژی سطح پایین هستند جلوگیری شود و چهارم، دولت باید تلاش کند تا تکنولوژیی وارد کشور شود که این فناوری بتواند ایجاد اشتغال نماید. همانطور که در ابتدای شروع دولت تدبیر و امید تورم بزرگترین چالش اقتصاد بود و دولت بخوبی آن را مدیریت کرد، شاید بتوان گفت هم اکنون بیکاری جوانان و بویژه جوانان تحصیلکرده، بزرگترین چالش اقتصاد امروز ایران است. دولت باید تلاش کند سرمایه و تکنولوژی را به سمت توسعه صنعتی اشتغال محور هدایت کند تا بتواند میزان بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی را که در سطح نامناسبی است، کاهش دهد.
بخش خدمات یکی از بخشهای اقتصادی در کشور است که با توسعه آن میتوان نیروی کار تحصیلکرده بیکار را بکار گرفت. در کشور ما توسعه شهرنشینی در کشور حدود 72 درصد شهرنشین و 28 درصد روستانشین است. بخش خدمات زاییده توسعه شهرنشینی است ولی بخش مزبورتوسعه متناسب پیدا نکرده است. هم اکنون بسیاری از مشاغل در این بخش قابل ایجاد هستند و این در صورتی است که ما بخش خدمات را توسعه ندادهایم و شهروندان نیز حاضر هستند برای دریافت این خدمات هزینه پرداخت کنند. استفاده از فضای ICT و کاربردهای روزافزون آن در زندگی روزمره یکی از زیرمجموعههای بخش خدمات است که متأسفانه توسعه چشمگیری در کشور نداشته است.
به طور مثال وقتی نیاز به اینترنتی داریم که خدمات مورد نظر را دریافت کنیم ولی به دلیل سرعت پایین اینترنت این امر برای ما محقق نمیشود یعنی اینکه مردم به اینترنت سرعت بالا نیاز دارند و ما توانایی ارائه این خدمت را به مردم نداریم. یا وقتی به دلیل ترافیک بالا امکان ارتباط همراه لحظهای وجود ندارد، نیاز به توسعه شبکه و زیرساختهای لازم داریم که توسعه پیدا نکرده است. یا کمبود دستگاههای ATM که به شهروندان اجازه نمیدهد تا خدمات بانکی را بتوانند در همه جا و بسرعت در اختیار داشته باشند. یا استفاده از امکانات و تسهیلاتی که از طریق اینترنت همراه هماکنون میتواند کارهای روزمره ما را راحتتر کند. همه این موارد و موارد دیگر نشان میدهد که بخش خدمات بهاندازه کافی رشد نکرده است و یا خدمتهای جایگزینی که میتوانستند امور شهروندان را تسهیل کنند، شکل نگرفتهاند.
این موضوع نیازمند بازنگری در ساختار اقتصادی داخل کشور متناسب با توسعه بخشی است که مدلها و سازوکارهای جدیدی را ارائه دهیم و جامعه را به سمت این مدلها هدایت کنیم. به عبارت دیگر نوعی اطمینانبخشی در شهروندان ایجاد کنیم که اگر در حوزه اقتصاد و کسب و کار از این مدلها تبعیت کنند، متضرر نخواهند شد. بر این اساس نحوه تعامل با کشورهای خارجی در پسابرجام باید به نحوی باشد که سرمایه خارجی به کشور وارد شود و از مزایای نیروی کار تحصیلکرده و ارزان داخل کشور استفاده کنند و این به این معنا نیست که نیروی تحصیلکرده ما را به بیگاری ببرند بلکه برعکس ورود سرمایه خارجی باید از طریق تکنولوژی باشد تا بتواند در نیروی کار داخل کشور ایجاد توانمندی کند و به نحوی باشد که ما بتوانیم بعد از مدتی شاهد این تحول باشیم که بنگاههای قدرتمند اقتصادی در داخل کشور شکل بگیرد. بنابراین باید از ورود شرکتهای خارجی فاقد تکنولوژی برتر به بازارهای داخلی جلوگیری کنیم. همچنین ورود سرمایه و تکنولوژی خارجی در ایران باید بتواند باعث افزایش توانمندی نیروی کار جوان و تحصیلکردهکشور شود و باعت این شود که جوانان ما بتوانند در آینده خالق ارزش باشند و اقتصاد مقاومتی را تقویت نمایند.
- دولت و ضربالمثل ملا
روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش نوشت:
وقتی به طنز یا ضربالمثلهای خودمان توجه میکنیم، به نظرمان میرسد کسی که ضربالمثل را ساخته است، از قوه خیال کمک گرفته و در نتیجه از واقعیت فراتر رفته و تمثیلی غیرواقعی را در قالب ضربالمثل عرضه میکند تا خواننده را در برابر موقعیتی خندهآور قرار دهد. نمونهاش فراوان است؛ مثل دوستی خاله خرسه. که رویدادهای روزمره به این شدت از حماقت نیست، هرچند این تمثیل پیام خود را به بهترین وجه میرساند ولی باعث تاسف است که جامعه ما در مواردی به چنان وضعی رسیده که آن تمثیلهای غیرواقعی نیز به واقعیت میپیوندد.
حتما شنیدهاید که ملانصرالدین با پسرش و یک الاغ به سفر رفتند. ابتدا هر دو بر پشت الاغ نشستند. رهگذران گفتند که چه انسانهای بیرحمی که دو نفری بر حیوان زبانبسته سوار شدهاند. ملا پیاده شد و پسرش سوار ماند، عدهای دیگر گفتند که چه پسر بیادبی که پدرش پیاده میرود و او سواره است. ملا و پسرش جای خود را عوض کردند، عدهای دیگر گفتند چه پدر سنگدلی که فرزندش پیاده میرود و خودش بر الاغ سوار است. ملا هم پیاده شد و هر دو پشت الاغ روان شدند که عدهای بر حماقت آنان خندیدند که الاغ دارند و پیاده میروند.
خلاصه این است وضعیت کسانی که هر کاری کنید عیب و ایرادی میگیرند و مشکل دولت نیز همین شده است. اگر هواپیما بخرد، میگویند، اینکه اولویت نیست (حالا کی اولویت را تعیین کرده خدا میداند)، اگر نخرد، میگویند با این هواپیماهای عهد بوق که نمیشود مسافرت رفت، این هم از بیخاصیتی برجام!. قبلا کمپین نخریدن خودروی داخلی راه میانداختند، حالا هم که رییسجمهور و هیات اقتصادی او به فرانسه رفتهاند و قرارداد ایران خودرو با پژو را تصویب کردهاند، یکی از وزرای دولت احمدینژاد چنین اظهار کردند که: «مساله دیگری که مردم باید به آن توجه کنند هدفگذاریهایی است که دولت در زمینه اشتغال انجام میدهد و به نظر میرسد بهشکلی نیست که حسابشده درصدد رفع بیکاری باشد، هرچند داشتن هواپیمای نو برای کشور خوب است، اما آیا اولویت امروز ما این بود که ما دوباره با شرکت پژو قرارداد ببندیم و بازار خود را بهروی این شرکت باز کنیم؟ بنده شنیدهام کارگران اخراج شده این کشور پس از شنیدن این مساله جشن گرفتند، اما برخی از کارگران ما عزا گرفتند و مساله دیگر مسکن مهر است که مردم و افراد باید به آن در انتخابات و رای دادن توجه کنند.»
اول از همه گوینده محترم تصور باطلی دارد که گویی فرانسه یا هر کشور دیگری که با ایران رابطه اقتصادی برقرار میکند، عاشق چشم و ابروی کشور ما است و در پی بهبود صنعت خودش نیست. برای نمونه حتما در این مورد باید کارگران فرانسه بیکار شوند تا این آقایان بپذیرند که قرارداد خوب است. چنین نوع قراردادی فقط در دولت سابق بسته میشد و کلی امکانات و خدمات به کشوری مثل ونزوئلا که هیچ ربطی به ایران نداشت و جز نفت فصل مشترکی نداشتیم دادند و کار آنان را راه انداختند، بدون اینکه پولی نصیب ما شود و کارخانههای ما به تحرک درآید. یا به فلان کشور هدیه دادند تا ساختمان مجلس خود را بسازند و اکنون آنان علیه ایران دست به کار شدهاند و هیچ نفعی از آن هدیه نصیب ایران نشد. فرانسویها با هیچ کشوری این طور رابطه برقرار نمیکنند. نه تنها فرانسه بلکه هیچ کشور عاقلی چنین نمیکند. رابطه اقتصادی یک رابطه برد- برد و دوسویه است. وقتی آنان هواپیما میفروشند، به معنای بهبود شرایط کارخانههای آنجاست. وقتی قرارداد پژو را امضا میکنند، یعنی باید اشتغال و درآمدشان اضافه شود. ما هم باید همین طور باشیم. اگر هواپیما بخریم ولی بهجایش ضرر دهیم، عمل نابخردانهای انجام دادهایم.
قرارداد پژو با ایران خودرو نهتنها به کاهش اشتغال در ایران منجر نمیشود، بلکه قطعهسازان را فعال میکند. این آقای وزیر در دولت سابق، هنگامی که در آن دولت وزیر بودند، چرا یک کلمه درباره واردات کالاها و قطعات کمکیفیت چینی که صنعت تولید قطعهسازی در ایران را نابود کرد، حرفی نزد و اکنون که صنعت خودروسازی و قطعهسازی از این قرارداد استقبال میکنند، به یکباره فیل ایشان یاد هندوستان افتاده و دلشان برای بیکاری کارگران سوخته است؟ کدام قطعهساز چنین ادعایی را تایید کرده است که وی آن را بیان میکند؟ چرا در کاری که در صلاحیت و تخصص ما نیست سخن میگوییم؟ آیا هیچ کس در میان اصولگرایان نیست که در امر اقتصاد و صنعت وارد باشد و یک تحلیل منصفانه از این قرارداد بنویسد؟ چرا باید وزرای غیرمتخصص آنان وارد موضوعاتی شوند که هیچ آشنایی ندارند و به صورت کلی و غیرمستند سخن بگویند؟
اگر این آقای وزیر محترم علاقه دارند، میتوانند به دوره هشت ساله دولت متبوع و مورد علاقه خویش مراجعه کنند که در طول هشت سال بهطور متوسط هر سال حدود 14 هزار شغل خالص ایجاد شد. در حالی که در دوره اصلاحات و با پایین بودن درآمدهای نفتی، بهطور متوسط 500 تا 600 هزار شغل سالانه ایجاد میشد. اگر آن روند ادامه میداشت امروز نه تنها بیکار نداشتیم، بلکه نیروی کار هم باید وارد میکردیم. ولی هیچگاه صدای ایشان در نیامد؟ سهل است که همواره تایید کردند.
به نظر میرسد که دوستان اصولگرا باید قدری منصفتر باشند، اینکه دولت هر کاری کند، ساز مخالف بزنند درست نیست. خوب است نگاهی به ونزوئلا بیندازند و بدانند که اگر دولت مورد حمایت این دوستان ادامه داشت وضع ایران بارها و بارها بدتر از ونزوئلا شده بود، خداوند به این جامعه لطف کرد و اراده مردم نیز شکل گرفت و اجازه نداد که آن روند بعد از سال 1392 ادامه یابد، و تغییری جدی در امور پدید آمد والا الان تورم بالای 100درصدی را تجربه میکردیم و مغازههای تهران مثل مغازههای کاراکاس خالی از کالا بود. پس لطفا کمی انصاف به خرج دهیم، یقین بدانید راه دوری نمیرود.
- انقلاب اسلامی و عملیات «رینو»
روزنامه کیهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
جمهوریخواهان محافظهکار در آمریکا برای تحقیر کسانی که به ادعای آنان به اندازه کافی به اصول حزب جمهوریخواه پایبند نیستند از یک عبارت تحقیرآمیز استفاده میکنند؛ رینو (RINO مخفف عبارت Republican In Name Only) به معنای: جمهوریخواه فقط در نام.
تاملی در رویکرد آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی نشان میدهد آنان تمایل دارند جمهوری اسلامی را وارد فاز «رینو» کنند، یعنی «انقلابی فقط در نام» (revolutionary in name only) کشوری که شاید در حرف و مواضع رسمی، انقلابی باشد اما در عمل و بزنگاه مانند یک کشور عادی- و به عبارت دقیقتر کشوری که نظم بینالمللی مبتنی بر هژمونی آمریکا را پذیرفته است- رفتار کند. این خط قابل تامل که نسبت به انقلابیگری، رویکردی موریانهوار دارد با صفات به ظاهر پسندیدهای مانند عقل و عملگرایی توسط برخی جریانات سیاسی و رسانهای در داخل کشور نیز دائما مورد ترویج و تبلیغ قرار میگیرد.
برخی مواضع و رفتارهای مسئولان کشور نیز غربیها را نسبت به این قضیه - انقلابی بودن ایران فقط در نام- به طمع انداخته است. از نظر آنان تنش اخیر میان ایران و عربستان یک فرصت بالقوه برای تمیز کردن چهره «شیطان بزرگ» و جایگزین کردن آن با عربستان است. تبلیغات ریشهدار غرب درباره دوقطبی کاذب عرب- عجم در این مسیر یک پشتوانه و ابزار کارآمد برای نیل به چنین هدفی است. از منظر واشنگتن، تشدید اختلافات میان ریاض و تهران میتواند عاملی برای سوق دادن و تمایل ایران به سوی آمریکا باشد.
دشمنی و خصومت میان آمریکا و ایران بیش از آنکه با معادلات سیاسی در روابط بینالملل قابل توضیح باشد، یک مسئله ایدئولوژیک است. روزنامه انگلیسی کریستین ساینس مانیتور چند روز پیش در این رابطه نوشت؛ «سؤالی که مطرح میشود این است که آیا ایران میتواند به کشور متفاوتی تبدیل شود؟ جواب این سؤال به تقابل و جنگ قدرت داخلی در میان نخبگان ایران بر سر این موضوع بستگی دارد که آیا رهبر معظم ایران که اکنون آیتالله علی خامنهای است همچنان میتواند از قدرت سیاسی تقریبا مطلق برخوردار باشد و همچنان به عنوان «ابزار خدا» در امور سکولار باشد یا خیر.» همانگونه که این روزنامه اذعان دارد، آنچه برای غربیها از اهمیت ویژه برخوردار است و طی 37 سال گذشته هرگز از حد و مرز آرزوی آنان تجاوز نکرده است، فقط در سکولاری عمل کردن رهبر است.
مذاکرات طولانی و به دنبال آن توافق هستهای - مبتنی بر تاکتیک نرمش قهرمانانه- غربیها را دچار این توهم کرده است که جمهوری اسلامی در حال گذار از دوره انقلابیگری به دوره پساانقلابی است. روزنامه لسآنجلس تایمز در این خصوص مینویسد؛ «مشکل اینجاست که ایران هنوز نتوانسته درباره آنچه هنری کیسینجر چندین سال پیش مطرح کرد، تصمیمگیری کند، اینکه یک کشور است یا یک آرمان - یک کشور معمولی است یا یک کشور انقلابی.»
اعطای مدال فتح به فرماندهان، تقدیر چند باره و حتی حضوری رهبر معظم انقلاب از پاسداران جوانی که تفنگداران آمریکایی را -علیرغم وجود ریسک تنشی فراگیر- در خلیج فارس تحقیر کردند، پیامی در این زمینه است. اینکه ایشان میفرمایند این حرکت باید الگوی همه مسئولین سیاسی نیز باشد، پاسخی به طرف غربی و جریان داخلی است که جمهوری اسلامی نه فقط در حرف و نام، که در عمل نیز انقلابی است و خواهد ماند، پاسخی که پیش از این نیز به صراحت از حضرت آقا شنیده بودند، آنجا که فرمودند؛ من دیپلمات نیستم، انقلابیام.
نگرش و عملکرد انقلابی در برهههای مختلف کارایی خود را نشان داده است و اساساً جدال جمهوری اسلامی و حریف بر سر همین مسئله است. دشمن و در راس آن آمریکا، درصدد القای این گزاره است که انقلابی بودن پرهزینه، بیفایده، غیرعقلانی و مغایر منافع ملی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هفته گذشته دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، حضرت امام(ره) را به عنوان شاخص اصلی انقلاب اسلامی و موارد تکرارشونده در بیانات ایشان را «مبانی انقلاب» معرفی کردند. اضلاع اصلی این مبانی به فرموده ایشان عبارت است از؛ «مردم»، «استقلال کشور»، «تدین و پایبندی به مبانی اسلامی»، «مبارزه با استکبار و زورگویی»، «مسئله فلسطین»، «موضوع معیشت مردم»، «توجه به مستضعفین و رفع فقر»، که ترکیب آنها «هندسه انقلاب» را ترسیم میکند.
تکاپوی عجیب و غریب دشمن و بازوی داخلی آن برای تحریف حضرت امام(ره) نیز دقیقاً از همین مسئله ناشی میشود. از دل محکمات امام(ره) نه تنها سازش با دشمن و وطنفروشی و معامله بر سر ارزشها و... بیرون نمیآید، بلکه این خط و مکتب، پرورشدهنده سیدحسن نصراللهها، شیخ زکزاکیها، شهید نمرها و امثالهم است که میلیونها نفر را بیدار کرده و علیه استکبار و عمالش، به خروش میخواند. راز عصبانیت روزافزون غرب از بنیانگذار انقلاب اسلامی نیز به همین مسئله بازمیگردد. اول همین ماه بود که روزنامه کریستین ساینس مانیتور در قامت دلسوز اسلام و شیعهشناس! ظاهر شده و نوشت؛ «این ایده که یک امام شیعه میتواند حاکم سیاسی هم باشد هنوز برای بسیاری از متکلمان شیعه قابل پذیرش نیست. اما در دهه 1970، آیتالله روحالله خمینی ایده ولایتفقیه را مطرح کرد و توسعه داد. بر اساس مفهوم سنتی که از مدتها پیش رایج بود ملاها راهنماییها و ارشادات معنوی خود را به یتیمان، بیوهها و دیگران ارائه میکردند و نقشی در سیاست نداشتند.(امام) خمینی این ایده را تغییر داد و به روزرسانی کرد تا بتواند حاکمیت اسلام را بعد از انقلاب سال 1979 در ایران تایید کند.»
اولین گام برای تهی کردن انقلاب اسلامی از معنا، تحریف خط امام(ره) است. روی کار آمدن جماعتی که در زبان به حضرت روحالله ابراز ارادت میکنند اما در عمل خلاف سیره ایشان را میپیمایند. هشدارهای موکد و متعدد رهبر معظم انقلاب درباره خطر تحریف امام راحل(ره) ناظر به این پروژه است. ایشان بیستم مهرماه سال جاری در دیدار مدیران و دستاندرکاران صدا و سیما تحلیل عمیقی درباره این پروژه دشمن ارائه کرده و هدف از این « جنگ نرمِ فکرشده و حسابشده» را « استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن» بیان کردند. این نبرد چنان پیچیده است که حتی «باقی ماندن نام جمهوری اسلامی و حضور یک معمم در رأس آن نیز مهم نیست». اینکه دولت آمریکا مدعی است دیگر به دنبال براندازی جمهوری اسلامی نیست از جهتی درست است. بله! آمریکاییها دنبال براندازی جمهوری اسلامی نیستند چون همه راههای ممکن برای این هدف را پیموده و به در بسته خوردهاند. آنها فقط دستور کار خود را عوض کردهاند؛ باید کاری کرد از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، تنها نامی باقی بماند؛ خالی از هرگونه معنا و موج. نبرد سنگین و پیچیدهتری در راه است و هوشیاری مضاعفی میطلبد.
- دستاورد قراردادها با اروپا
رضا نصری عضو مؤسسه مطالعات بینالملل ژنو در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
تفاهمنامههای تجاری و کاری که بین ایران و شرکتهای اروپایی در سفر اخیر رئیسجمهور به فرانسه و ایتالیا به امضا رسید، دستاوردهای استراتژیک مهمی دارد که در اکثر تحلیلهای رسانهای از قلم افتاده است. برخی منتقدان هم، که این قراردادها را نوعی «باجدهی» به غرب خواندهاند، به ارزش راهبردی آن به خوبی واقف نشدهاند. ازاینرو، جا دارد این سه نکته مهم درباره کارکرد این قراردادها با افکار عمومی مطرح شود:
۱) اقدام دولت در انعقاد این قراردادها، از نظر حقوقی، متضمن تداوم امتیازات برجام حتی در صورت فسخ احتمالی آن خواهد بود. به واقع، ماده ۱۴ قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت - به زبان ساده - مقرر میدارد قراردادهایی که در زمان لغو تحریمها منعقد شده باشد، تا حدود زیادی از بازگشت تحریمها (snap back) مصون خواهند ماند؛ به عبارت دیگر، بازگشت تحریمها نسبت به این قراردادها اثر «عطفبهماسبق» نخواهد داشت.
ازاینرو، حوزههای مهم و وسیعی مانند انرژی، هواپیمایی، ارتباطات، سلامت، محیطزیست، کشاورزی، آموزشی، حملونقل و بسیاری دیگر از بخشهایی که مشمول قرارداد با طرف اروپایی بودهاند تا حدود زیادی از گزند بازگشت احتمالی تحریمها در امان خواهند بود و این امر خود - ضمن اینکه به بخش خصوصی اطمینانخاطر و ثبات خواهد بخشید، و صنایع کشور را از بسیاری از خدمات مهم و فناوریهای نوین بهرهمند خواهد کرد- توازن قدرت را نیز در طول مدت اجرای برجام به نفع ایران تغییر خواهد داد. حقیقت این است که از یک طرف، تجربه تلخ تحریمها و شوک ناشی از آن و از طرف دیگر ویژگیهای دوران اجرای برجام و ضرورت تقویتِ موقعیت مذاکراتی ایران در این مدت، محکمکاریهای اخیر دولت را توجیه کرده، ضمن اینکه فضای روانی لازم را برای سرمایهگذاران مهیا میکند.
۲) با انعقاد قراردادهای وزین و درازمدت با بخش خصوصی و شرکتهای مهم اروپایی و با وابستهکردن این شرکتها به ایران، دولت روحانی عملا در برابر بازگشت تحریمها و همچنین در برابر سیاستهای خصومتآمیز نسبت به ایران «مقاومت» مدنی و ارگانیک در دلِ پایتختهای اتحادیه اروپا ایجاد خواهد کرد. در روزهای گذشته، شاهد بودیم که برخی رسانههای منتقد از اینکه دولت روحانی مثلا شرکت ایرباس را از رکود «نجات» داده است، دلخور و نگران شدهاند و با استناد به رفتار فرانسه در سالهای گذشته، از این «سخاوتمندی» دولت گلایه کردهاند. اما حقیقت این است که این منتقدان نتوانستهاند از منظر طرف مقابل به قضیه نگاه کرده و مزایای استراتژیک ایجاد چنین رابطهای را برای ایران به درستی ارزیابی کنند. به واقع، وقتی در وضعیت اقتصادی حساس اروپا، سرنوشت و توان رقابتی مهمترین شرکتهای آنها و به تبع آنها، سرنوشت هزاران شغل و شاغل در گرو حُسن رابطه با تهران باشد، بازیگران اقتصادی و جامعه مدنی در خود این کشورها، پیشتاز و مشوقِ بهبود روابط و حافظ تداوم آن خواهند شد.
۳) با انعقاد قراردادهای وزین با شرکتهای نامدار اروپایی - آن هم در یک حرکت حسابشده نمایشی - دولت روحانی عملا بسیاری از شرکتهای رقیب آمریکایی را به سمتوسوی اعتراض به باقیماندن تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران سوق داده است.
از همین الان آثار اولیه اعتراض به «عقبماندن شرکتهای آمریکایی از قافله» - بهدلیل وجود این محدودیتهای قانونی - در رسانههای ایالات متحده نمایان شده و حتی برخی از سیاستمداران و نامزدهای ریاستجمهوری این کشور را نیز به واکنش واداشته است. ازاینرو، شاهدیم که حتی فردی مانند دونالد ترامپ - که همواره خود را مخالف سرسخت توافق هستهای خوانده - در سانهها و شبکههای اجتماعی ظاهر میشود و بهشدت نسبت به اینکه شرکت فرانسوی «ایرباس» بهجای شرکت آمریکایی «بویینگ» به ایران هواپیما فروخته ابراز انزجار میکند! طبعاً، تداوم این اعتراضها و آگاهی تدریجی افکار عمومی آمریکا نسبت به آن میتواند یک مقاومت خودجوش علیه ابقاء باقیمانده تحریمهای یکجانبه در دل آمریکا ایجاد کرده، یا دستکم شرکتهای آمریکایی را وادار به تلاش برای ممانعت از اقدامات بعدی کنگره یا پیداکردن مفرهای قانونی و راهکارهای حقوقی برای دورزدن این تحریمها کند. اگر از نقدهای کارشناسی و سازنده در رابطه با قراردادهای اخیر بگذریم، حقیقت این است که بسیاری از انتقادات، که عموما از جانب رسانههای مخالف دولت مطرح میشود، ناشی از این پیشفرض است که در معامله با غرب، همواره ایران است که استقلال و عاملیتاش را در معرض خطر و کنترل آنها میگذارد. حال اینکه جایگاه و قدرت جدید ایران در صحنه بینالملل و همچنین جنس روابط و دینامیسم میان بخش خصوصی و بخش دولتی در کشورهای غربی، این پیشفرض را باطل میکند.
- روسیه جدید
روزنامه رسالت در ستون سرمقاله اش با اشاره به تغییرات روسیه، نوشت:
تحولات عظیمی در جهان رخ داده است. اگر آن را ادراک نکنیم فرزند زمان خود نخواهیم بود. آن روز که امام پرچم مبارزه با طواغیت شرق و غرب را بر دوش کشید و موحدان عالم را برای مبارزه با کفر، الحاد و نفاق دعوت کرد آمریکا و شوروی دو نماد اصلی از طواغیت زمان بودند. امام (ره) از یک سو با امت خود با این دو قدرت در جنگ بودند و از سوی دیگر با نمایندگان این دو تفکر در داخل، جدالی تاریخی به قدمت یکصد سال را نمایندگی میکردند. مارکسیسم لنینیسم یک مکتب فکری بود که در دهه 20 و 30 در کشور، کیا بیایی داشت. حتی طمع کرده بودند وزیر به کابینه میفرستادند. در دهه 40 بسیاری از جوانان این مرز و بوم برای این تفکر از جان خود هزینه می کردند اما انقلاب اسلامی رنگ از رخ این مکتب برداشت و تمام شعارها و آرمانهای آن را بیرنگ کرد. تا جایی که امام(ره) اواخر عمر خود خبر از شکستن استخوانهای مارکسیسم داد و رهبران شوروی را از این خبر تاریخی مطلع ساخت و باب گفتگوی فکری را با آنها باز کرد.
امام (ره) از گورباچف خواست با آثار فلسفی فارابی، بوعلی سینا و نیز سهروردی و صدرالمتالهین آشنا شود و هستیشناسی خود را از دریچه فلسفه اسلامی اصلاح کند. حتی از او خواست تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را راهی قم کند تا "از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد." (1)
الکساندر گلییویچ دوگین یک فیلسوف روسی است. او استاد فلسفه و علوم سیاسی دانشگاه مسکو است. او سال 91 به ایران سفر کرد و با متفکران و فیلسوفان ایرانی به گفتگو نشست. شاید او اولین کسی باشد که به وصیت امام (ره) در گفتگو با فیلسوفان و حکمای ایرانی عمل کرده است.
دوگین یک استراتژیست و یک نظریه پرداز است. جایگاه او در نظام تصمیمگیری و تصمیمسازی روسیه یک جایگاه کلیدی است. او معتقد است روسیه به لحاظ فرهنگی به شرق تعلق دارد و باید در برابر غرب بایستد. دوگین میگوید باید در برابر جهان تک قطبی ایستاد. او به دنبال ایجاد یک "روسیه جدید" است و مختصات روسیه جدید را با نظریه "اروپا ـ آسیای نو" ترسیم میکند.
او بر اساس تئوری اوراسیاییگرایی، حزب اوراسیا را پایهگذاری کرد و سپس آن را تبدیل به یک جنبش نمود. این جنبش از سوی روشنفکران روسی و بویژه پوتین حمایت میشود. از دیدگاه دوگین ایران یکی از متحدین روسیه علیه جهان "تک قطبی غربی ـ آمریکایی" است. او نقش ایران را کلیدی میداند. او میگوید؛ ایران در حوزه همگرایی اوراسیاگرایی نیست بلکه ایران شریک روسیه در جهان چند قطبی است.
او معتقد است اقدام نظامی علیه ایران امنیت مرزهای روسیه را تهدید میکند. لذا روسیه باید با هر گونه حمله نظامی غرب به ایران مقابله کند.
به نظر میرسد فیلسوفان سیاسی روسیه پس از فروپاشی شوروی سابق بر اساس رهنمودهای امام خمینی(ره) در نامه به گورباچف مسیر فکری زیادی را طی کردهاند. روسها اکنون یک تهدید ایدئولوژیک برای ایران نیستند. کسی در تهران بساط حزب توده و مارکسیسم و ترویج لنینیسم مستظهر به پشتیبانی مسکو ندارد. برعکس حکام روسیه به دنبال روابط استراتژیک با تهران هستند و پوتین با آنکه در سفر به تهران توسط یک مقام درجه 3 در فرودگاه مهرآباد مورد استقبال قرار گرفت از آنجا یک راست به بیت رهبری معظم انقلاب رفت و نزدیک به 2 ساعت به گفتگو نشست. او با خود "مانیفست کمونیست" نیاورده بود. او یک جلد کلام الله مجید آورده بود. این قرآن یک اثر ارزشمند بود که قدمت آن به بیش از 10 قرن میرسد.
دست به دست شدن آن حکایاتی دارد. آخرین بار این قرآن توسط عباس میرزا به دلیل مقاومت حاکم گنجه در برابر تجاوز روسها به او هدیه داده شد. پس از قرارداد ترکمانچای و عهدنامه گلستان که سرزمینهای وسیعی از ایران توسط روسها جدا شد، این قرآن هم به موزه مسکو میرود. برخی میگویند پوتین با هدیه آن به رهبر انقلاب این پیام را آورده که دوران روسیه تزاری گذشته است و نگاه بدبینانه تهران به مسکو را میشود اصلاح کرد. اما یک پیام دیگر هم این هدیه دارد و آن اینکه روسها دست از مبارزه با قرآن برداشتهاند و دیگر ماتریالیسم دیالکتیک جزء مبانی فلسفی آنان نیست.
سال گذشته پوتین در نطق سالیانه خود سیاستهای فرهنگی غرب را مورد انتقاد قرار داد. او گفت روسیه به ارزشهای سنتی خانواده متعهد است و این ارزشها را اساس عظمت روسیه و سنگری در برابر اباحیگری میداند. او گفت: نابودی ارزشهای اخلاقی اقدامی غیردموکراتیک است، با اراده اکثریت مغایرت دارد. دیدگاههای دوگین در این رویکرد به خوبی قابل مشاهده است.
برای درک سیاست نه شرقی و نه غربی امام (ره) باید روسیه جدید را شناخت. روسیهای که پس از پیام امام (ره) به گورباچف تغییرات زیادی یافته است و باید از آن به عنوان "روسیه جدید" یاد کرد. آنها در ایام تحریم با غربیها خیلی همگرایی نکردند. ما در نگاه به چین هم باید با تفکر مائوئیسم وداع کنیم. مائوئیسم دیگر برای متفکران ما یک تهدید نیست. آنها از مائو عبور کردند. متفکران چینی هم نگاه راهبردی به تهران دارند. در سفر رئیس جمهور چین این تغییرات راهبردی را به خوبی میشود درک کرد.
دولت در نگاه به شرق باید فعالانه عمل کند. ما غرب را در دوران قاجار و پهلوی و پس از انقلاب تجربه کردیم، جز غارت، فساد و رسوایی برای سیاستمداران ما ارمغانی ندارند. خطر لیبرالیسم برای ما اگر بیشتر از مارکسیسم نباشد، کمتر نیست. تهران در پسابرجام در علائم و نشانههای دیپلماتیک که از خود بروز میدهد نباید بر مبنای 10، 20 و 30 و حتی 50 سال قبل روابط خود را با شرق تنظیم کند. تنظیم روابط باید بر مبنای واقعیات و اطلاعات به روز و بهنگام باشد.
سفر دکتر ولایتی مشاور امور بین الملل مقام معظم رهبری به مسکو از این زاویه اهمیت فوق العادهای دارد. امیدواریم دولت در این ارتباط این سفر را گام بزرگ و تکمیلی در توفیقات دیپلماسی خارجی خود تلقی نماید.
امروز روز انقلاب اسلامی، معنویتگرایی، حاکمیت ارزشها و تمدن نوین اسلامی است. باید دید در روسیه جدید با اظهارات سال گذشته پوتین چه ارزیابیای از عمق نفوذ انقلاب اسلامی و گفتمان امام خمینی(ره) در این کشور داریم؟
فردا روز انقلاب اسلامی، آمادگی دفاعی، امنیت همه جانبه، اقتدار و عزت منطقهای و بین المللی است. باید دید در روابط راهبردی با چین و روسیه چه تصوری از مقوله امنیت و آمادگی دفاعی در دنیای پرآشوب کنونی و بویژه حوادث تلخ امنیتی منطقه داریم؟ ایران و روسیه در کنار هم در سوریه با تروریستها در خط مقدم مقاومت میجنگند. این درک درستی از صیانت نظام و انقلاب و مقولات راهبردی در حوزه امنیت ملی است.
7660477