به گزارش ایسنا، بنابر اعلام نوار، هم خوانندگان سخت پسندتر شدهاند و دیگر هر کتابی راضیشان نمیکند، هم مفاهیم مورد علاقهی آنها تغییر کرده است. روزگاری میشد با خوانندگان دربارهی فضیلتهای اخلاقی و فواید راستگویی گفت و قهرمان کتابها افرادی بودند که شخصیتهای سیاه یا سفید داشتند.
لطفاً بیشتر دروغ بگویید
امروزه اما با افزایش تجربههای انسان امروزی بیشتر به مفهوم رنگ خاکستری پی میبریم. ترکیبی از رنگ سیاه و سفید. جایی میان این دو رنگ. حالا همهی ما میدانیم که انسانها، خوب یا بد مطلق نیستند. هم بدی دارند و هم خوبی و ترکیب متفاوت این دو رنگ شخصیتهای متفاوتی میسازد.
یک کتاب خاکستری
کتاب صوتی ما دروغگو بودیم کتابی ست که برای شخصیتهای خاکستری امروز نوشته شده. داستان معمایی کتاب، به قدری جذاب نوشته شده که خواننده را به مطالعهی آن تا انتها ترغیب میکند. حتی تا آخر کتاب نمیتوانید بفهمید که شخصیت اصلی داستان راست میگوید یا دروغ. کتابی که شاید در نگاه اول داستانی ساده و معمولی به نظر برسد اما شخصیت پردازی و پایان بندی بینظیر، آن را به کتابی خواندنی تبدیل میکند.
ما دروغگو بودیم، دوستی، طمع، تظاهر و خودخواهی انسانها و عشق و تاوان گناهکاری را از دریچه نگاه معصوم یک نوجوان به تصویر میکشد و کمک میکند تا دنیای او را بهتر بشناسیم. روایت کلی این کتاب داستان خانوادهی ثروتمندی ست که برای گذراندن تعطیلات تابستان به جزیرهی خانوادگیشان میروند اما در این تابستان خاص اتفاقی میافتد که زندگی آنها را برای همیشه دگرگون میکند.
امیلی لاکهارت نویسندهی آمریکایی این کتاب در کودکی در شهرهای مختلفی زندگی کرده و از همان زمان به تئاتر و نویسندگی علاقهمند شده است. شاید همین مسئله باعث شده تا نگاه و شناخت دقیقی از آدمها و داستانهای اطرافش داشته باشد و بتواند در سال ۲۰۱۴ این کتاب را برندهی جایزهی داستان عاشقانهی جوانان در سایت گودریدز کند.
با اینکه این رمان یکی از ده داستان برتر برای نوجوانان در سال ۲۰۱۵ به شمار میرود، اما داستان آن به هیچ وجه مخاطب خاص ندارد و تنها برای نوجوانان نوشته نشده است. بلکه میتواند هر فردی با هر ردهی سنی را به دنبال خود بکشد و نگذارد تا کتاب را زمین بگذارد.
در بخشی از این کتاب صوتی می شنویم:
«پدرم آخرین چمدانش را روی صندلی عقب مرسدس گذاشت و استارت زد.
بعد یک تپانچه درآورد و توی سینهام شلیک کرد. من در باغچه ایستاده بودم و افتادم. سوراخ گلوله باز باز شد و قلبم از قفسهی سینه درآمد و وسط گلها افتاد. خون شتک زد از زخم بازم، بعد از چشمهایم، از گوشهایم، دهنم. مزهی نمک و ناکامی میداد.»
«آن تابستانِ پانزده، پدرم اعلام کرد که از پیش ما میرود و دو روز بعد هم رفت. به مادرم گفت که او سینکلر نیست و دیگر تحمل ندارد سعی کند که بشود. نمیتوانست لبخند بزند، نمیتوانست دروغ بگوید، نمیتوانست بخشی از آن خانوادهی زیبا در آن خانههای زیبا باشد. نمیتوانست. نمیخواست. نکرد.»
کتاب صوتی ما دروغگو بودیم، لذتی مضاعف از شنیدن داستان
روایت داستان به اندازهی کافی جذاب و خواندنی ست. با این حال شنیدن یک روایت زیبا با صداپردازی و جلوههای ویژهی صوتی میتواند لذت خواندن این کتاب را چند برابر بکند. همین کتابهای صوتی را دوست داشتنیتر از کتابهای چاپی میکند. برای همین گوش دادن به نسخهی صوتی کتاب ما دروغگو بودیم را پیشنهاد میکنیم. شرکت نوار هم مدتی ست که این کتاب را با کیفیت عالی و صداپردازی فوق العاده منتشر کردهاست و خانم مریم محبوب یکی از بهترین گویندههای کشورمان گویندگی این کتاب را بر عهده گرفته تا با روایتی با احساس، ما را بیش از پیش در داستان غرق کند.
چرا باید این کتاب صوتی را بشنویم؟
به طور خلاصه و در پایان باید بگوییم کتاب ما دروغگو بودیم رمانی مدرن و در عین حال پیچیده با تعلیقها و پایانبندی بینظیر است و بعد از خواندن این کتاب امکان ندارد که تا مدتها فراموشش بکنید. این کتاب را بشنوید و اگر کسی ازتان پرسید پایان قصهاش چه میشود به آسانی مثل همهی شخصیتهای داستان دروغ بگویید.
شما میتوانید کتاب صوتی ما دروغگو بودیم را از سایت و یا اپلیکیشن نوار دریافت کنید. همچنین بخشی از کتاب به صورت رایگان قابل شنیدن است تا از انتخاب آن مطمئن شوید.
انتهای رپرتاژ خبری