بیش از سه ماه از حمله نظامی نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان سعودی به جمهوری یمن میگذرد. حاصل این حمله که با هدف قدرتنمایی منطقهای عربستان و همپیمانش صورت گرفته است؛ کشته و زخمی شدن بیش از 20 هزار یمنی، آواره شدن حدود 7 هزار نفر در کشورهای آفریقایی مجاور و دیگر کشورها، صدمه بیش از یکصد میلیارد دلاری به زیرساختهای یمن و بیکار شدن 5 میلیون از مردم این کشور بوده است.
در چنین شرایطی که با بحران انسانی در یمن، مردم این کشور به شدت نیازمند دریافت کمک فوری هستند، مذاکرات در ژنو هم بدون نتیجهای مطلوب به پایان رسید. در این نشست یک توافق نسبی صورت گرفت تا طرفهای درگیر در طول ماه رمضان آتشبسی را به اجرا بگذارند.
با این حال ادامه حملههای عربستان در ماه رمضان نشان میدهد این رژیم برای دستیابی به اهداف خود هیچ حد و مرزی نمیشناسد. این کشور با حمایت برخی قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای، به اقدامات خود در زمینه نقض حقوق بشر در یمن ادامه میدهد و در همین چارچوب نیز ضمن کنترل رسانههای یمنی و جلوگیری از انتشار اخبار مربوط به جرایم جنگیاش در یمن، از رسیدن هیأت تحقیقاتی سازمان دیدبان حقوق بشر نیز جلوگیری به عمل میآورد.
اما نکته اینجاست که چگونه یک کشور اسلامی که حاکمان آن عنوان «خادم حرمین شریفین» را افتخار خود میدانند و همواره داعیه رهبری جهان اسلام را داشتهاند، کارشان به جایی رسیده است که در ماه رمضان به حملات نظامی خود در یک کشور مسلمان دیگر ادامه میدهند، جان غیرنظامیان را میگیرند و فجایع انسانی گوناگونی را در آن رقم میزنند و با این حال باز هم اقدامات خود را مشروع و قانونی میدانند؟
به نظر میرسد رویکرد فعلی عربستان و مصائب مردم یمن نتیجه همهگیر شدن «ویروس تجاوزکاری» است که آمریکا از زمان حمله به عراق در عرصه بینالمللی و منطقه خاورمیانه منتشر نمود. زمانی که ایالات متحده بدون مجوز سازمان ملل اقدام به تشکیل ائتلاف و حمله به یک کشور دیگر نمود و کشورها و سازمانهای بینالمللی نیز اعتراض جدی نکردند، ویروس «استفاده از ابزار تجاوز برای دستیابی به اهداف و منافع» جانی دوباره گرفت و شروع به تکثیر و گسترش نمود.
بعد از 11 سپتامبر، تهدیدات مکرر آمریکا برای استفاده از گزینه نظامی علیه دیگر کشورها، حساسیت افکار عمومی جهانی نسبت به مسأله تجاوز را از بین برده و سکوت سازمانهای منطقهای و بینالمللی نسبت به تجاوزگری نیز سبب ابتلای کشورهای بیشتری به این ویروس کشنده شده است.
بند 4 ماده 2 منشور سازمان ملل متّحد مقرر میدارد: «کلیه اعضا در روابط بینالمللی خود، از تهدید به زور یا استفاده از آن علیه تمامیت ارضی و استقلال سیاسی هر کشوری یا از هر روش دیگری که با مقاصد سازمان ملل متّحد مباینت داشته باشد، خودداری خواهند نمود».
از سوی دیگر در اساسنامه سازمان همکاریهای اسلامی نیز که قرار بود صدای جمعی جهان اسلام و تضمینی برای حفاظت و حمایت از منافع جهان اسلام در زمینه ترویج صلح بینالمللی و هماهنگی میان آنها باشد، موارد زیر به عنوان اهداف اصلی سازمان ذکر شده است:
* اتخاذ تدابیر لازم برای پشتیبانی از صلح و امنیت بینالمللی مبتنی بر عدالت.
* پشتیبانی از مبارزه تمام ملل اسلامی در راه حفاظت از کرامت، استقلال و حقوق ملیشان.
* ایجاد جوی مناسب به منظور ارتقاء همکاری و تفاهم میان کشورهای اسلامی و دیگر کشورها.
با این وجود اکتفا نمودن این سازمانها به ابراز نگرانی و بیانیههای غیرکارآمد و سکوت معنادار و قطعنامههای یکجانبه شورای امنیت، سبب شده است تا تجاوز به دیگر کشورها به عنوان ابزاری قابل قبول از جانب جامعه جهانی تلقی شده و به کشورهای یاغی اجازه زیر پا گذاشتن اصول اساسی حقوق بینالملل و حقوق بشر داده شود.
در چنین شرایطی لازم است تا از یک طرف کشورهای اسلامی ضمن مروری مجدد بر اهداف و آرمانهایی که برای سازمان همکاری اسلامی تعریف کرده بودند، اندکی در جهتگیریها و عملکرد خود تجدیدنظر نمایند. از طرف دیگر قدرتهای بزرگ و بویژه کشورهایی چون انگلیس که علناً اعلام می کنند به حمایت تسلیحاتی از عربستان برای جنگ در یمن میپردازند، نیز باید با مراجعه به حافظه تاریخی خود بیاد بیاورند که دلیل بروز جنگ جهانی دوم هم ضعف عملکرد سازمانهای بینالمللی و سکوت جامعه جهانی در قبال زیادهخواهیهای کشورهای متجاوز و باجدهی به آنها بود.
- استاد دانشگاه
6669354