یادمان باشد آنها که بودند و برای ما چهکار کردند و فراموش نکنیم آرامش امروزمان را مدیون جانفشانیهای آنها هستیم» ؛ علیرضا افشار، خبرنگار شاخص شبکه خبر در یکی از گزارشهای خود که مربوط به شهداست این را گفت و خود نیز تبدیل به یکی از همین ستارههای پرفروغ شد. حالا با فرارسیدن روز خبرنگار، روزی که چند سالی است در گرماگرم نیمههای تابستان میان تقویممان به نام روز خبرنگار جا خوش کرده و خودنمایی میکند و یادآور اراده عظیم مردان و زنانی است که برای بازگویی حقایق، پرچم مقدس اطلاعرسانی را بر دوش گرفته و چراغ راه جامعه خود شدهاند به سراغ عباس افشار، پدر این شهید بزرگوار رفتهایم؛ پدری که پس از شهادت دردانهاش آستین همت را بالا زده و برای ترویج فرهنگ شهادت لحظهای از تلاش بازنایستاده و برای زنده نگه داشتن یاد شهدای سانحه130 C گامهای ارزندهای چون راهاندازی ایستگاه صلواتی بهنام این شهدا در بهشتزهرا(س) برداشته و معتقد است که سبک زندگی پدران و مادران باید تغییرکند تا نگاه انحصاری از شهدا برداشته شود. مناسبتها همیشه هم بهانههای خوبی نیستند بهخصوص اگر یادآور از دست رفتنها و غربتها باشند، مثل روزخبرنگار بهخصوص وقتی که باید بنشینی کنار یک پدر و از او درباره روزهای نبودن و فراغ جانکاه یگانه دردانهاش در روزی که بهنامش مزین شده بپرسی اما چه کنیم؟ که این رسالت یک خبرنگار است؛ رسالت خبرنگارانی که باید پا به پای این پدران و مادران شهدا حرکت کنند تا این ستارهها همیشه پرفروغ بمانند.
علیرضا افشار در یک نگاه
چهارم آذر سال 1353 بهدنیا آمد. تولدش با تولد حضرت علیبنموسی الرضا(ع) همزمان شد. پدر و مادر به یمن این روز مبارک اسمش را علیرضا گذاشتند. علیرضا بعد از سپری کردن دوران طفولیت مقطع ابتدایی را در دبستانهای الوند و شهید معصومی منطقه یک و تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای شهید مطهری و رسالت تمام کرد و موفق به اخذ دیپلم شد. پس از شرکت در کنکور سراسری در رشته کاردانی دامپزشکی ادامه تحصیل داد. بهدلیل داشتن روابط عمومی قوی و نیز اشتیاق به انجام کارهای سخت و هیجانی، بعد از خدمت سربازی در باشگاه خبرنگاران جوان مشغول بهکار شد و همان زمان ضمن فعالیت گزارشگری به تحصیل پرداخت. شهید بزرگوار دارای کاردانی دامپزشکی، لیسانس مدیریت بازرگانی و دانشجوی سال اول کارشناسیارشد علوم سیاسی بود و بهعنوان خبرنگار ویژه نهاد ریاستجمهوری، خبرنگار ویژه ستاد ارتحال امام(ره)، خبرنگار ویژه رزمایش و مانورهای ارتش، گزارشگر شهدای کلکچال و گزارشگر شهدای مسجد بلال فعالیت میکرد.
سکانس اول:
این خانه موزه است
در خانه عباس افشار به هر گوشه و کنار نگاه کنی ردپای پسر شهیدش را میبینی. گوشه به گوشه خانه و در و دیوار مزین است به عکسهای مختلف از علیرضای شهید. بیشک این خانه موزه شهید افشار است؛ از ردپای نخستین ثانیههای تولد گرفته تا عکسهای دامادی و کارت نیمهسوختهای که تنها یادگار باقیمانده از علیرضا در سانحه دلخراش هواپیمای C130 است درخانه خودنمایی میکند. حالا پس از 9سال پدر همچنان با صلابت ایستاده، دلش خون و چشمانش پر از اشک و قامتش بهسختی راست؛ چون معتقد است یاد شهید باید زنده بماند، برای پاسداشت تلاشها و ارزشهایی که شهید بهدنبالش بوده. میگوید علیرضا از نظر شرع و عرف از من ارث میبرد. من این ارث را وقف کارهایی میکنم که ماندگار باشد.
میگوید: شهادت علیرضا بهانهای شد تا در راهی قدم بگذارم که هیچ وقت به ذهنم خطور نمیکرد؛ ترویج فرهنگ ایثار و شهادت اما بهمعنای واقعی. نمیشود در خانه بنشینی و زانوی غم بغل بگیری. باید قامت راست کنی زیر این غم جانکاه تا این فرهنگ بهمعنای واقعی میان جامعه و سبک زندگی مردم وارد شود. با هیجان بسیار فیلمی از آخرین گزارش مربوط به دوران حیات فرزند شهیدش که توان نظامی زیردریاییهای ارتش در مانور عاشقان ولایت بود و هیچگاه پخش نشد را نشان میدهد و میگوید: قدرت و جسارت او در مصاحبههایش بیمثال بود، برای همین فرماندهان نظامی دوستش داشتند.
میگوید: از قول سردار رحیم صفوی شنیده بودم که هرکس با او عکس انداخته، به شهادت رسیده است. بعد از شهادت علیرضا وقتی سردار صفوی را در یک مراسم دیدم، خاطرهای از علیرضا برایم تعریف کرد و گفت: چند روز قبل از شهادت، شهید افشار برای تهیه گزارشی آمده بود و بعد از اتمام کارش گفت که سردار میخواهم با شما عکس داشته باشم. به او گفتم مگر نمیدانی هرکس با من عکس بیندازد، شهید میشود. علیرضا با خوشحالی گفت من هم میخواهم با شما عکس بیندازم که شهید بشوم. اشک پهنای صورتش را پر میکند و... .
سکانس دوم:
بهشتزهرا، ایستگاه صلواتی شهدای رسانه
اینجا بهشتزهراست؛ روز پنجشنبه مأوا و خانه همه ما. ایستگاه صلواتی شهدای رسانه غوغایی است. در این روز و هر پنجشنبه قیامتی به پا میکند عباس افشار برای یادمان شهدای رسانه، تو گویی انگار همین دیروز بود که هواپیمای 130 C سقوط کرد. ایستگاه را به حدی زیبا آراسته که با وجود غم از دستدادن این همه پرستو اما دل نمیکنی از این ایستگاه صلواتی و ذکر گفتن در آن. میگوید: ایستگاه صلواتی بهنام اصحاب رسانه ازجمله کارهایی است که خیلی دوستش دارم. باید نامشان مانند سایر شهدا همیشه سرزبانها باشد. بهنظر من این حقی است که بر گردن پدران و مادران شهداست که خودشان نام فرزندانشان را زنده نگه دارند. این ایستگاه صلواتی روزهای پنجشنبه و جمعه پزشک هم دارد و بهطور رایگان خدمات پزشکی ارائه میکند.
بیشک دعای خیر و ثوابش به روح بچههایمان میرسد. واقعیت تلخ این است که شهدای ما که دیگرحضور فیزیکی ندارند پس نباید منتظر بمانیم تا مسئولان برایمان کاری کنند و البته ما مسئولان خوبی داریم که همیشه همراه و همگام با خانواده شهدا هستند اما اعتقادم این است که هرکس به اندازه توانی که دارد برای زنده ماندن یاد فرزندنش باید کار کند و اینکه خدمتی هم به جامعه داشته باشد. با اینکه میدانم شهدا زنده هستند و با ما زندگی میکنند اما معتقدم برای زنده نگه داشتن نام شهید باید عمل کرد نه اینکه فقط حرف زد. زنده نگهداشتن یاد شهدای خبرنگار کار کوچکی نیست. باید شأن و شخصیت آنها ارج نهاده شود. باید این نگاهها تغییر کند و ما خودمان باید برای این تغییر پیشقدم شویم. خیلیها به من خرده میگیرند برای کارهایی که میکنم. گاهی دلخور میشوم اما توکل به خدا میکنم و از تلاش دست نمیکشم. باور کنید میتوان به بهانههای مختلف به این مردم خدمت کرد. قسمت من هم این بوده که اینگونه با نام شهیدم گام بردارم تا هم یادش زنده باشد هم خدمت کرده باشم. شهدای رسانه متولی خاصی ندارند. مثلا شهدای دفاعمقدس متولی دارند؛ سازمانهایی مانند سپاه، بسیج، بنیاد شهید و امور ایثارگران، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاعمقدس و... متولی این شهدا هستند ولی متأسفانه شهدای اصحاب رسانه متولی ندارند بنابراین برای شناخت هر چه بیشتر آنها باید کار کرد.
پدر شهید افشار در این سالها روز و شب نداشته و برای زنده نگه داشتن نام علیرضا از هیچ تلاشی دریغ نکرده است. مدرسه شهید افشار، باشگاه وزنهبرداری شهید افشار، پایانه اتوبوسرانی شهید افشار و دارالقرآن شهیدافشار را تاسیس کرده تا یاد و خاطره علیرضا و علیرضاها را زنده نگه دارد.
میگوید: از راهاندازی مرکز فرهنگی، بهداشتی و درمانی در شهرستان نور گرفته تا مجموعه فرهنگی ورزشی و دارالقرآن و ایستگاه صلواتی همه و همه را انجام دادهام برای ترویج همان فرهنگی که باید در عمل از آن سخن گفت؛ یعنی ایثار و شهادت. نباید فقط حرف زد. با حرف زدن و تعریف از شهدا مگر فرهنگشان ترویج میشود. مگر نه اینکه علیرضا بهعنوان خبرنگار شبکه خبر به همراه جمعی از مسئولان و اهالی رسانه برای پوشش خبری رزمایش «عاشقان ولایت» به مقصد بندرعباس پرواز کردند؟ مگر نه اینکه برای پاسداشت آرمانهای مقدس این نظام گام برداشته بودند؟ پس به جای در خانه نشستن باید تلاش کرد.
سکانس سوم:
افتتاح دارالقرآن
یکسری کارهایی هست که باید انجام شود تا هم در دنیا و هم در آخرت ثواب نصیبتان شود. باید به فکر تداوم و ماندگاری نام شهدا بود. ضمن اینکه در فرایض دینی ما، چنین موضوعاتی توصیه شده. بهنظرم آمد این دارالقران راه دیگری است برای خدمترسانی به همه مردم. امیدواریم ثواب آن به روح علیرضا و بقیه شهدا برسد.
ثبتنام از این کلاسها آغاز شده. البته فضای این دارالقرآن توسط شهردار منطقه، مهندس یزدانی به ما داده شده و با همکاری معاونت فرهنگی بنیادشهید راهاندازی اما با هزینه شخصیام تجهیز شده. تندیسی از علیرضا هم برای دارآلقران ساختهام تا در این مجموعه نصب شود. اینجا هم قرار است به مردم خدمت کنیم مانند اقداماتی که در مجموعه فرهنگی ورزشی شهیدافشار با راهاندازی مسابقات و یادوارههای مختلف ورزشی انجام دادیم.
ارادت به امام حسین ع
همیشه در رفتوآمدهایش سختگیر بودم؛ اینکه چرا از سرکار دیر میآید. همیشه از او میخواستم ساعت 9شب به منزل بیاید اما گاهی ساعت یک نیمهشب به خانه میآمد. خیلی باحجب و حیا و مهربان بود. هیچ وقت اعتراضی به حرفهایم نمیکرد. حالا که به این فیلمها و کارهایش نگاه میکنم متوجه میشوم چقدر به کارش اهمیت میداد. خیلی مواقع هم به خانه زنگ میزد و به مادرش زمان پخش برنامهاش را میگفت. ما هم گزارشهایش را از تلویزیون نگاه میکردیم. البته من خیلی تا قبل از شهادتش از این موضوعات خبر نداشتم. تلاش و پشتکارش را میدیدم اما بعد از شهادتش متوجه شدم که تا چه اندازه پرتلاش و فعال بوده. علیرضا همیشه باعث سربلندیام بود؛ چه در زمان حیاتش و چه پس از شهادتش. (با گریه). از غیبتکردن بسیار بدش میآمد. هرگاه در خانواده فردی پشت سرکسی حرف میزد، آن فضا را ترک میکرد. ارادت بسیاری به امامحسین(ع) داشت. شبهای تاسوعا خرج میداد و عقیده داشت باید غذا را با دست خودش برای عزاداران امام حسین(ع) بکشد. بهدلیل ارادت به حضرت اباعبدالله(ع) بود که بعد از شهادت، وقتی جنازهاش را تحویل گرفتیم، تنها دست راستش که با آن غذا میکشید، سالم مانده بود.
بهترین خبرنگار دفاعمقدس
حضور موفق و همگام با تواناییهای لازم علیرضا در باشگاه خبرنگاران جوان و ارائه گزارشهای جذاب و مهیج در زمینههای مختلف بهدلیل لیاقت و شایستگی موجب شد به شبکه بینالمللی جامجم راه پیدا کند. در این شبکه بود که توانست نشان افتخار بهترین خبرنگار دفاعمقدس را دریافت کند. او توانست خود را بهعنوان گزارشگر ویژه مانورها و رزمایشهای ارتش مطرح و همچنین در تهیه گزارشهای سیاسی و فرهنگی جایگاه حرفهای خود را تثبیت کند. با روند و سرعتی که شهید افشار در حرفه خبرنگاری پیش رو داشت از شبکه جامجم به شبکه بینالمللی خبر راه یافت.
آخرین گزارش
آخرین گزارش شهید افشار در مانور پیروان ولایت از زیردریایی ارتش بود که در بندرعباس تهیه شد. وی در بخشی از گزارشهای زنده خود اعلام میکند که ممکن است این آخرین ارتباط تصویری من با بینندگان شبکه خبر باشد و همین گونه هم شد و در تاریخ 15آذرماه 1384 هنگامی که برای ادامه تهیه گزارش مانور پیروان ولایت از تهران عازم چابهار بود با دیگر همکاران عرصه خبر بر اثر سانحه سقوط هواپیمای 130 C نیرویهوایی به درجه رفیع شهادت نایل شد و این گزارشها هرگز از رسانه ملی پخش نشد و این شهید بزرگوار در گلزار شهدای بهشتزهرا ، قطعه 50 ، شماره42،ردیف18 ، مقبره الشهدای اصحاب رسانه آرام گرفت.
گزارشگر رزمایشها
ازجمله گزارشهای افتخارآفرین شهیدافشار در حرفه گزارشگری که بر مخاطبان و بینندگان تأثیر بسزایی داشت میتوان به گزارش غواصی در آبهای دریای عمان مربوط به رزمایش اتحاد 84، گزارش ارتباط زنده توسط هلیکوپتر در مانور عاشقان ولایت و گزارش از شهدای کلکچال و شهدای گمنام مسجد بلال اشاره کرد.
4427742