عباسعلی گائینی در گفتوگو با ایسنا درباره وضعیت ورزش همگانی در جامعه و راههای توسعه آن اظهار کرد: وقتی میخواهیم درباره ورزش همگانی صحبت کنیم میتوانیم در دو بعد در این رابطه بحث کنیم. یکی به لحاظ کمی و دیگری به لحاظ کیفی.
وی افزود: بررسی این موضوع به لحاظ کمی مستلزم در اختیار داشتن آمار دقیق است. آمار میگوید هرچقدر افراد جامعه در تعداد جلسات ورزشی هفتگی بیشتری شرکت کنند و ضربان قلب شدیدتری پیدا کنند شاهد رشد ورزش همگانی هستیم. آمارهای سازمانی در این رابطه وجود دارند که به لحاظ علمی این آمارها، آمار بیلانی است و نه شاخصی. به همین دلیل آمارهای بیلانی قابل اعتماد نیست و ما نمیتوانیم در پژوهشهای علمی آنها را ملاک عمل قرار دهیم.
گائینی تصریح کرد: از سوی دیگر در دانشگاهها هم برای تهیه شاخص کمی ورزش همگانی تلاشهای جدی انجام نشده است. دلیلش هم این است که وزارت ورزش و سازمانهای دیگر متقاضی تهیه این آمارها به وسیله دانشگاه نبودهاند و هیچ اعلام نیازی نشده است.
استاد تربیت بدنی دانشگاه تهران با بیان اینکه در رابطه با شاخص کیفی، سازمان بهداشت جهانی و فدراسیونهای معتبر ورزش همگانی دنیا سه شاخص را اعلام کردهاند توضیح داد: این سازمانها میگویند جامعه اگر در سه شاخص پیشرفت داشته باشد وضعیت تندرستی در آن جامعه مطلوب است. شاخص اول تعداد مرگ و میر در هر 100 هزار نفوس در سال است. یعنی هرچقدر تعداد بیشتر باشد تندرستی کمتر است. شاخص دوم تعداد بستری شدن نفوس در بیمارستان در یک سال است. بر طبق این شاخص هرچقدر افراد کمتری به مدت حداقل 24 ساعت در یک سال در بیمارستان بستری شوند وضعیت سلامت جامعه بهتر است و متاسفانه در این خصوص هم ما آمار درست و دقیقی نداریم. شاخص سوم که در انگلیسی به آن wellness میگویند و معادل فارسی آن کامیابی است و یا لذت بردن عمیق از زندگی معنا میشود. این شاخص بیشتر بعد روانی را در نظر میگیرد.
گائینی ادامه داد: از جمله مهمترین عوامل موثر در این شاخص میزان افسردگی در سال بر اساس جمعیت یک جامعه است و طبیعتا اگر این رقم بالا باشد جامعه ناسالمتری داریم.
او تاکید کرد: ما نه در بعد کمی و نه در بعد کیفی آماری نداریم که بخواهیم بررسی انجام دهیم و قضاوت کنیم.
استاد تربیت بدنی دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: اما تکنیک دیگری در علم وجود دارد به نام تکنیک چشمی، به این معنی که با چشم وضعیت جامعه را بررسی کنیم. به نظر میرسد بر طبق این تکنیک قضاوت ما به سمت کجی منفی سوق پیدا میکند. یعنی وضعیت کمی و کیفی ورزش همگانی در جامعه ما با استانداردهای بینالمللی و جهانی فاصله دارد.
او در پاسخ به این سوال که فارغالتحصیلان رشته تربیت بدنی تاچه حد میتوانند به اشاعه ورزش همگانی کمک کنند بیان کرد: بنده ادعا میکنم که صددرصد میتوانند این کار را انجام دهند اما برای اینکه این اثرگذاری رخ بدهد، در درجه اول باید تقاضایی از آنها انجام شود. به عنوان مثال در حال حاضر در باشگاههای ورزشی دانشآموختگان علوم ورزشی کمتر به کار گرفته میشوند بخصوص کسانی که مدارک بالاتری دارند. چون قاعدتا باید دستمزد بالاتری دریافت کنند و متاسفانه باشگاههای ورزشی شکل تجاری پیدا کردهاند و سعی میکنند از مربیان دانشآموخته، کمتر استفاده کنند.
وی افزود: به طور کلی یک نوع عوامزدگی در بکارگیری نیرو در همه بخشهای ورزش کشور وجود دارد و آنها کمتر مایلند با دانشآموختگان کار کنند. در حال حاضر حدود 100 هزار دانشجوی علوم ورزشی وجود دارد. آیا نمیشود سالانه 100 تا 500 نفر از این دانشجویان را که کیفیت بالایی دارند انتخاب کرد و در مراکز باشگاهی حرفهای و نیمه حرفهای و آماتور به کار گرفت؟
گائینی درباره اینکه بعضی از منتقدان اعتقاد دارند دروسی که دانشجویان علوم روزشی در دانشگاه میخوانند آنها را چندان برای اشاعه ورزش همگانی در بین مردم آماده نمیکند تصریح کرد: ادعای این منتقدان چیست؟ آنها باید انتقاد خود را بر اساس یک ماخذ و استاندارد بینالمللی بیان کنند. به عنوان مثال بگویند در دنیای پیشرفته دانشآموختگان در بحث آمادگی جسمانی 200 ساعت آموزش میبینند و در کشور ما 60 ساعت. آنها باید یک استاندارد بینالمللی ارائه کنند تا بتوانیم درباره آن صحبت کنیم وگرنه ادعای کلی را نمیتوان پاسخ داد و من این انتقاد را قبول ندارم.
استاد تربیت بدنی دانشگاه تهران در پاسخ به سوالی درباره هدف از تشکیل فدراسیون ورزشهای همگانی و کارکرد آن توضیح داد: معنای فدراسیون را باید مورد توجه قرار دهیم. من بحث علمی میکنم و نه اجرایی. به طور کلی فدراسیون به معنای جمع شدن افراد صاحب نظر یا نمایندگان افراد صاحب نظر در یک حوزه و پرداختن به آن موضوع است تا نحوه گسترش آن موضوع در جامعه مورد بررسی قرار گیرد. بر طبق این تعریف ورزش همگانی میتواند صاحب فدراسیون شود تا از تفرق آرا جلوگیری شود.
گائینی اضافه کرد: اما مهمترین مشکل در رابطه با فدراسیون ورزش همگانی و انتقادی که وارد است، دولتی بودن آن است. کار دولت تنظیم برنامه برای افراد جامعه است در حالی که ورزش همگانی باید عکس این باشد. فدراسیون ورزش همگانی دولتی است و از بالا به پایین میخواهد برنامههایش را به مردم تحمیل کند که این برای ورزش همگانی در دنیا قابل قبول نیست.
او خاطرنشان کرد: اصولا ورزش همگانی بیشتر جنبه فردی و شخصی دارد و هر فرد میتواند برای خود یک برنامه داشته باشد و از این جهت میتواند از هر برنامه رسمی و غیر رسمی در حوزه ورزش استفاده کند. بنابراین به اعتقاد من داشتن مربی ورزش همگانی دیدگاه علمی نیست. ورزش همگانی برنامه فوقالعاده گستردهای دارد و به تعداد افراد جامعه میتواند ویژگیهای خاص پیدا کند.
استاد تربیت بدنی دانشگاه تهران گفت: ورزش همگانی به معنای آگاهی بخشی به همه افراد جامعه است تا در زندگی روزمره در حدی فعالیت بدنی داشته باشند که سلامت آنها خدشهدار نشود. در این برنامهها همه ورزشها در همه زمانها میتواند به کار گرفته شود.
او در پایان تصریح کرد: در حال حاضر در کشورهایی که ورزش همگانی موفقی دارند، سازمانهایی مانند شهرداریها خدمات عمومی را توسعه میدهند تا بهرهبرداری مردم از این امکانات انجام شود در حالی که اصولا روال دولتی، روال محدود کنندهای در بخش ورزش همگانی است.
انتهای پیام