لذا مفید است و میطلبد در آستانه سفر رییسجمهور به نیویورک و برای پاسخ به افکار عمومی و اصلاح اذهان مردم دو کشور یک بار دیگر به مشکلات سیاست خارجی امریکا نگریست و از نخبگان دو طرف و تصمیمسازان و تصمیمگیران ایران و امریکا خواست نگاهی به این عوامل بیندازند تا شاید حرف یکدیگر را بهتر بفهمند:
1- درونگراست، یعنی فاقد سابقه و ویژگیهای لازم برای شناسایی، ارایه راهحل صحیح و حل مشکلات سیاست خارجیاش است.
2- شناخت عینی و تاریخی از مسائل، مشکلات و تحولات منطقه خاورمیانه و خلیج فارس ندارد. یعنی برای فهم پدیدهها، ترجمه حوادث و اتفاقات منطقه به زبان خودش دچار مشکل است.
3- با وجود هزینههای سنگین مادی و معنوی که متقبل میشود از مشاورت کشورهای موثری که دارای شناخت صحیح و عینی از مسائل منطقه بوده و دارای نقش موثری در تحولات آن باشند نیز نتوانسته است تاکنون استفاده کند.
4- آلوده و معتقد به رهبری فرامنطقهیی است و به اصول منطقهگرایی گردن نمینهد یعنی همپیمانان اصیل، قوی و کارای منطقهیی ندارد.
5- فاقد صبوری لازم برای درک معقول پدیدههای سیاسی و اجتماعی است. یعنی خشن و عجول است. قصد توهین ندارم ولی برای تقریب به ذهن میگویم، بر اساس آنچه در فرهنگ عامه گفته میشود، اصولا اگر کسی این ویژگی را داشته باشد گفته میشود دارای فرهنگ گاوچرانی است که امریکاییها متصف به آن هستند. در حالی که بر خلاف امریکاییها بسیاری از عوامل بالا را به جز بند اخیر انگلیسیها در سیاست خارجی خود دارا هستند و از همین بابت هم، خود را به امریکاییها تحمیل کرده، سرکیسه میکنند و میدوشند!
6- از دیگر امراضی که سیاست خارجی امریکا به آن مبتلا است نیز زمان زدایی سیاست خارجی است. یعنی عدم در نظر گرفتن نقش زمان در سیاست خارجی و روابط بینالملل. در تحولات سریع، پیچ در پیچ و غیر ایستای پدیدههای سیاسی خاورمیانه هر تحلیلگر باید توجه داشته باشد که: 1- بهدلیل نزدیکی زمانی زیادی که به این حوادث وجود دارد، مانع از این میشود که تحلیلگر به یک درک از پیچیدگیهای آن نایل شود و لذا ارزیابی او تنها یک ارزیابی مقدماتی است2- ولی اگر زمان کافی پشت سرگذاشته شده باشد تا فرصت مناسب برای فهم تحولات و آنچه تا به حال اتفاق افتاده داشته باشد، او تلاش خواهد کرد تا احتمالا به یک تصویر کلی از منطقه برسد. تصویری که هم مسیر را نشان دهد و هم مقصد را و اینکه منطقه به چه نقطهیی خواهد رسید.
7- یکی دیگر از علایم بیماری در سیاست خارجی امریکا ضعف مفرط آن و غلبه محافظهکاری بر آن و عدم وجود قدرت، جرات و جسارت برای تطبیق خود با تحولات سریع خاورمیانه است. یعنی بیماری کم?خونی مفرط در سیاست خارجی امریکا باعث شده که قدرت گلبولسازی در خون تزریق شده در شاهرگهای سیاست خارجی این کشور کاهش یافته و سیاست خارجی امریکا نتواند شرایط کنونی تحولات منطقه را تحمل کند. با توجه به حضور پررنگ ولی غیرضروری امریکا در منطقه این معضلاتی که برشمردم و نارساییهای قلبی و مغزی سیاست خارجی امریکا منجر به سردرگمی و بههم ریختگی منطقه شده که بارها از نقش بههم زدن ژئوپولتیک منطقه توسط امریکا یاد و گله کردهام و لازم است اینگونه مصایبی که توسط امریکا در منطقه به وجود آمده در مذاکرات مسوولان ایرانی و امریکایی مورد توجه قرار گیرد.
منبع: روزنامه اعتماد مورخ 1/7/1393
4783254