اجتماعی 09:57 - 14 شهریور 1394
همشهری آنلاین ترسی برای همیشه
مریم سمائی:صدای خنده و بازی دخترک را هنوز می‌شود از لا‌به‌لای آجرهای خانه شنید.

 آن روز در حیاط خانه می‌چرخید و مسرورانه می‌خواند:

«دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده. خبر داری؟»...«نه...»، خبر نداریم، نه از دستمالی که زیر درخت آلبالو گم شد و نه از درد تو که در آتش خشمی جنون‌آمیز سوختی.

 

  • مهمان ناخوانده

هنگام غروب آفتاب بود، دخترک شاد و سرمست به‌دنبال گل‌سرش می‌گشت تا مادر موهایش را برایش ببافد و با هم آماده رفتن به مهمانی شوند. قرار بود برای افطار به خانه یکی از اقوام بروند. فاطمه دلش می‌خواست مادر، موهایش را برای مهمانی درست کند، رعنا دست در گیسوان فاطمه داشت که صدای بازشدن در خانه به گوش‌اش رسید. نگاهی به سمت در خانه انداخت، برادر همسرش در چهارچوب در جای گرفته بود. از جایش بلند شد تا به او خوشامد بگوید و او را به درون خانه دعوت کند. برایش عجیب بود که غلام این وقت روز به خانه آنها آمده باشد. غلام اهل رفت‌وآمد نبود و معمولا در مهمانی‌ها هم شرکت نمی‌کرد. رعنا با صدایی بلند گفت: بفرمایید تو، بفرمایید.

غلام با حالتی پریشان به درون اتاق نگاه می‌کرد، نگاهش با همیشه فرق داشت. چیزی در دستش بود که رعنا نمی‌توانست ببیند. او هنوز هم نمی‌داند که آن روز علت خشم غلام چه بود، غلام با کفش پا به درون خانه رعنا گذاشت و زندگی‌اش را در چشم به هم‌زدنی نابود کرد.

  • درد ذوب شدن

هنوز هم نمی‌دانم به کدامین گناه قصاص شدم. خیلی درد دارد که ندانی گناهت چیست و به پایت مجازاتی سخت نوشته شود. تنم از این همه درد می‌سوزد، گر گرفته‌ام و هیچ‌چیز آرام‌ام نمی‌کند.

رعنا درباره روز حادثه می‌گوید: به غلام نگاه می‌کردم و می‌خواستم که به درون خانه دعوتش کنم. با کفش، پا درون خانه‌ام گذاشت و با چیزی که در دستش داشت جانم را به آتش کشید. من سوختم آن هم در مقابل چشمان دختری که نازدانه مادر است.

آن روز وقتی غلام دستش را بالا برد نمی‌دانستم که قرار است اسید بر سرم بریزد. اسید را که بر سر و رویم ریخت اول یکجور خیسی بر صورتم حس کردم بعد در یک لحظه تمام بدنم گر گرفت، انگار که آتش به جانم افتاده بود. وقتی اسید رویم ریخته می‌شد تنها چشمانم را بستم و اصلا یادم نیست که چطور خودم را به حوض آب رساندم. غلام پشت سرم آمده بود و من درحالی‌که ضجه می‌زدم از او می‌پرسیدم: چرا؟ غلام چرا؟

نمی فهمیدم چه شده، نمی‌توانستم بفهمم. آتش در همه سلول‌های جانم ریشه دوانده بود. تمام بدنم می‌سوخت، ولی کدام ضجه می‌توانست عمق درد را از حنجره از دست رفته‌ام فریاد کند؟ چگونه می‌توانستم با آن بدنی که ذوب شده بود آن همه ظلم را فریاد بکشم؟

لباس‌ها به تنم تکه پاره شده بود و احساس می‌کردم که سینه‌ام آتش گرفته. دستم درد می‌کرد چون هنگام افتادن در حوض به شیر آب برخورد کرده بود. تلاش می‌کردم که از حوض بیرون بیایم که غلام با کارد از راه رسید و کارد را پشت سرم گذاشت. روسری به سرم چسبیده بود و سرم می‌سوخت، فریاد زدم که از جانم چه می‌خواهی؟ تو که مرا کشتی، باز هم کوتاه نیامد و چاقو را همچنان روی سرم فشار می‌داد، در آن حالت شروع به خواندن اشهدم کردم و از هوش رفتم.

  • آتشی که بر جان افتاد

نمی‌دانم چقدر بیهوش بودم اما وقتی چشمانم را باز کردم زنان همسایه را دیدم که بالای سرم ایستاده‌اند و برایم ابراز تأسف می‌کنند. هیچ‌کس باورش نمی‌شد که غلام با من این کار را کرده است. او آدمی نبود که این کارها را بکند، معمولا آدمی ساکت و منزوی بود. من هم آزارم به کسی نمی‌رسید که قصاصی چنین سخت داشته باشم.

آتش واقعی زمانی بر جانم افتاد که فهمیدم غلام بر تن دخترم فاطمه هم اسید پاشیده، دنیا پیش چشمانم سیاه شد، دیگر نمی‌توانستم این درد را تحمل کنم، درد خودم یاد رفت و دردهای فاطمه مثل خوره بر جانم افتاد. تمام بدن دخترم، با اسید سوخته بود و این درد، مرا بارها و بارها می‌کشت. دختر بی‌گناه من به کدامین گناه در آتش خشم عمو سوخته بود؟

  • ترسی برای همیشه

رعنا 25ساله بود که با همسرش ازدواج کرد. او که این روزها برای مداوا به همراه دخترش به تهران آمده و در خانه یکی از بستگان بستری است درباره زندگی‌اش می‌گوید: سال 83 ازدواج کردم. همسرم مرد خوبی است و خرج خانواده را با چرخ دستی که با آن میوه می‌فروشد، در می‌آورد. حاصل این ازدواج دخترم فاطمه است که 6 شهریورماه، 9سالش تمام شد. امسال تولد بچه‌ام همراه با تاول‌هایی بود که روی بدنش نشسته است و او را زجر می‌دهد.

رعنا گریه‌اش می‌گیرد، با وجود آنکه اشک ریختن برایش خوب نیست اما از میان چشمانی که با نخ طبی دوخته شده اشک می‌ریزد و ناله می‌کند.

می‌گوید: خیلی درد دارد دیدن درد کسی که از همه دنیا بیشتر دوستش داری. دخترم خیلی اذیت شده است، هم بدنش می‌سوزد و هم از دیدن من روحش آزار می‌بیند. هر بار که از درد ناله می‌کنم فاطمه جیغ می‌زند و گریه می‌کند. بچه‌ام مدام ترس دارد، گریه می‌کند و دیدن چهره من روحش را می‌آزارد.

  • جنون آنی

رعنا درباره زندگی غلام هم می‌گوید: او 25ساله است و چند وقتی است که ازدواج کرده اما متأسفانه در زندگی مشکلاتی با همسرش دارد.

خانه ما با خانه پدرشوهر و برادرشوهرم به هم وصل است فقط حیاط‌هایمان با تیغه‌ای از هم جدا شده وگرنه اتاق‌ها به هم وصل هستند.

یک بار که زن و شوهر با هم بحثشان شده بود همسر غلام از خانه رفت اما بعد از مدتی به خانه ما آمد و گفت که من زندگی‌ام را دوست دارم و می‌خواهم با غلام زندگی کنم. من پیشانی‌اش را بوسیدم و به‌خاطر این برگشت ناهار درست کردم و از خانواده شوهر و برادرشوهرم دعوت کردم که به خانه ما بیایند. دلم می‌خواست که این دو با هم آشتی کنند و سر خانه و زندگی‌شان برگردند. نمی‌دانستم که آخر و عاقبت زندگی‌ام این مصیبت می‌شود.

آن روز آنها را راهی خانه‌شان کردیم اما غلام بعد از مدتی گفت که همسرش برایش دعا گرفته و دستگاه شوک به او وصل کرده است و... . من از زندگی خصوصی آنها خبر ندارم اما چند وقتی بود که غلام حالات عادی نداشت و حملات روانی به او دست می‌داد و یک‌بار هم مادرش را زده بود طوری که چشمش کبود شده بود.

  • به خاطر دخترم نمی‌بخشم

وقتی درد به سراغ رعنا می‌آید، دندانش را بر سر جگر می‌گذارد و ناله نمی‌کند تا دخترکش نفهمد و نداند که مادرش درد دارد.

دختر او فاطمه، اگرچه زیبایی صورت معصومش را از دست نداده اما بدنش سوخته و باید تحت مداوا قرار بگیرد. رعنا می‌گوید: دردهای جسمانی دخترم خوب می‌شود اما با دردی که روحش را آزرده چه کنم؟

از رعنا می‌پرسیم حاضری غلام را ببخشی؟ صورتش از اشک خیس می‌شود و می‌گوید: نه... اگر فقط درد خودم را داشتم شاید می‌بخشیدمش اما به‌خاطر فاطمه نمی‌بخشم. دختر من چه گناهی داشت که باید این همه زجر بکشد و ترس همراه همیشگی‌اش شود. نه... غلام را به‌خاطر دخترم فاطمه، نمی‌بخشم. همسرم هم طلب قصاص کرده است و او را نمی‌بخشد.

  • آرزوهایی که خاکستری شد

خیلی سخت است که مادر باشی و درد فرزندت را ببینی، خیلی سخت است که دستانت نتوانند دست نوازش بر سر فرزندت بکشند. خیلی سخت است که گریه‌هایت را فرو دهی تا دخترت با اشک تو ضجه نزند و نهراسد. اینها را رعنا می‌گوید و ادامه می‌دهد: فقط خدا می‌داند که من در این روزها چه می‌کشم، فقط خودش از غصه دل من آگاه است. خیلی درد دارد که مادری 2‌ماه چهره فرزندش را نبیند، گاهی وقت‌ها فاطمه دستان مرا در دست می‌گیرد و می‌گوید: مامان گریه نکن، دست بکش ببین من بیشتر از تو سوخته‌ام اما گریه نمی‌کنم، مامان خوب می‌شوی، گریه نکن، این حرف‌هایش دلم را آتش می‌زند. شما نمی‌دانید که ما چه می‌کشیم.

کمی مکث می‌کند و دوباره می‌گوید: خدا به‌خاطر فاطمه به من جان دوباره داده وگرنه من مرده‌ام، حضور فاطمه و گرمای دستانش مرا زنده نگه می‌دارد.

رعنا درباره آرزوهایش هم می‌گوید: من از 8سالگی طعم بی‌مادری را چشیده‌ام، همیشه از خدا می‌خواستم که مرا تا زمانی که دخترم به من نیاز دارد زنده نگه دارد. دلم می‌خواست بالای سر دخترم باشم تا او طعم بی‌مادری را نچشد و زندگی خوبی داشته باشد. همیشه دلم می‌خواست بهترین‌ها را برای دخترم مهیا کنم. دلم می‌خواست او درس بخواند و برای خودش خانمی بشود و الان نمی‌دانم که چقدر زمان می‌برد تا ما به روزهای عادی برگردیم و دخترم بار دیگر به کلاس درس برود. به همه وصیت کرده‌ام که اگر اتفاقی برای من افتاد از دخترم خوب مراقبت کنند.

بغض می‌کند و می‌گوید: آرزو دارم که فاطمه درس بخواند و دکتر شود. من تا کلاس پنجم درس خوانده‌ام و همیشه به فاطمه می‌گویم که تو باید درس بخوانی تا زندگی خوبی در آینده داشته باشی.

دوباره قطره‌ای اشک از چشمانش فرو می‌چکد، کمی روی تشکی که برایش پهن شده جا به جا می‌شود و می‌گوید: الان یک آرزوی دیگر هم دارم، آرزو دارم زودتر چشمانم بینایی‌اش را به‌دست بیاورد و صورتم خوب شود، دلم می‌خواهد یک‌بار دیگر روی دخترم را ببینم و او بدون هیچ ترسی به آغوشم بیاید.

  • مهمان خانه برادر

این حادثه دوم تیرماه در ششمین روز‌ ماه مبارک رمضان اتفاق افتاد و برادر رعنا در همان شب آنها را با آمبولانس از شهرستان به تهران آورد. رعنا 5برادر دارد که یکی از برادرهایش شهید شده است. در حال حاضر او به همراه همسر و دخترش در خانه یکی از برادرها در تهران ساکن هستند.

رعنا از تمامی پرسنل بیمارستان به‌خاطر زحماتی که برایش کشیده‌اند تشکر می‌کند و می‌گوید: از خدا می‌خواهم که به حق نازل‌شدن قرآن آرزوی همه کسانی که به من محبت داشتند را برآورده کند. در این روزهای سخت که ما از همه فامیل برای هزینه‌ها قرض گرفته‌ایم محبت و همراهی پرسنل بیمارستان برایمان امیدبخش بود. امیدوارم هر چه که از خدا می‌خواهند به آنها بدهد.

برادر رعنا می‌گوید: اگر رعنا را همان شب به تهران منتقل نمی‌کردیم حتما تا حالا مرده بود. شهر ما شهر کوچکی است و امکانات تهران را ندارد. نمی‌توانستیم ببینیم که خواهرمان جلوی چشمانمان جانش را از دست می‌دهد. خواهرم زن مهربانی است و به همه محبت می‌کند. ما هر کاری برای او انجام دهیم باز هم کم است. امیدوارم به‌زودی روزهای شاد دوباره به خانواده ما رو کند و از درد و رنج این مصیبت خلاص شویم.

این روزها رعنا و دخترش روزهای سختی را پشت سر می‌گذرانند، اسید بخش عمده‌ای از صورت و بدن رعنا را درگیر کرده است، دست‌ها، پشت و پشت گوش فاطمه هم با اسید سوخته و مشکلات زیادی را برای او به‌وجود آورده است. نداشتن درآمدی ثابت برای هزینه‌های پیش رو نیز درد دیگری است که سوزش درد اسید را دوچندان می‌کند.

دیدن مشکلات زیادی که این مادر و دختر دارند برای هر فردی سخت است. از در خانه که بیرون می‌آییم سعی می‌کنیم تمام خاطرات را پشت در همان خانه جا بگذاریم اما مگر می‌شود چهره معصوم فاطمه و رعنا را فراموش کرد، مگر می‌شود گرمای هوا و وجود تنها یک پنکه در خانه را فراموش کرد، اصلا مگر دردها و زخم‌هایی که بر جان این مادر و دختر لانه کرده فراموش‌شدنی است؟

  • نگاه مددکار

فرشته خواجویی، سرپرست واحد مددکاری خیریه نیکوکاری مهرآفرین(پناه عصر) که مسئولیت حمایت از این خانواده را بر عهده گرفته، در این خصوص می‌گوید: خیریه مهرآفرین از زمان ورود این خانواده به تهران حمایت خود را از آنها آغاز کرده و تا پایان مراحل درمان نیز در کنار آنها حضور خواهد داشت. وی با بیان اینکه این خیریه حامی تعداد زیادی از این خانواده‌هاست می‌افزاید: متاسفانه تعداد خانواده‌هایی که درگیر موضوع اسیدپاشی هستند زیاد است. از سوی دیگر هزینه‌های درمانی آنها نیز بالاست، بنابراین ما در راه حمایت از آنها نیازمند همراهی مردم و مشارکت آنها هستیم. خواجویی با اشاره به اینکه درمان فرد آسیب‌دیده گاهی تا چندین سال طول می‌کشد می‌گوید: در تمام طول مدت درمان، خیریه مهرآفرین هزینه‌های درمانی، خواربار، رفت‌وآمد و... را با کمک مردم تقبل می‌کند و سعی دارد که کمترین فشار به فرد آسیب دیده و خانواده‌اش وارد شود. وی با بیان اینکه خانواده رعنا برای پیگیری امور نیاز به مشاور و مددکار نیز داشتند اضافه می‌کند: تنها بحث درمان مطرح نیست چراکه آنها نیازهای دیگری نیز دارند بنابراین برای کمک به آنها باید دست به‌دست هم دهیم و با یک مشارکت عمومی شرایط زندگی بهتر را برای آنها فراهم کنیم.

  • شما چه می‌کنید؟

رعنا و دختر کوچکش قربانی حادثه تلخ اسیدپاشی شده‌اند و اینک برای درمانشان به کمک نیاز دارند. شما برای کمک به این مادر و دختر چه می‌کنید؟

پیشنهادهای خودرا به 30003344 پیامک کنید یا با شماره 23023676 تماس بگیرید.


7007176
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها

مهمترین اخبار اجتماعی

اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران از آتش سوزی گسترده در یک انبار کالا در جنوب تهران خبر داد.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» رئیس سازمان حج و زیارت از واریز ارز مورد نیاز حج تمتع۱۴۰۳ از سوی بانک مرکزی به حساب این سازمان خبر داد.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» مدیرکل مدیریت بحران استان تهران با اشاره به سیلاب‌های بهاری اخیر که در برخی از استان‌های کشور به وقوع پیوسته است، گفت: درس آموخته‌های این مخاطره، در مدیریت بهتر بحران‌های احتمالی ناشی از آب در پایتخت استفاده می‌شود.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» معاون درمان سازمان تأمین‌اجتماعی از پرداخت ۲۲۰۰ میلیارد تومان دیگر از مطالبات مراکز دانشگاهی طرف قرارداد این سازمان در سراسر کشور خبر داد. علاوه بر این پرداخت، در هفته جاری نیز ۲۲۵۰ میلیارد تومان از مطالبات داروخانه‌ها، پزشکان و مراکز طرف ق...
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» نشست مشترک معاونت حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران و پلیس راهور پایتخت برای بررسی مسائل مربوط به حمل و نقل پایتخت برگزار شد.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» رئیس مرکز توسعه حل اختلاف قوه قضاییه از برگزاری آزمون استخدامی شورا‌های حل اختلاف در سال جاری خبر داد.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» رئیس پلیس آگاهی گفت: همکاران من در پایگاه یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ به تازگی موفق به کشف پرونده اذیت و آزار و اخاذی از زنان شدند که نقطه شروع آن شبکه اجتماعی اینستاگرام بوده است.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» وزیر کشور از پروژه شهید بروجردی در منطقه ۱۸ بازدید کرد و در جریان آخرین وضعیت آن قرار گرفت.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» همزمان با هفته زمین پاک پویش فرهنگی «زنده‌باد درخت» در فضای تبلیغات شهری تهران اجرا شد.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» معاون استاندار تهران گفت: میزان خودکفایی تولید مرغ در استان تهران از ۴ درصد به ۱۲ درصد رسیده است.

مشاهده مهمترین خبرها در صدر رسانه‌ها

صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است