حامد حاجیحیدری در یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: مطلب اول موقعیت یابی یک «کلمه»تاریخی به نام «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، از جهات مختلفی میسر و ضروری است. از جهت سیاسی، از لحاظ فرهنگ والا، از بابت فرهنگ عامه، و از لحاظ تمدنی و مدنی و مناسبات اجتماعی. فایده این موقعیت یابی آن است که مسیر آینده ترسیم میشود و از این مهم تر، به گمان من، موجب میشود که قدر آیات دیگر را که نقش کلمه تاریخی دارند را بدانیم، پیش از آن که «اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمه لا یسدها شیء»...
مطلب دوم
ما بویژه از آستانه مشروطه، با سنخ نیرومندی از تیپ «علمای ربانی سیاسی» مواجه بودهایم، که جوهر و گل و توش و توانی غیر از تیپ «روشنفکر»ان داشتهاند، و این تمایز بویژه در «تریبون» آن ها بود. «تریبون» تیپ «علمای ربانی سیاسی»، منبری در محضر خدا و خلق بود، و تریبون روشنفکران، میزی در خدمت غرب و مقابل خلق.
تیپ «علمای ربانی سیاسی»، در محضر خدا خود را به این مسئول میشمردند که در قبال مردم متعهد باشند؛ متعهد باشند که مردم را به رحمت خدا دلالت فرمایند و از عذاب خدا بیم دهند. تیپ «علمای ربانی سیاسی»، به طرز شگرفی پخته و سنجیده، در عین حال توأم با بیم و امید، و چشم اندازی بلندمدت بود.
آنها توانستند تا مردم را در یک سیر مستمر از انقلاب مشروطه تا کنون به پیش برند، و این پختگی و بلند نظری و استمرار و پشتکار در فعالیت، مرهون آن بود که آن ها از افقی بلندتر از بالا و پایین روزگار، خود را در درجه اول در قبال خدا مسئول میدانستند. آن ها «عالم ربانی» بودند.
در مقابل، تیپ «روشنفکر» ایرانی مانند اغلب روشنفکرهای دیگر ممالک، برای این مردم، به سمبلی از خامی و ناآگاهی از پیشینه تاریخی بدل شد. تیپ «روشنفکر»، سعی کرد که کشور ما را با غرب همساز کند، و لا جرم، با تغییر مسیرهای غرب، «روشنفکر» نیز رنگ عوض کرد. از این قرار، رفته رفته مردم در قبال تیپ «روشنفکر»، وضع متغیری یافتند، و به مرور اعتماد خود را از دست دادند. اوج این بی اعتمادی را میشد تا انشقاق بیست و هشت مرداد دید. تیپ «روشنفکر» نتوانست اعتماد مردم را به نحو پایداری جلب کند، چرا که نتوانست به صراحت موضع خود را در مقابل «خدا، خود، مردم و اجنبی» معین سازد.
مطلب آخر
«آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، از این زاویه یک موقعیت تاریخی آموزنده و شایسته توجه دارند. ایشان در کنار برخی از علمای عظام که یزدان نیکی دهش ایشان را برای ما نگاه دارد و طریقت ایشان را مستدام فرماید، بر تمایز و رویارویی تیپ «علمای ربانی سیاسی» و تیپ «روشنفکر» پلی برقرار کردند. موضوع، منحصراً به میراث گران قدر دانشگاه امام جعفر صادق (علیه السلام) محدود نمیشود، بلکه جریان روحانیت خوش فکر محرک انقلاب اسلامی، از پیش از انقلاب، برقراری ارتباطهای مؤثر در میان قشرهای تأثیرگذار روحانیت و دانشگاهی را پایه گذاشتند.
ماجرا به مسجد جلیلی و هدایت و مدرسه حقانی و مدرسه شهیدین، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و... باز میگردد.
این جریانها، صورت نوین تیپ «علمای ربانی سیاسی» را ابعاد جدیدی بخشیدند که هم اکنون مشغول ایفای نقش تاریخی ویژهای هستند و شناخت این ابعاد، نقش مهمی در موقعیت یابی تاریخی ما دارد:
1.تیپ «علمای ربانی سیاسی»، به طرز بهت آوری پخته و آرام و متین به نظر میرسند و برای مردم خود، سمبلی برای حرکت مستمر و آرام و در عین حال فعال بدل شدهاند.
2.این چهره آرام، «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، بنده مخلص خدا و نگارنده کتاب ماندگار «نقطههای آغاز در اخلاق عملی»، بعد از آگاهی و خودسازی و تهذیب نفس و رسیدن به مقامات عالی در علم و عمل و تقوا، کمر همّت بر هدایت خلق میبندد، و چراغ راه میشود و از ظلمات جهل و وهم و گمراهی رهایی میبخشد. فرمول زیست چهره آرام، «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، به طرز حیرت آوری سر و ساده و قابل درک و در عین حال مؤثر و پرنفوذ و کارآمد است: او بعد از «سیر إلی الحقّ» و «فی الحقّ»، مرحله «سیر إلی الخلق» را شروع میکند و به ادای رسالت امر به معروف و نهی از منکر میپردازد.
3.به قول امیرالمؤمنین علیه السلام، تیپ «عالم ربانی سیاسی»، خود را برای خداوند در بالاترین مصادر سیاسی قرار داده، و در حقیقت، عزم خود را بر انجام وظیفه الهی جزم میکند (قد نصب نفسه للّه سبحانه فی أرفع الأمور). تیپ «عالم ربانی سیاسی»، از این حیث با تیپ «عالم غیر سیاسی» تمایز مییابد؛ «قد نصب نفسه للّه سبحانه فی أرفع الأمور».
4.این چهره آرام، «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، در عین احراز بالاترین مصادر سیاسی، در میان مردم است و به هر مشکلی پاسخ میگوید و فروع را به اصول بازمی گرداند (من إصدار کلّ وارد علیه، و تصییر کلّ فرع إلی أصله). تیپ «عالم ربانی سیاسی»، ضمن آنکه سینهای گشوده برای شنیدن سخنان تازه تمدن نوظهور دارد، در ضمن، این نکته را نیز خاطر نشان میکند که در اسلام، هیچ سؤالی بدون پاسخ نیست، و هیچ مشکلی در معارف الهی و احکام فرعی، بدون راه حل نخواهد بود، و این، همان چیزی است که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در حجّه الوداع در خطبه تاریخیاش بیان فرمود: «ای مردم، به خدا قسم هر آنچه شما را به بهشت نزدیک میسازد و از دوزخ دور میدارد، به همان امر کردم، و هر آنچه شما را به دوزخ نزدیک میکند و از بهشت دور میسازد، از همان نهی نمودم» (یا أیها النّاس و اللّه ما من شیء یقرّبکم من الجنّه، و یباعدکم من النّار، إلّا و قد أمرتکم به، و ما من شیء یقرّبکم من النّار، و یباعدکم من الجنّه، إلّا و قد نهیتکم عنه).
5.تیپ «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، فعالانه، آرامش بخش مردم است. او خود را به زحمت میافکند، ولی مردم با او آرام مییافتند. امیرالمؤمنین چنین عالم ربانی را توصیف میفرماید که «چراغ روشن تاریکیها، و برطرف کننده نابیناییها و کلید حلّ مبهمات و دور کننده مشکلات و راهنمای گمشدگان در بیابانهای زندگی است» (مصباح ظلمات، کشّاف عشوات، مفتاح مبهمات، دفّاع معضلات، دلیل فلوات). امام علیه السّلام با این پنج وصفی که بیان فرمود، نشان داد که این بنده آگاه و با تقوا، چگونه پردههای جهل را میشکافد و چشمان را به معرفت باز میکند، قفلهایی که بر درهای مبهمات است، میگشاید، و مشکلات مردم را حل میکند، و در بیابان زندگی، که بیم گمراهی و سرگردانی و اسارت در چنگال دزدان و درندگان میرود، مردم را به شاهراه حق و نجات، هدایت میکند.
6.او آنجا که لازم است سخن میگوید و حقّ را به مخاطبان، به خوبی تفهیم میکند و آنجا که لازم نیست، سکوت میکند و سالم میماند (یقول فیفهم، و یسکت فیسلم). سخن گفتن او، هدف مهمی را دنبال میکند و سکوتش منظور مبرم دیگر را. آنجا که باید روشنگری کند، «عمار» میشود، و مطالب لازم را تفهیم میکند و آنجا که در سخن گفتن بیم گناه و خطر آلودگی به معاصی است، سکوت را ترجیح میدهد، هر دو برای خدا است و هر دو در طریق رضای اوست.
7.در مقابل، تیپ «روشنفکر» در گفته ها و نوشته های خود، سعی در پیچیدگی و اغلاق دارند، شاید به این منظور که مقام علمی خود را نشان دهند، در حالی که خواننده یا شنونده جز مفاهیم مبهم چیزی به دست نمیآورد؛ ولی تیپ «عالم ربانی سیاسی»، طبق گفته امام علیه السّلام گرفتار اوهام و ریا نمیشود، آنها سخن را آن گونه ادا میکنند، که مردم منبری بفهمند. سکوت و تقیه آنها نیز برای فرار از مسئولیت و عافیت طلبی نیست، بلکه آن هم برای سلامت و رهایی از چنگال معصیت هوا و هوسها، و معصیت خدا است.
8.تیپ «عالم ربانی سیاسی»، خویش را برای خدا خالص کرده و خدا خلوص او را پذیرفته و خالص ترش ساخته است (قد أخلص للّه فاستخلصه). ناخالصیهای روحی و اخلاقی انسان دو گونه است: بخشی از آن برای او قابل رؤیت است و در سایه خودسازی و جهاد اکبر میتوان آن را برطرف ساخت، ولی بخشی از این ناخالصیها به آسانی به چشم نمیآید و نگارنده کتاب ماندگار «نقطههای آغاز در اخلاق عملی»، با تهذیب، امید دارد که خدا مدد رساند و آنها را برطرف فرماید. این، سر صافی دلی اسرارآمیز «آیت الحق» است. «إنّ الشّرک أخفی من دبیب النّمل، علی صفاه سوداء، فی لیله ظلماء» شرک و توجّه به غیر خدا در عمل انسان مخفیتر است از حرکت مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریک و ظلمانی، و در این حال، پاک سازی اعماق دل از چنان شرکی، جز به امداد الهی میسر نیست.
9.از این رو، تیپ «عالم ربانی سیاسی»، از معادن و گنجینههای دین خداست و از ارکان زمین او» (فهو من معادن دینه، و أوتاد أرضه). آن که وجودش از هر نظر خالص شده و کار او تعلیم و تربیت است، به منزله معدن فناناپذیری به نظر میرسد که دانشجویان دانشگاه امام جعفر صادق (ع)
و مدرسه مروی، در کنار او گمان وثیق دارند که هیچ رادعی غیر قابل عبور نیست. از این مخزن بی پایان، مدام ذخایر گران بها استخراج میشود و در برابر توفانهای شرک و گناه، و وسوسههای شیاطین جنّ و انس، که به سوی جامعه انسانی میوزد، همچون کوهی است که در قرآن مجید «میخ زمین» شمرده شده است؛ کوهها از یک سو، توفان ها را در هم میشکنند، و مردمی را که در پناه آنها هستند، در امان میدارند، و از سوی دیگر، در برابر زلزلهها که دائماً از درون زمین برمیخیزد، مقاومت میکنند و پوسته زمین را از لرزشهای مداوم و بنیان کن، محفوظ میدارند.
10.تیپ «عالم ربانی سیاسی»، خود را ملزم به عدالت نموده، و نخستین گام عدالتش، بیرون راندن هوا و هوس، از دل خویشتن است (قد ألزم نفسه العدل، فکان أوّل عدله نفی الهوی عن نفسه). حقیقت عدالت اخلاقی، آن است که تمام اوصاف انسان، در حدّ اعتدال باشد. از جمله، علاقههای افراطی که او را به هواپرستی میکشد و همچنین، خمول و انزوا و سستی، که او را به بیگانگی از دنیا دعوت میکند، در او وجود نداشته باشد. حلال را بپسندد، حرام را نفی کند و در خطّ اعتدال گام بردارد. او عدالت و اعتدال را از خویشتن شروع میکند، آن هم از درون جان و زوایای روحش، و تا چنین نباشد، به یقین، سخنش در دیگران، برای پیمودن جادّه عدل، اثر نمیگذارد.
11.تیپ «عالم ربانی سیاسی»، کسی است که حق میگوید و به حق عمل میکند» (یصف الحقّ و یعمل به). اگر طرفدار حق است، تنها در زبان و سخن نیست، بلکه در رفتار و عمل نیز هست. سخنی که از اعتقاد برخیزد، در رفتار انسان منعکس میشود و اگر انعکاسی نداشت، نشانه عدم ایمان گوینده، به آن سخن است.
12.هیچ کار خیری نیست، جز آنکه در برنامه زندگی او قرار دارد یا آهنگ آن میکند، و در هیچ جا گمان خیری نمیرود، جز اینکه به سوی آن گام برمیدارد و تا به آخر نرسد از تلاش نمیایستد (لا یدع للخیر غایه إلّا أمّها، و لا مظنّه إلّا قصدها). او طالب هر خیر و نیکی و سعادت است. او حتّی مواردی را که گمان میرود در آنجا خیری یافت شود، به سراغ آن میرود. او عاشق و دلباخته خیرات است و همچون شخصی که گمشده گران بهایی دارد، همه جا به دنبال آن میگردد و در هر محفلی آن را
جستجو میکند.
13.تیپ «عالم ربانی سیاسی»، زمام اختیار خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پیشوای او است. هر جا قرآن فرود آید، او بار خویش را همان جا افکند، و هر جا قرآن منزل کند، آن را منزل گاه خویش سازد (قد أمکن الکتاب من زمامه، فهو قائده و إمامه، یحلّ حیث حلّ ثقله، و ینزل حیث کان منزله).
به این ترتیب، اگر از اسرار موقعیت تاریخی «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، بپرسیم، باید گفت، این بنده مخلص و آگاه، خود را موظّف به هدایت گم گشتگان بیابان زندگی دید، اصلاح را از خویشتن شروع کرد، هوا پرستی را از درون جانش ریشه کن ساخت، حقّ گفت، و به حقّ عمل کرد، و همواره دنبال نیکیها بود، هر جا دسترسی به خیر پیدا کرد آن را در بر گرفت، و از همه برتر اینکه، در همه جا و در هر زمان و در همه چیز، قرآن، راهنما و پیشوای او بود، زمام اختیار خود را به کلام حق سپرد، و حرکات و سکناتش را هماهنگ با قرآن نمود.
مطلب فوق مربوط به سایر رسانه ها می باشد وخبر گزاری فارس صرفا آن را باز نشر کرده است
5030256