به گزارش فرهنگ نیوز ، فیلم روباه به کارگردانی بهروز افخمی، از روز چهارشنبه 27 اسفند در سینماهای تهران اکران شد و در مدت 38 روز، مبلغ 425 میلیون تومان فروخت (285 میلیون در پانزده سینمای تهران و 140 میلیون تومان در ده سینمای شهرستانها). ذیلاً نقد این فیلم تقدیم خوانندگان میشود.
«روباه» یک فیلم جاسوسی است که به موضوع ترور دانشمندان هستهای میپردازد، فیلمی خوشساخت و غافلگیر کننده که توسط یکی از متبحرترین کارگردانهای سینمای ایران در این ژانر، نوشته و کارگردانی شده است. از آنجا که تماشای فیلمهای جاسوسی به هوش و حواس بیشتری نیاز دارد لذا خلاصه داستان فیلم با جزئیات بیشتری ارائه میشود.
***خلاصه داستان
منصور (بابک حمیدیان) توسط مأموران اطلاعات به فرماندهی مرتضی کامرانی (آرش مجیدی) شناسایی میشود اما میگریزد. او به یک جاسوس اسرائیلی به نام یوهان (جلال فاطمی) کمک میکرده است اما ساعتی بعد، توسط او به قتل میرسد. مأموران رد جاسوس را گم میکنند. او از این پس، از یک پیک موتوری به نام حمید مفتون (حمید گودرزی) استفاده میبرد؛ مردی که با همسرش سعیده (مرجان شیرمحمدی) زندگی میکند و تولد فرزندش را انتظار میبرد. مرتضی و یوهان، روزانه چندین عملیات تعقیب و مراقبت انجام میدهند. یوهان که فارسی را به خوبی صحبت میکند در جواب سؤال حمید، ادعا میکند که «شرخر» است و پول بازندگان قمار را وصول میکند.
مأموران عکس یوهان را از یک عابر بانک مییابند و میفهمند که او برادر بنیامین نتانیاهو است و برای یک عملیات فوق سرّی از سوی «یگان تکاوران ستاد کل» (سایِرِت مَتکل Sayeret Matkal) به ایران آمده تا با انجام یک ترور، مانع از پیشرفت گفتوگوهای هستهای شود. این سازمان مستقیماً از نخست وزیر دستور میگیرد و فعالیت آن از موساد جدا است. مرتضی خبر میدهد که به علت مخالفت امریکا با ترور دانشمندان هستهای، نخست وزیر اسرائیل از این سازمان و مشخصاً از برادرش برای این عملیات استفاده کرده تا باعث خروج ایران از گفتوگوهای هستهای شود.
مرتضی در نقش راوی خبر میدهد که با این کار، یوهان یک مرده به حساب آمد. او در زندان، نام سایر جاسوسان اسرائیل در خاورمیانه را افشاء کرد و 53 نفر از آنها دستگیر شدند و چند نفر نیز خودکشی کردند. در تیتراژ پایانی، مرتضی کامرانی را میبینیم که در حال پرواز با «پارا گلایدر» است.
***نقد و نظر
یادم میآید که سال 1388 که این عزیز به شهادت رسید اقبال دانشآموزان به رشتهی فیزیک و به خصوص گرایش هستهای زیاد شد. این البته، اثر شهید و شهادت است اما سؤال در این است که آیا سینماگران ایرانی، دین خود را به کشورشان پرداختهاند؟ جواب به طور عموم، منفی است. هرچند که برخی سینماگران مانند جناب حاتمیکیا را باید از این دایره بیرون گذاشت. سینمای مستند البته وظیفهی خود را تا حدّ زیادی ادا کرده و به شهدای هستهای پرداخته است. اما اصولاً اقبال مردم به سینمای مستند، کمتر است. بگذریم از اینکه بسیاری از مستندسازان حتی حاضرند برای چنارهای خیابان ولیعصر تهران فیلم بسازند اما از موضوعات روز کشورشان سخنی نگویند.
با این بودجه میتوان هفت فیلم مانند روباه ساخت که بتواند بسیاری از دشمنان را خلع سلاح کند و مانع از وقوع بسیاری از جنگها شود. باز هم میپرسم که چرا ما از این سلاح فرهنگی غفلت داریم؟ بسیاری از سینماگران هالیوود سالانه در دهها فیلم سفارشی اشتغال دارند و شرم نمیکنند اما هنرمندان ما از اینکه متهم شوند که در یک فیلم همسو با جمهوری اسلامی بازی کردهاند خوف دارند. کافی است رهبران ایران و امریکا را با هم مقایسه کنید تا عمق فاجعه را دریابید. ما و امریکاییها با کشور عراق جنگیدیم.
رزمندگان ما به فرمان امام خمینی(ره) با در مقابل نظامیان بعثی ایستادند، اما امریکاییها به فرمان جورج بوش یک میلیون نفر از مردم عراق را کشتند تا بتوانند صدام را بکشند!! کسی که ولایت یک فقیه عادل را نپذیرد غیرت خداوند او را وامیدارد تا ولایت یک ظالم فاسق را گردن نهد. عبدالله بن عمر که در مسجد با دست علی(ع) بیعت نکرده بود لاجرم شبانه با پای حجاج بیعت کرد در حالیکه این ظالم خونریز در حال صرف غذا بود.
***اقتباسات
روباه در بدو امر مخاطبان پیگیر سینما را به یاد فیلم بیست سال قبل همین کارگردان، روز شیطان (1373) میاندازد. افخمی، فیلمنامهی روز شیطان را از رمان پروتکل چهارم (1984) نوشتهی فردریک فورسایت (نویسندهی روز شغال) اقتباس نموده و آن را به خوبی، بومی کرده بود. در آن فیلم آتیلا پسیانی به عنوان مأمور خارجی، قصد دارد یک بمب اتمی را روز سیزده به در، در تهران منفجر کند. این فیلم خوش ساخت و تماشایی، بارها از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده و مخاطبان زیادی داشته است هرچند که در اکران سینماها، شکست خورد. همچون فیلم بازمانده (1374) ساختهی سیفالله داد و...
به نظر میرسد که سابقة جناب جاسوس، از شائول موفاز برداشت شده است. او به سال 1327 در یک خانوادهی یهودیِ اصفهانی در تهران به دنیا آمد. نام اصلی او شهرام مُفَضَّضکار (نقرهکار) است. آنها در سال 1336 به فلسطین اشغالی مهاجرت کردند. موفاز در سالهای 1998 تا 2002 فرماندهی ستاد کل ارتش (مَتکَل) بوده است که یگان تکاوران (سایرت متکل) زیرمجموعهی آن به حساب میآید.
***محاسن و تمجیدات
***ایرادها و نواقص
2. بازی جلال فاطمی به نظر بنده، خوب نبود و حتی میتوانم بگویم که انتخاب او نادرست بوده است. برای چنین نقشی بایست چهرهای باهوشتر با سن و سال کمتر، انتخاب میشد. چهرهی پخمهی جلال فاطمی به جاسوس نمیماند. قاعدتاً چنین نقشی باید خیلی مراقب اطرافش باشد اما او حتی در سر چرخاندن نیز مشکل دارد. گوئیا به وقت فیلمبرداری، به درد گردن دچار بوده است. جلال فاطمی که یک فیلمساز تحصیل کرده در امریکا است با فیلم خسته نباشید (1391) به عالم بازیگری وارد شد. نمیخواهم نقش او را با آتیلا پسیانی در فیلم روز شیطان مقایسه کنم ولی انتخاب افخمی و بازی پسیانی در آن فیلم، عالی بودند به قدری که مخاطب را مرعوب میکرد.
3. داستان فرعی (سارا در ایراوان) که برای نشانهگذاری انتخاب شده چندان وجهی ندارد و به داستان کمک نمیکند.
4. فیلمساز بایست به زندگی حمید و سعیده بیشتر میپرداخت و با تأخیر وارد قصهی جاسوس میشد تا علاقهی مخاطب به این زوج را برانگیزد.
5. حمید و سعیده برای تولد فرزندشان مراقبتهای ویژهای به خرج میدهند. مثلاً حمید به همسرش اجازه نمیدهد که سیگار بکشد. اما سعیده برای انجام عملیات آخر اسلحه حمل میکند و برای آن آموزش تیراندازی میبیند هرچند ما تصویری از آن نمیبینیم و به دیالوگ برگزار میشود.
6455743